جلسه هفتم از دور سی وپنجم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شمس روزهای شنبه به استادی همسفر فرشته، نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه جشن گلریزان در تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که توانستم یک بار دیگر در شعبه شمس در خدمت شما عزیزان باشم. هفته گلریزان بر آقای مهندس، خانواده محترمشان، بر همه افراد کنگره ۶۰ و بالاخذ شعبه شمس که ارادت قلبی خاصی دارم، مبارک باشد. انشالله که جشن گلریزان خیلی خوبی را در پیش داشته باشیم، همه ما میدانیم گلریزان مساوی است با پهلوان واقعی؛ یعنی آقای مهندس که از دارایی، زندگی و مال خود گذشتند و اجازه ورود ما را به کنگره دادند تا خدمت کنیم و این نقطه تفکر را به ما دادند که در این آزمون شرکت کنیم. گلریزان یک آزمون است، خیالتان راحت باشه؛ چون گلریزان نیاز کنگره نیست؛ بلکه این کنگره خودش بی مِی مست و بی شراب شوریده است. یکسری از افراد هستند که کمک میکنن؛ ولی ما متوجه نمیشویم. در این آزمون ما؛ باید از خداوند بخواهیم که اجازه شرکت در آن را به ما بدهد، به این جایگاه با دیده منت نگاه کنیم، خدمت کنیم و در این مسیر استوار بمانیم. دیدگاه من این است که به دنبال پیچ و خم زندگی نباشیم؛ چون سال اولی که مسافرم پهلوان شد یکسری پیچ و خمها داشتیم؛ ولی خودمان را به خدا سپردیم و دیگر در پیچ و خمها فرو نرفتیم و دیدیم که به بهترین شکل ممکن به ما کمک شد و هدایت شدیم، من یک روز در لژیون سردار همین شعبه بودم، وقتی به خانه رفتم و متوجه شدم مسافرم همان مبلغی که نیاز بود تا ما تسویه کنیم را قرارداد بسته است و ما پرداخت کردیم؛ پس اگر بدانیم کنگره خودش کار ما را انجام میدهد هیچوقت در زندگی لنگ نمیمانیم. من چنددقیقه پیش داشتم برای دوستان میگفتم که یک کار خیری را انجام دادیم که برای افراد بیرون از کنگره خیلی خستهکننده بود؛ ولی برای ما؛ چون کنگرهای بودیم خستگیای نداشت. با اجازه آقای مهندس پسرم پهلوان شد و مبلغی را پرداخت کردند و ما توانستیم از آن امتحان که برای افراد بیرون از کنگره بسیار سخت است، سربلند بیاییم. خداوند را سپاسگزارم که اجازه دادند تا ما در کنگره ۶۰ باشیم و نقطههای کور زندگیمان را ببینیم و به صور پنهانمان پی ببریم. دادن پول خودش یک مقوله است؛ ولی مسافری که با حال خراب به کنگره میآید و در کنار همسفرش هست و برای جوانی خودش تلاش میکند، او هم پهلوان واقعی است. همسفر با ذوق و خوشحالی به مسافرش نگاه میکند و به عشق مسافرش به کنگره میآید. مسافرش در حال سفر کردن است که باعث میشود کمکم لایههای درونیاش باز شود، در مسیر سیدی نوشتن، آموزش و لژیون سردار است و به راحتی رفت و آمد میکند؛ خوش به سعادت آن مسافرها.
واقعا خوش به سعادتتان برای این حال خوشی به همسفرانتان میدهید. همسفران وقتی میبینند که شما به عنوان یک انسانی که پر از تاریکی، شلختگی و نداری بودهاید، چقدر مرتب زندگی میکنید و اجازه عرض اندام به همسفران را میدهید تا در شعبه دنوری یا پهلوانی خودشان را اعلام کنند. من به مسافرم میگویم: خوش به سعادتت که اجازه دادی ما این جایگاهها را تجربه کنیم. در اصل خداوند این اجازه را به ما میدهد و اگر شما نبودید ما به کنگره نمیآمدیم و نمیتوانستیم این را تجربه کنیم؛ پس عزیزان کنگرهای بودن بر پیشانی هر کسی نمیتواند حک ببندد. خیالتان راحت باشد که شما از افرادی هستید که خداوند دوستتان دارد؛ چرا که شما را در این مسیر گذاشته است. خواهشی که از مسافران و همسفران عزیز دارم این است که با عشق به کنگره بیایید، با عشق سیدی بنویسید و با عشق در گلریزان باشید. گلریزان یک امتحان است، انسانها نمیدانند تا چه زمانی زنده هستند؛ ولی خوش به سهادت کسی که پرونده زندگیاش را چه در این جهان و چه در جهان ماورا با خوبیها ورق میزند و کوله باری از خوبی، خوشی، کاخ و باغ های آن دنیا است. ما در روز چهارشنبه که در خدمت آقای مهندس بودیم آنقدر قشنگ توضیح دادند که هستی بر اساس مادیات است؛ ولی از آنطرف هم وابستگی زیاد به مال و دنیا درست نیست؛ اینکه اگر من این مقدار پول را داشته باشم حالم خوشتر است؟ خیر. من یک سوالی از استاد امین پرسیدم که ایشان فرمودند: شما برای اینکه حالتان خوب باشد، به جایی خدمت کنید که طرف مقابل نداند که از طرف شما بوده است، این باعث میشود انرژی آن چند برابر در زندگیتان جاری شود. آقای مهندس که صحبت می کردند برای پول دادن عزیزان هیچ تبلیغی نکردند و فقط اشاره ایشان به نقطه تفکر در آزمون گلریزان بود که باید در این مسیر داشته باشیم. امسال که پسرم پهلوان شد؛ چون من پارسال صد میلیون تومان فکر کنم به اینجا پرداخت کردم، پیش خود گفتم حالا که پسرم پهلوان شده است، من دیگر همان صد میلیون تومان را میدهم دوباره گفتم این موضوع به تو ارتباطی ندارد، تو یک کنگرهای هستی و او کنگرهایِ دیگری. تو که نمیتوانی به عقب برگردی؛ پس ما وقتی به کنگره میآییم آموزش میگیریم و باید رو به جلو حرکت کنیم.
