من هم مانند دیگر همسفران در کنگره ۶۰، قبل از ورود به کنگره تخریبهای زیادی داشتم، همیشه احساس کمبود، سردرگمی، بیهودگی باعث میشد که حتی نتوانم به کارهای روزمره و بچههایم رسیدگی کنم و یک حالت تهی بودن در من وجود داشت، وقتی وارد لژیون شدم، راهنمایم که سخن میگفت حس میکردم که گمشده خودم را پیدا کردم و در آنجا جواب تکتک سوالاتم را دریافت میکردم. با نوشتن سیدی انرژی میگرفتم، سوالاتی که سالها ذهنم را درگیر خود کرده بود که من چه کسی هستم، چرا به دنیا آمدهام، اصلاً چرا باید مشکلات داشته باشم و یا چرا تلاشهای من نتیجه نمیدهد؟
من پاسخ تمام سوالاتم را کمکم پیدا میکردم. با نوشتن سیدیها و خواندن کتابهای کنگره ۶۰، انگار یک منبع انرژی پیدا کردم، منبعی که هر چقدر هم از آن استفاده میکنم، مرا پرشورتر و سرحالتر میکند و به من انگیزه زندگی میدهد، امید ادامه دادن و اینکه میتوانم با حرکات درست، تفکر درست، اعمال درست زندگیم را تغییر بدهم و به آرامش رسیده و بتوانم در مسیری قدم بگذارم که مرا به سر منزل آرامش میرساند.
کارهایی که در کنگره یاد گرفتم مرا از درون، آرام کرده و حال خوش نصیبم کرد، اینکه حال خوب من میتواند باعث حال خوب دیگران شود یا با خوب کردن حال دیگران میشود به حال خوب رسید و گره مشکلات را پیدا کرد، به هستی عشق ورزید و عاشق انسانهایی شد که عاشقانه در این هستی نقش خود را ایفا میکنند، زندگی را با نگرشی دیگر دید خود را پیدا کرد و همانند یک انسان زیست آنگونه که لایق یک انسان است.
کنگره خیلی چیزها به من داد، چیزهایی که سالها در پی داشتنش بودم در پی به دست آوردنش ولی حتی خود نمیدانستم در پی چه چیز هستم. یاد گرفتم تغییر را از خود آغاز کنم، من هستم که باید تغییر نمایم من هستم که باید مشکلاتم را با تفکر و راه درست حل نمایم.این من هستم که با ندانستن میتوانم برای خود مشکل درست کنم و دیگران را در این مشکل سرگردان نمایم. دعای زیبای کنگره برای هدف من، مسیر زندگیم را مشخص میکند.
نویسنده: همسفر رباب رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
رابط لژیون سردار: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی صائب تبریزی
- تعداد بازدید از این مطلب :
141