جلسه دوازدهم از دوره ششم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی دزفول، با استادی پهلوان مسافر احسان ، نگهبانی مسافر ابراهیم و دبیری همسفر روح الدین ، با دستور جلسه « وادی نهم و تأثیر آن روی من » پنجشنبه ۱۰ آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان احسان هستم مسافر.
خدا قوت میگم به آقا پژمان عزیز و همه دوستان و یاران با وفایی که در کنار ایشان بودند و کنگره ۶۰ را در دزفول راه اندازی کردند، از پارک دست به دست هم دادند و الان توی ساختمان هستیم و واقعا این سیستم صوتی و این نورپردازی و این نظم اینقدر حس خوبی دارد که امیدوارم شما هم تجربه کنید و من واقعا به خودم میبالم. من عمر زیادی در کنگره ۶۰ ندارم، تقریبا ۸ یا ۹ سال است که وارد کنگره شدم و به قدری سرگذشت زندگی ام تغییر کرده که فکر میکنم چندین دوره حیاتی باید می آمدم و می رفتم که بتوانم ذره ای از خودم را تغییر بدهم و واقعا این ها همش برکات کنگره است.
در مورد دستور جلسه، آقای مهندس فرمودند از امروز تا آخر هفته آینده در مورد گلریزان صحبت کنید، حالا دوستان وقتی نام گلریزان را میشنوند متعجب میشوند، من خودم ابتدا که وارد کنگره شدم و بهم گفتند فلان روز گلریزان است رفتم پول گرفتم و فکر میکردم الان یه چادر پهن میکنند زمین و پول میریزند وسط چادر و این تصور را داشتم، سفر اولی بودم و اومدم دیدم که اصلا قصه گلریزان چی هست، واقعا الان هم یه عده از دوستان که اینجا هستند نمیدانند گلریزان به چه دلیل است، من دیشب حدود ساعت ۱۱ شب داشتم میرفتم خونه که یهو برخی از دوستان در گروهای دیگر که اونا هم هدفشون ترک اعتیاد است و توی پارک ها هستند را دیدم، شب یک پتو مثل یه دیوار پهن میکنند که کسی اینها را نبیند و نشناسد و محافظت بشوند، با خودم گفتم اینا تا کی میخوان اینجا باشند و کی میخوان برگردن پیش خانوادههاشون و رد شدم و آیا تو این ساختار تغییری که باید شکل میگیرد؟ خدا رو شکر کردم که همچین بستری مهیا شده است.
کسایی حق دارند در گلریزان شرکت کنند که اون حال خوب کنگره را درک نموده اند، سفر اولی ها که اجازه ندارند در صورتی که شش ماه از سفرشان گذشته باشد با اجازه راهنما میتوانند شرکت کنند و اینو راهنما باید تشخیص بدهد و حالا دوستان خیال نکنند که کنگره ۶۰ پولی است، کنگره ۶۰ رایگان است ولی مفتی نیست، چون اون بهایی رو که آموزش گرفتیم باید پرداخت کنیم یه خدمتی بکنیم ما گیرنده نیستیم، میگیریم ولی وقتی به تکامل رسیدیم باید پس بدیم، مثلا کسی که از جوانی به بزرگسالی رسید باید آن آموزشهایی که گرفته را درک کند.
این پول گلریزان میرود به حساب زمین اون شهر یعنی ما همه برای شهرهای خودمون یه جایی داریم مثلا شعبه دانیال اهواز یه پولی وارد حساب زمین شد و این پولها جمع شد و ما یه زمین خریدیم، حالا دوستان میتوانند بروند وبلاگ دانیال اهواز و ببینند ما یه زمینی خریدیم و الان تبدیل به یکی از شیک ترین شعبه های کنگره ۶۰ در کل کشور شده است، با پول همین دوستانی که در کنگره به درمان رسیدند، یعنی ذره ذره و خشت خشت کنار همدیگر گذاشتند، اینو گفتم که بدانید پول در گلریزان جمع میشود برای خود شهر دزفول، برای کسایی که در شهر دزفول به واسطه اعتیادشون تخریبهایی ایجاد کردند، مثل خود من، باید جبران خسارت کنم و آمدم وارد لژیون سردار شدم و گفتم میام یه پولی میدم و گناهانم بخشیده میشوند و صاف میشود و اینطور فکر میکردم و بعد میرم دنبال کارم ولی اینقدر این بستر لژیون سردار عشق و محبت درش است اینقدر یک میدی صد میگیری اینقدر حال خوب دریافت میکنی که پاگیرت میکند، یعنی کسایی که میان در لژیون سردار هرچی از عمرشون میگذرد هی دوست دارند بیشتر پرداخت بکنند و بیشتر هم دریافت میکنند حالا پیشکسوتانی که هستند شما ازشون سوال کنید؛ کسی که می آید در کنگره ۶۰ خدمت میکند و یک کار کوچیک انجام میدهد حال خوب نصیبش میشود.
