دیسپ
به دردها که درون تنم زیاد شدند به دوستان که گرفتار اعتیاد شدند
به سالهای سیاهی که با مواد گذشت به سالهای سیاهی که مثل باد گذشت
به روزهای سفر کردن و رها شدنم به دردها که جدا میشود از بدنم
به لطف دارویی به صرف روزانه به صبح روشن جاری در دل خانه
به باغ سیب که اعجاز در دلش دارد به باغ سیب که یک راز در دلش دارد
به اوتی و دیسپ در نبرد با دردم به کاش باز به پاکی خویش برگردم
به شرح داروهایی که از امید پر است شبیه این بدن از نوع هر اکسیر پر است
به شرح داروهایی که شیمیایی نیست به این سفر که که در آخر به جز رهایی نیست
به این همه هر شب فکر میکنم ناگاه به روزهای قشنگ رهایی که میرسد از راه
- تعداد بازدید از این مطلب :
170