جلسه هشتم از دوره چهل و دوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی پهلوان محترم مسافر صامت، نگهبانی مسافر احسان و دبیری مسافر فرید، با دستور جلسه «D.sap» در روز دوشنبه ۷ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صامت هستم مسافر. از نگهبان و دبیر تشکر میکنم. خیلی خوشحالم که در جمع شما دوستان و خانوادهٔ بزرگ کنگره ۶۰ هستم. ما همه جزو یک خانواده هستیم و سر یک ساعت مشخص با نوشتارهایی مشخص حضور پیدا میکنیم، همدیگر را تشویق میکنیم و حرکت میکنیم. همه بهنوعی یکدیگر را روبهجلو هدایت میکنیم. دستور جلسه این هفته وادی نهم بود ولی به تشخیص آقای مهندس این هفته هم باید راجع به D.sap صحبت کنیم.
تجربهٔ من از D.sap این بود که ریشهای من بهصورت سکهای دچار ریزش شده بود. به گفته یکی از دوستان به استاد امین مراجعه کردم و ایشان فرمودند که D.sap را با آب رقیق کنم و با اسپری بهصورت خودم بزنم. شاید باورتان نشود ولی بعد از چند روز دیگر خبری از آن نبود و مشکل ریش من تمام شد. همه چیز دارای صور آشکار و پنهان است و D.sap هم چیزهایی دارد که من نمیدانم در درون من چه کاری انجام میدهد. من نمیدانم که در درون من چه اتفاقی میافتد؛ ولی این را میدانم که D.sap یکی از پایههای اصلی لژیون جونز و لژیون ایکس است. آقای مهندس میفرمایند به D.sap سرکه سیب نگویید چراکه D.sap نام کامل است و تغییر، تبدیل و ترخیص روی آن انجامگرفته است تا به دست ما برسد.
دربارهٔ وادی نهم هم باید بگویم که به این دستور جلسه چندان نامربوط نیست. وقتی در فصل بهار به یک درخت سیب نونهال نگاه میکنیم، میبینیم با یک پایهٔ باریک نزدیک به ۲۰۰ شکوفه دارد. وقتی در بهار بهظاهر آن نگاه میکنیم با خود میگوییم که این درخت حتماً ۲۰۰ عدد سیب میدهد؛ ولی آن درخت خودش هوشمند است و میداند اگر ۲۰۰ سیب بدهد، ساقه تحمل این وزن را ندارد و حتماً میشکند. درخت خودش شکوفههایش را حذف میکند و در انتها دو یا سه سیب روی آن باقی میماند.
هستی و همچنین قانون طبیعت هوشمند هستند و من هم باید به ابعاد گسترده هستی نگاه کنم و بخشندگی را ببینم. من به لطف ایجنت و مرزبانان محترم در شعبه شما مهمان هستم. من به اینجا آمدم تا مطالبی را از شما یاد بگیرم و این موضوع را بفهمم که جایجای کنگره ۶۰ خانه و خانواده من است. وقتی من به لژیون سردار نگاه میکنم باید یک تعریف درست از آن داشته باشم. لژیون سردار هر شعبه کاتالیزور آن شعبه است و دقیقاً مثل تصفیهخانه کار میکند. وقتی یک شعبه لژیون سردار خوبی دارد و در نتیجه بخشندگی خوبی دارد، میبینیم رهاییها و سفر دومیهای خوب و قدرتمندی دارد.
روز اولی که یک سفر اولی وارد شعبه میشود راهنمای تازهواردین را به او نشان میدهند. سه جلسه به فرد توضیح داده میشود و بعد از آن به اشخاصی معرفی میشوند که شال نارنجی بر گردن دارند و میگویند که آنها یاران مهندس هستند و چراغ رهایی به دست آنها است. باید یکی از آنها را انتخاب کند و کسی نمیگوید چرا اینجا نشستهای. بعد از گذشت دو ماه، راهنما او را هدایت میکند. ما همه تحت حمایت و هدایت کنگره ۶۰ به راهنمایی آقای مهندس هستیم. به رهجو گفته میشود که آنجا لژیون سیگار است و باید بروی و سیگار خودت را درمان کنی. ما در وادی نهم قرار داریم و کسی که سیگار خودش را در سفر اول درمان نکند، پشت در وادی نهم میماند.
وادیها تقریباً مشابه یک صفحهٔ پیانو هستند و وقتی قشنگ روی آنها قدم بر میداری، آهنگ زیبای رهایی به گوش میرسد. کسی که سیگارش را درمان نمیکند، صفت گذشته در او صادق است و نمیتواند سفر خوبی داشته باشد. داروی OT که این شخص میخورد، بهجای درمان تخریبهای مواد، تخریبهای سیگاری که میکشد را درمان میکند و در نتیجه شخص در سفر دوم خماری پس میدهد. به همین دلیل است که بعد از دو ماه گفته میشود که باید به لژیون سیگار برود و بعد از یک مدت بالاخره در مسیر قرار میگیرد. بعد لژیون جونز برای اضافهوزن به او معرفی میشود و همه اینها در کنگره علامتگذاری شدهاند. درست مثل تکلیف پیک شادی که در آن نقاطی را به هم متصل میکردیم و پس تکمیل و رنگآمیزی آن، تصویر قشنگی به نمایش در میآمد. کنگره ۶۰ هم به همین صورت علامتگذاری شده است.
انسانهایی در کنگره موفق هستند که بادی به هر جهت نباشند و بهسوی اهداف مشخص حرکت کنند. همه لژیونها در کنگره رهایی دارند و رهایی در لژیون سردار هم رهایی فقر است. لژیون سردار هر شعبه لژیون قطع فقر است. میگویند امروز لژیون سردار برگزار میشود پس بدوید؛ چراکه لژیونها شکافنده قلب تاریکیها هستند و این کار توسط یاران مهندس و راهنماها صورت میگیرد. من درحالیکه مواد مصرف کرده بودم در یک اتوبان گریه میکردم و از خدا میخواستم که من را از آن شرایط بیرون بیاورد. خدا هم به من گفت که تو را از تاریکی بیرون میآوردم؛ ولی یادت باشد که باید بعد از آن به کمک نیروهای روشنایی بیایی. در آن لحظه با من پیمان بسته شده و اگر من بیرون آمدم و گفتم چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است، باید یک نفر یقهٔ من را بگیرد!
باید از من سؤال شود که این چراغ را چه کسی به تو داده است؟ از کجا این چراغ را آوردهای؟ من تعهد دادهام. خداوند میفرماید ای کسانی که ایمان آوردهاید، وفای به عهد کنید! من عهد بستهام که بیرون بیایم و چراغ هدایت را دستبهدست کنم. راهنمایی که شال نارنجی بر گردن دارد یا یک خدمتگزار سفر دومی، از یاد نبرده است روزی با خدای خودش عهد بسته است که بیرون بیاید و به انسانهای دیگر کمک کند. امسال لژیون سردار خیلی قدرتمند از سالهای قبل است و کنگره سرعت بسیار بالایی دارد. من اگر دیر بجنبم چراغ را از دست من گرفتهاند. امیدوارم که همهٔ ما حاوی پیام رهایی باشیم.
خیلی ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمدرضا
نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
119