چهاردهمین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران نمایندگی آبیک با استادی پهلوان محترم مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر صادق و دبیری مسافر عابدین با دستور جلسه « D.SAP » روز پنجشنبه 10 آبان ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که اذن خدمت در شعبه آبیک را به من داد. از ایجنت محترم، نگهبان و دبیر لژیون سردار، نگهبان و دبیر جلسه و گروه مرزبانی متشکرم که اجازه خدمت کردن را به من دادید.
دستور جلسه D.SAP است. آقای مهندس چیزی را برای ما آوردند که دو نمونه بارز آن اینجا خدمت شما است. من و همسفرم با سرطان وارد کنگره شدیم و با D.SAP درمان شدیم و امروز این حال خوش را تجربه میکنیم. من شخصاً برای درمان سرطان ۵۶۰ آمپول زیر ناخنهای دست و پایم تزریق میکردم. همسرم را دکترها جواب کرده بودند و مدت زمان باقی عمرش را ۱ تا ۴۰ روز اعلام کردند. شرایط ایشان جوری بود که تکههای کبد خودش را بالا میآورد ولی از زمانی که وارد کنگره شدیم به درمان رسیدیم و تا این لحظه برای درمان به هیچ کجا مراجعه نکردیم.
خب در مورد گلریزان اگر بخواهم صحبت کنم، گلریزان از زمانهای قدیم بوده است؛ در زندان زمانی که یک زندانی میخواست آزاد بشود گلریزان برگزار میکردند و مبلغی برای او جمع آوری میشد تا به خانوادهاش برسد. در ماه رمضان میبینیم این سنت برای آزادی زندانیان برگزار میشود و از صدا و سیما نیز پخش میگردد.
اما در کنگره این گلریزان توسط خود ما برگزار میشود. من خودم را میگویم که کارتون خواب خانه خودم بودم. افرادی در گلریزان کنگره شرکت میکنند، افرادی هستند که واقعاً به آخر خط رسیده بودند و همه چیز را از دست داده بودند ولی آقای مهندس راهی را برای ما باز کردند که همه ما را درمان کردند و به حال خوش رساندند.
امروز در مسیر با همسفرهای خودم راجع به این موضوع صحبت میکردیم که چه کسی حاضر میشود فرزند خود را معتاد کند و یک دارو را روی او امتحان کند تا توسط این آزمایش دیگران را به درمان برساند ولی آقای مهندس این کار را انجام داد. زمانی که پروتکل درمانDST و داروی OT را مهیا کردند برای آزمایش آن روی یک فردی که اصلاً معتاد نبوده و باید معتاد میشد و دوباره توسط OT درمان میشد هیچکس قبول نمیکرد که این آزمایش را انجام بدهد ولی آقای مهندس و استاد امین این کار را انجام دادند. یک سال استاد امین مواد مصرف کردند و بعد از آن با پروتکل DST و داروی OT به درمان رسیدند تا امروز ما بتوانیم به درمان برسیم. اگر دیگران نبودند که در گلریزان شرکت کنند امروز ما هم نبودیم که روی این صندلیها بنشینیم و درمان بشویم ولی دیگران بودند و خدمت مالی کردند که ما امروز این حال خوش را تجربه کنیم.
یک داستانی از حضرت موسی است که برای شما تعریف میکنم. یک روز حضرت موسی برای دعا به کوه طور میرفت، زن و مرد عریانی را در بیابان دید آنها به موسی گفتند: نزد خداوند میروی به خداوند بگو ما هم بندگان تو هستیم که در این بدبختی زندگی میکنیم. موسی رفت دعا کرد و خبر این دو بنده را فراموش کرد که بگوید ولی خداوند به او یادآوری کرد که چرا پیام بندههای مرا نمیدهی!؟ موسی پیام آنها را اعلام کرد و خداوند فرمود: به آنها بگو که از فردا ۴۰ سال ناز و نعمت و ۴۰ سال قحطی و آوارگی نصیبشان میشود هر کدام را انتخاب کردند همان شروع میشود.