حالا این بستر فراهم شده و افراد به دانایی میرسند و واقعا آخرین مرحله آرایش جسم رسیدن به فرمان عقل است، یعنی جسم ما وقتی درمان شده تازه اول کار است باید عقلمان را بخواهیم درست کنیم و آن آرشیو و نواقصمان را درست کنیم و من خودم هیچ راهی ندیدم به غیر از پرداخت مالی یعنی اجازه به من داده نمیشد واقعا میگم مثل یه سفر اولی که بهش میگی سیگار نکش از دید من که راهنمای درمان به سیگار هستم چیزی نیست، ولی از دید اون شخص واقعا کار سختی است و من هم یه گره هایی که واقعا وقتی به کسی میگفتم این کارو نمیتوانستم انجام ندم، ولی این اجازه به من داده شد که دیگر انجام ندم و از اون بگذرم، این ظرفیت ذره ذره بزرگتر میشود یعنی کسانی که دوست دارند به تکامل برسند، اینها همان هایی هستند که بیشتر مصرف میکردند، من خودم هی دوست داشتم برم بالا و ببینم فاز بالاتر چطوری است، اونا هم همینطور میان بالاتر در واقع به شجاعت است.
من خودم خیلی کارهای عجیب و غریب میکردم و هیچ نمیترسیدم و اصلا ترسی برای من وجود نداشت و اون ترس رو اومدم جهتشو تغییر دادم، ترس در جهت منفی بود، اصلا من با آدمها نمی توانستم ارتباط برقرار کنم و با سه یا چهار کلمه باهاشون درگیر میشدم، من اون نترسیدن اونجا را آوردم در کنگره و واقعا با کارهایی که انجام دادم از منفی آوردم به جهت مثبت و توانستم خدمت کنم و عضو لژیون سردار و دنور بشوم و حتی نترسم و بیایم در جایگاه پهلوانی ولی دوستان خیلی لطف دارند واقعا من وقتی اسم پهلوان میاد خجالت میکشم چون پهلوان آقای مهندس است.
همه این جایگاه هایی که داخلشان حرکت کردم و خدمت مالی انجام دادم یه یار همسفر داشتم و من همسفرم بزرگترین تکیه گاهم است، اون جایی که نترسیدم، اون جایی که اومدم باهاش مشورت کردم و گفتم من میخواهم این کارو بکنم و من همیشه فکرم اینه که اگر کنگره نبودم، کجا بودم و به اعتقاد خودم اصلا نبودم، با همسفرم صحبت کردم و گفتم نظرت چیه، گفتم شرمنده نشم؟ گفت بیشتر از این نیست، نهایتش اینه خونمون رو می فروشیم و رهن میشینیم و اون موقع بود که من خیالم راحت شد، گفتم خداروشکر و من واقعا تبریک به همسفرم و بچه هایم میگویم که کنارم بودند، اینو دارم میگم به همسفرهای عزیزی که اینجا هستند، وقتی رشد میکنیم و قدمون بلند میشود دیگر دورتر نگاه میکنیم و خودمون را نمیبینیم که بگوییم من رها شدم و بروم دنبال کارم، ولی هم میتونم برم و هم میتونم ببخشم و این لذت بخشیدن را تجربه کنم، ما از این دنیا که بریم نه خونه، نه ماشین و نه چیزی با خودمون نمیبریم، ولی اگر بخشیدم، آن وقت هرچیزی بخشیدیم با خودمون میبریم، این ها را که دارم میگم بنا به حس و حال شعبه، اصلا مشارکتم عوض شد و این ها را دارم عرض میکنم خدمت دوستان چون این خطه بچه های خیلی باغیرتی هستند، من خودم اقوام در دزفول دارم، دلدارهای زیادی دارد، انشالله در این دل دارها پهلوان می آید بیرون، دنورها و اعضای لژیون سردار، مهم این است که با تمام توان خودم بیام داخل میدان، دوستان عزیز من خودم میدانم توانم چقدر است و خیلی مهم است که با تمام توان بیایم و اون بلیط خوشبختی من است، من اینو خودم تجربه کردم که توانستم بیایم اینجا، واقعا بهایش رو پرداخت کردم و خداروشکر میکنم که در کنگره هستم و خداروشکر میکنم که اینجا هستم ولی بیرون از اینجا روز پنجشنبه بیان ببینند چه کسایی با چه توانی میان و شرکت میکنند مهم این است که جگر داشته باشیم و انشالله بتوانیم این حال خوبی که نصیبمون شده به دیگران منتقل کنیم.
خیلی مچکرم که به صحبت های من گوش کردید .
گروه سایت نمایندگی دزفول
عکاس و تایپ گزارش: مسافر داود
ویرایش و ارسال گزارش: همسفر مهزیار
- تعداد بازدید از این مطلب :
151