هر کس؛ باید مبلغ خودش را بالا ببرد؛ چون هر کسی برای خودش یک دفتر، زندگی و مشخصهای دارد. امیدوارم در گروه السابقون باشیم و در کنگره، کنگرهای باشیم، با عشق در این مسیر حرکت کنیم و آن نقطه تحمل را در خودمان به وجود بیاوریم و بتوانیم در کنگره بمانیم. بعضی از مسافرها وقتی رها میشوند، از کنگره میروند و در نهایت حال خراب هزار برابر به آنها برمیگردد؛ چون هزاران نفر پشت در بسته ماندهاند؛حتی میخواهند کمک کنند؛ اما آقای مهندس اجازه نمیدهند و میگویند شما در آن شرایطی نیستید که بخواهید کمک کنید؛ پس چقدر خداوند به ما کمک کرده است. من پارسال فکر کنم در صحبتهایم گفتم که یکی از اقواممان میگفت من خواب دیدم شما در یک جایی بودید و پول میانداختید؛ ولی پولهایتان غیب میشد که به شما گفتم پول را به جایی بده که دیده شود و گفتی نه من یک جایی میاندازم که اصلا کسی ندیدهباشد؛ یعنی پول به دیده آدمها و در زندگیهایمان میآید؛ ولی واقعا شاید نخواهیم خودمان به رو بیاوریم. از آنجایی که میدانیم پنهانکاری کار انسانهای کافر است؛ باید واقعا رو کنیم تا بدانیم کنگره چه بهشت برینی است و این بهشت سرسبز را از دست ندهیم و آن نقطه تفکر را در خودمان به وجود بیاوریم و سعیمان را بکنیم تا در مسیر گلریزان سال به سال تلاش کنیم. این شال که بر گردن من هست، بعضیها میگفتند خوش به سعادتتان، من خوشحالم و برای شال خدا را شکر میکنم؛ ولی حرکت آقای مهندس که برای من انجام داده است در برابر اینکه من برای شال انجام دادهام، اصلا قابل وصف و گفتن نیست، تنها چیزی که هست، موظف هستم یک کنگرهای باشم و مالی را که دارم در کنگره ببخشم. من به جایی؛ باید کمک کنم که خیرش به من رسیده، تاریکیهای من را برطرف کرده، آرامش را به خانواده من داده و ناجی بوده است که توانسته ما را از تاریکیها نجات دهد. بخشندگی در کنگره را من با تمام وجودم لمسش کردهام. امیدوارم تک به تک اعضای شعبه چه مسافران و چه همسفران عزیز این شال را به گردن بندازید؛ این شال یک قوتی به انسان میدهد که دیگر هیچ چیزی به چشمتان نمیآید و پول برایتان بیمعنی میشود، به شکلی که انگار بزرگ شدهای؛ ولی برای این بزرگی نمیتوانید بایستید؛ بلکه باید تلاش کنید؛ تلاش چیست؟ آموزش، تفکر، بخشندگی، دوری از پیوندهای نامیمون و نامبارک و در نهایت اینکه بتوانید خالص باشید؛ مگر خالص بودن ما گناه است! خداوند و آقای مهندس به ما این هدیه را دادهاند تا ما خالص باشیم. این که ما در تاریکی و غیبت باشیم و در گلریزان خودمان را قایم کنیم؛ چون امسال من دیگر ایجنت نیستم یا لژیون ندارم دیگر فرشته برای چه میخواهی بروی؟ نه، باور کنید من برای سهشنبه لحظه شماری میکنم، هر مبلغی که بدهم خدا را شکر میکنم که دوباره اجازه داد تا اسم من در لژیون سردار باشد. چند روز پیش تو لژیون سردار شعبه پرستار بودم به خودم میگفتم خدایا شکرت آدمهایی هستند که شاید روزی نتوانستند لباسی بگیرند؛ ولی این افراد چقدر راحت در این لژیون حرف از مبالغ هنگفتی میزنند و چه کارهایی میکنند. خدا را شکر میکنم امیدوارم همه عزیزان جشن گریزان خیلی خوبی را داشته باشیم و همه سربلند از این امتحان بیرون بیاییم و از کسانی باشیم که خداوند، آقای مهندس و استاد سردار از ما راضی باشند. سپاسگزارم.
نگهبان سایت همسفران شعبه شمس
همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر الناز (لژیون دهم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
300