موسی پیام خداوند را برای آنان آورد و آنها ۴۰ سال ناز و نعمت را برگزیدند و از فردا سفره رحمت خداوند برای آنها باز شد ولی آنها فراموش نکردند که چه روزهایی را پشت سر گذاشتهاند و از آن مال بخشیدند بعد از ۴۰ سال خداوند به موسی گفت: به آنها بگو از فردا ۴۰ سال قحطی شروع میشود. آن زن و مرد با خوشحالی پذیرفتند. موسی سوال کرد: ناراحت نیستید؟ زن جواب داد: نه، ما از آن مال به خیلیها بخشیدیم،اگر هر روز یک نفر به ما کمک کند این ۴۰ سال تمام میشود. خداوند با شنیدن این ماجرا گفت: من چگونه این مال و ثروت را از چنین بندههایی بگیرم.
در یک مهمانی سینی چای و شربت تا زمانی جلوی من نگاه داشته میشود که من از آن بردارم و به دیگران بدهم این عین نعمتی است که خداوند به ما میدهد و تا زمانی که ما بتوانیم از آن ببخشیم در رحمت خداوند بر روی ما گشوده خواهد بود، در غیر این صورت به سرعت این در بر روی ما بسته خواهد شد.
من یادم نمیرود برای ۱۰۰۰ تومان پول که در سبد قانون ۱۱ بیندازم پول نداشتم و از همسفرانم میخواستم که ۱۰۰۰ تومان پول جور کنند تا من در سبد بیندازم که این سبد از جلوی من خالی نگذرد. پهلوان جواد از مشهد تعریف میکرد میگفت: زیر حکم اعدام بودم برای آخرین خواسته از پدرم تقاضای ملاقات کردم و گفتم پدر درباره کنگره ۶۰ شنیدم لطفاً تحقیق کن اگر درست بود یک بار دیگر من را از اعدام خلاص کن تا من هم درمان شوم و به زندگی برگردم.
بعد از خلاصی از زندان و رفتن به کنگره یک روز پدرم با یک کیسه پول نزد آقای مهندس رفت و گفت من خیلی هزینه کردم ولی پسرم خوب نشد ولی الان یک ماه است او به کنگره میآید، من نور را در صورتش میبینم. آقای مهندس به پدرم گفتتند پول را بردار، هر وقت پسرت درمان شد خودش این پول را بیاورد آن وقت کنگره ۶۰ پول را قبول می کند.
من دیروز برای نشانی در بینشانی نزد آقای مهندس گریه کردم ولی ایشان گفتند برای اینکه اضافه وزن داری قبول نمیکنم سلامتی تو خیلی خیلی بیشتر از پول برای من ارزش دارد، بعد کلی گریه خودم و همسفرانم آقای مهندس قبول کردند ولی گفتند اگر وزنت را پایین نیاوری من این پول را به تو برمیگردانم.
ببینید ما پول را در کجا سرمایهگذاری میکنیم و چه کسانی میآیند این پولها را میدهند، کسانی که در بدترین شرایط بودند و در تاریکیها زندگی میکردند. من برای مصرف مواد مخدر جشن عقد دخترم را از دست دادم؛ دخترم به من گفت: هرگز تو را نمیبخشم ولی ۶ ماه بعد در روز عروسیاش به من گفت: هیچ گنجی با ارزشتر از سلامتی تو برای من نیست، اول برو کنگره اگر رسیدی برای عروسی من بیا.
من کجا سرمایهگذاری کنم بهتر از کنگره که نه خریداری است و نه فروشندهای؛ در این بعد شما هر سرمایهگذاری کنید مثل ماشین، ملک، یک فروشنده است و یک خریدار ولی در جشن گلریزان نه فروشندهای است و نه خریدار؛ ثبت با سند برابر است. مجتبی و همسفرانش که لنگ ۱٠٠٠ تومان پول برای سبد قانون ۱۱ بودند امروز ۴ پهلوانی پرداخت کردند بدون اینکه هزار تومان آن برای پدرم باشد. من تلاش کردم درب شیشه عسل را باز کنم و از شهد آن عسل استفاده کنم و امیدوارم که شما هم از این شهد در جشن گلریزان استفاده کنید و بتوانیم در گلریزان از آقای مهندس حمایت کنیم.
درمان اعتیاد کوچکترین اتفاقی است که امروز در کنگره میافتد، آقای مهندس به درمان خیلی از بیماریها دست پیدا کردند. امیدوارم خداوند قدرت بخشیدن را به همه ما ببخشد، ما باید قدرت بیان آن را پیدا کنیم بقیهاش را خود خداوند میدهد. امیدوارم جشن گلریزان خوبی را برگزار کنیم. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.
تایپ، ویراستاری و ارسال: مسافر فرید (لژیون یکم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
252