مشارکت تعدادی از اعضا لژیون سردار در مورد دستور جلسه گلریزان؛
همسفر حکیمه:
نمیدانم خداوند را بابت کدامین نعمتش شکرگزار باشم. خداوندا شکرت که مرا با کنگره ۶۰ آشنا نمودی و شخصی چون آقای مهندس حسین دژاکام و آموزشهایش را در مسیر زندگی من قرار دادی. من بارها و بارها معجزه بخشش را در زندگیم تجربه کردهام و به واسطه همین بخشیدن شعف و لذت وصفناپذیری شامل حالم شده است. امروزه حس و حال خوبی دارم و دوست دارم هر آنچه را که از اعماق وجودم بر فکرم جاری میشود را به نگارش درآورم. از روزی که وارد کنگره شدم عاشق اعضای نمایندگی صائب تبریزی و آموزشهای کنگره شدم.
به نظرم اگر انسان عاشق نبوده و محبتی در وجودش نباشد و انسانهای دیگر را دوست نداشته باشد، نمیتواند ببخشد. یک روزی من همسفر با حال خراب وارد کنگره شدم، اما تشنه محبت و آموختن و بخشیدن بودم، بخشیدن را از سبد قانون یازدهم شروع کردم، من همسفر همیشه پولهای نو و تا نشده خودم را جمع کرده و سعی میکنم با مبلغ خوبی سبد را حمایت کنم.
شاید در زندگی قبلیم آن توان و قدرت بخشش را نداشتم و شاید هم یاد نگرفته بودم، ولی از آموزشهایی که در کنگره دیدم یاد گرفتم برای اینکه حال دلم خوب شود باید از عصاره جان خود و مالم ببخشم که خدا را شکر بخشیدم، شاید از مسائل کوچک شروع کرده باشم ولی آن قدرت بخشش را در خودم زنده کردم، من در این دنیا فقط امانتدار مال و اموالم هستم. روزی که دنیای خودم را عوض کنم هیچ چیز با خودم نخواهم برد، تنها چیزی که خواهم برد همین بخششهای امروز من خواهد بود.
من برای بخشیدن جایی بهتر از کنگره سراغ ندارم، با کمک و راهنماییهای راهنمایم از همان سال اول ورودم به کنگره، وارد لژیون سردار شدم و همیشه آرزویم این است که جایگاه دنوری و پهلوانی را هم تجربه کنم، این روزها حال دلم خیلی خوب است، هر روز خدا لحظهای را به یاد میآورم که دکتر مغز و اعصاب به مسافرم گفت باید مغز پسر تو را عمل کنم و یک باتری داخل مغزش جایگزین کنم، آن روز حالم خیلی خراب شد و تنها چیزی که به ذهنم آمد این بود که با گریه با راهنمایم تماس بگیرم و اولین کلمهای که از زبان راهنمایم شنیدم این بود که حکیمه چرا ناراحتی، مگر نمیدانی که مریضی مسافرت در کنگره درمان دارد؟ تو چهار سال است؛ بدون اینکه مسافرت به کنگره بیاید، عضو لژیون سردار هستی، استاد سردار خودش به کمکت آمده، فردا همراه مسافرت به کنگره بیا و چقدر زیبا گفت واقعاً یک نیروی غریب را در کنارم احساس کردم، خدایا یعنی بعد از چهار سال صبر، من به آرزویم که آمدن مسافرم به کنگره بود رسیدم. بله، من به باوری در ناباوری رسیدم که مسافرم با پا و میل خودش سفر بسیار خوبی را در کنگره شروع کرد و من قدرت بخشش را با تمام گوشت و پوستم احساس کردم و این حال خودم را برای تمامی همسفران کنگره ۶۰ آرزو میکنم. به امید رهایی تمامی سفر اولیها.
همسفر صفوره:
گلریزان یکی از مراسماتی هست که از زمانهای دور در ایران رایج بوده و آن کمک بدون چشمداشت افراد بخشنده به فرد یا افراد نیازمند به کمک مانند پرداخت بدهی، آزادی از بند و زندان کمک به تهیه جهیزیه بوده است. آقای مهندس دژاکام، بنیان گنکره ۶۰ نیز به تبعیت از این رسم نیکو توانستهاند هزینههای مالی و تحقیقاتی گنکره را بصورت خود جوش فراهم کرده و انسانهایی که از درمان خود ناامید شده بودند را احیا کرده و به زندگی و حیات دوباره بازگردانند و نه تنها با این کار به اداره نمایندگیها کمک میکنند، بلکه شعبات جدیدی نیز تشکیل میدهند. به نظر من آقای مهندس به آیهای که در کلام الله در مورد بخشش آمده کاملاً واقف هستند که از مال و ثروت و هر چیزی که بخشش در آن باشد زیاد شده و برکت پیدا میکند، البته اگر از راه درست بدست آمده باشد، حتی بخشش در بین دیگر موجودات هم به شکلهایی که ما آنها را شاید نتوانیم درک و حس کنیم هم هست و وجود دارد.
