دوازدهمین جلسه از دوره سیزدهم کارگاههای آموزش خصوصی همسفران آقا، نمایندگی شادآباد؛ به استادی راهنمای محترم مسافر حسین، نگهبانی همسفر حسین و دبیری همسفر مهدی؛ با دستور جلسه "وادی نهم و تأثیر آن روی من (تمدید D.SAP)" پنجشنبه 10 آبان ماه ۱۴۰3، ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر.
خدا را شکر میکنم و خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما عزیزان هستم، حس خوبی دارد و تجربه جدیدی هست، تنوع حس است. این تنوع حس اتفاقات جالب و عجیبی را در ذهن انسان تداعی میکند.
آقای مهندس میگویند وقتی وارد کنگره ۶۰ میشویم انگار به دنیای تازهای قدم نهادهایم، این دنیای تازه همان تفکر نو و اندیشه نو هست، همان دیدگاه نو و جدید به زندگی.
در وادی نهم میگوید بر همه ما واجب و ضروری است که از سخن به نقطه عمل حرکت نماییم.
در کنگره تفکرات و حسهای خوب خیلی زیادی وجود دارد اما این به من بستگی دارد که با قلابم چه چیزی صید کنم؟ یک ماهی سبک صید کنم و یا با یک کشتی ماهیگیری هم قانع نشوم؟
آقای مهندس میفرمایند انسان مجموعهای از رذایل و فضایل اخلاقی هست، یعنی هم خوبی و هم بدی در انسان نهادینهشده است. در بعضی از افراد خوبی بیشتر است و در بعضی بدی. کنگره این بدیها و ضد ارزشهای من را تبدیل بهخوبی میکند و راه درست زندگی کردن را به من میآموزد.
من همهچیزم را دادم و خودم را گم کردم اما آلان باید از یکسری چیزها بگذرم تا خودم را پیدا کنم.
من به خاطر یک سیگار، قلیان و مواد خودم را گمکرده بودم. خودم را به یکسری کارهای ضد ارزشی فروخته بودم. کارهای ضد ارزشی مثل دروغ، غیبت و ... اما آلان متوجه شدم که ارزش من خداست. ارزش من غیبت، دزدی، گمان بد بردن، مال مردم را خوردن، شهادت دروغ دادن، پشت سر اینوآن صحبت کردن و مواد مخدر و مسائل دیگر نیست. نباید خودم را به کم بفروشم و به کم قانع باشم.
قطاری در حال حرکت به سمت خداوند بود و عدهای هم در آن قطار سوار بودند. هنگامیکه به بهشت رسیدند عدهای از آنها پیاده شدند، هنگامیکه قطار حرکت کرد دیدند که عدهای هنوز داخل قطار حضور دارند، آنکسانی که در بهشت پیاده شده بودند به آنها گفتند شما چرا پیاده نمیشوید؟ آنها گفتند به خاطر اینکه ما خود خدا را میخواهیم. بهاصطلاح چونکه صد آید نود هم پیش ماست.
روزی در شهر یوسف را میفروختند، دیدند پیرزنی هم آمده و میخواهد یوسف را بخرد. به او گفتند تو که فقیری و چیزی نداری که بخواهی یوسف را بخری! پیرزن گفت حداقل اسم من که در لیست خریداران یوسف ثبت میشود.
آقای مهندس لژیون سردار را گذاشتند که همه بیایند عضو شوند تا بتوانند اسم خودشان را در لیست کنگره ۶۰ ثبت کنند و در آن دایره قرار بگیرند و آن حس ناب را تجربه کنند.
نقطه تحمل ما در جشن گلریزان مشخص میشود که اینیک سالی که من به کنگره آمدهام چقدر توانستم آموزش بگیرم، دیدگاه من در اینیک سالی که به کنگره آمدهام چگونه شده است.
در جشن گلریزان حسهای عجیب و دریافتهای جدیدی را آدم احساس میکند و میبیند چه حس و بازی زیبایی است.
کنگره دنبال پول ما نیست و میخواهد ما را وارد این موج و فرکانس کند.
خداوند میگوید بسمالله الرحمن الرحیم؛ یعنی بزرگترین صفت خداوند بخشندگی هست. بخشندگی را من باید وارد زندگیام کنم نه اینکه بعد از رهایی فراموش کنم و نتوانم از جان و مالم ببخشم. پس چه چیزی را در کنگره یاد گرفتهام؟
در وادی نهم میگوید: من باید قدرت عمل کردن داشته باشم؛ یعنی چیزی را که یاد گرفتهام بتوانم عمل کنم وگرنه فایدهای ندارد.
برای نهادن چه سنگ و چه زر یعنی اینکه من اگر کلی کتاب هم خوانده باشم اما نتوانم به آن عمل کنم چه فایده؟ جایی که زندگی را به من برگردانده، به مسافر من برگردانده، آرامش را به زندگی من برگردانده، اگر اینجا نتوانم کاری کنم، کجا میخواهم کاری کنم؟
اینهمه آدم، مفت و مجانی برای من کار میکنند، صندلی میگذارند، چایی میآورند، راهنما، ایجنت، مرزبان، نگهبان و ... که به من خدمت مجانی میکنند، اگر قدر آن را ندانم دیگر وای به حال من. کجا باید قدر اینها را بدانم؟
یک روزی من باحال خراب وارد کنگره شدم و میگفتم خدایا، یکجایی باشد که خوب شوم حاضرم تمام زندگیام را بدهم. هنگامیکه آلان روی صندلی مینشینم و حال خودم، همسرم، فرزندم و همه خوب است، اما آن حال بد یادم میرود که چه بود و چه شد. من باید چشم خودم را بازکنم و ببینم خداوند چه چیزی و چه جایی را به من داده است.
مادیات چیز بدی نیست اما من از آن مادیات چگونه استفاده میکنم؟ خودم، زنم و بچهام بخوریم و بقیه هیچ؟ یک مثالی هست که میگوید من بخورم نون پاک، بقیه بخورند نون خاک؟
حریم خودمان را امن کنیم. حریم خداوند، حریم کنگره ۶۰، حریم لژیون سردار یک حریم امنی هست و به آدم خیلی قدرت میدهد.
انشا الله که جشن گلریزان خیلی خوبی برگزار شود.
از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید ممنون و سپاسگزارم.
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا نمایندگی شادآباد
تایپ و ویراستاری: همسفر احسان
- تعداد بازدید از این مطلب :
388