من خودم مواردی که در رابطه بخشش درختان دیدهام را مثال میزنم؛ در محل سکونت ما باغهای میوه زیادی هست، من همواره شاهد هستم درختانی که شاخههای آنها از دیوار باغ بیرون آمده همیشه بیشتر از شاخههایی که در داخل باغ هستند میوه میدهند این به خاطر این بوده که رهگذران از میوههای آنها استفاده میکنند؛ زیرا درختان نیز بخشش را حس و درک میکردند و این امر باعث کثرت میوههایشان میشد، حتی یادم هست درخت گردویی در کنار ترمینال بود که یک طرف درخت به خیابان ترمینال و طرف دیگرش به سمت زمین کشاورزی بود که حدود دو و نیم متر پایینتر از سطح خیابان ترمینال بود، من سالهای متمادی که از آنجا عبور میکردم، میدیدم؛ شاخهای که سمت خیابان ترمینال هست، چندین برابر سمت دیگرش گردو دارند، پس موجوداتی که حسشان نسبت به انسان کمتر است، بخشندگی را درک و حس میکنند، پس دور از انسانیت است که از هر آنچه خداوند به انسان ارزانی داشته نبخشد و از لذت آن بیبهره باشد، چرا که انسان اشرف مخلوقات است و بخشندگی شایسته او هست.
همسفر شهلا:
اگر بنایی آباد باشد و ساکنین آن خراب باشند، بنا هم کم کم رو به خرابی و نابودی میرود، اما ساکنین آباد بناهای خراب و ویرانهها را میتوانند احیا نمایند. جشن گلریزان از قدیمالایام در بین پیشکسوتان رسم بوده است و این جشن برگزار میشد و به انسانهای نیازمند کمک میشد و آقای مهندس دژاکام هم این جشن بسیار مهم را در کنگره رسم نمودهاند تا به انسانهای نیازمند و گرفتار بیماریهای لاعلاج کمک نمایند و وظیفه هر تک تک اعضای کنگره ۶۰ این است که در این جشن بالاتر از حد توان خود شرکت نمایند و من همسفر که سالیان درازی افسرده، ناامید و حسی به ادامه زندگی نداشتم و چه مسافرم به رهایی برسد یا نرسد فرقی نمیکند، مهم این است که خود من در کنگره ۶۰ جان دوباره پیدا کردم و رسم درست زندگی کردن را یاد گرفتم و توانستم از مشکلات نترسم و بتوانم با تفکری که آقای مهندس به من آموختند، مشکلاتم را که قبل از کنگره یک کوه بزرگ از آنها ساخته بودم و از پس مشکلاتم بر نمیآمدم به راحتی حل کنم و به آرامش برسم و زندگیم سرشار از امید باشد. من این دستاوردها را مدیون کنگره و آقای مهندس و خانواده محترمشان هستم و الان من هر خدمتی انجام بدهم، قطرهای از اقیانوس هم نیست. انشالله که بتوانم با شرکت کردن در جشن گلریزان بتوانم یک آجر در بنای کنگره بگذارم و خیلی خوشحال هستم که در مسیر کنگره قرار گرفتهام.
همسفر تهمینه:
از صمیم قلب شاکر خداوند هستم که به من اذن داد تا در کنگره قرار بگیرم. دستور جلساتی که هر هفته آقای مهندس مطرح میکنند مهم و آموزنده است که من همسفر خودم را محک بزنم، ببینم که چقدر آموزش دیدهام و چقدر میتوانم از مال خودم بگذرم یا چقدر در جهت پیشرفت و اهداف کنگره پیشقدم هستم و چطور میخواهم دین خودم را به کنگره ادا کنم؛ چون همیشه از کلمه مدیون بیشتر استفاده میکنیم، حال با حرکت به سوی بخشنده بودن میتوانم کنگره را در رسیدن به اهدافش یاری کنم. زمانی که میخواستم عضو لژیون سردار شوم، یک ترسی در من وجود داشت که من نمیتوانم به وقتش پول خود را واریز کنم؛ چون خودم شاغل نبودم که راحت پرداخت کنم، در صورتیکه به این مسائل بستگی ندارد، زمانی که افکار و اندیشهام را تغییر دادم توانستم به ترس از بخشش غلبه کنم و این ارزش بسیاری داشت. خدا را شکر میکنم که عضو لژیون سردار شوم و بعد در جایگاه دنوری قرار بگیرم از خداوند میخواهم که به من توفیق دهد که بتوانم به جایگاه پهلوانی هم برسم. بخشندگی به حرف آسان ولی در عمل خیلی سخت است.
در سیدی ایمان آقای مهندس به ما یاد دادند که هر چیزی را که از آن استفاده نکنیم از دست میدهیم. مسئله بسیار مهم که آقای مهندس روز چهارشنبه مطرح کردند؛ اینکه در کنگره ما باید روی پای خودمان بایستیم، ما اگر از بیرون کمک مالی میگرفتیم، دیگر بچهها کمک نمیکردند باید شعبهمان قوی باشد و روی پای خود بایستند. وقتی به گذشته نگاه میکنم به عنوان همسفر میبینم که دریافتهای زیادی از کنگره داشتم، آنقدر زیاد که هیچ وقت نمیتوانم جبران کنم دوست دارم هر کاری یا هر خدمتی در مورد مالی هر چه در توان دارم، بتوانم کمک کنم. من در کنگره به آرامش رسیدهام، امیدوارم کسانی که در آینده وارد کنگره میشوند، آنها هم در این مکان امن الهی به آرامش برسند.
رابط لژیون سردار: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
131