پنجمین جلسه از دور دوم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی امیر با استادی کمک راهنمای محترم مسافر حامد، نگهبانی مسافر شعبان و دبیری موقت مسافر محمد با دستور جلسه "وادی نهم و تاثیر آن روی" در روزسه شنبه ۱۴۰۳/۸/9 راس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.همچنین در ادامه اولین سال رهایی مسافر منصور را جشن گرفتیم
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر،
قبل هر چیز خدای خودم را شاکر و سپاس گذارم بابت امروز و بابت این جایگاه و بابت این روز؛ همیشه گفته اند اولین ها هیچ وقت فراموش نمی شوند خیلی از چیزها در زندگی اتفاق میفتد و اولین ها هستند و من خودم هيچ وقت فراموش نمی کنم مثل امروز که اولین بار من در جایگاه استاد می نشینم برای برگزاری تولد و قبل از هرچیز تشکر می کنم اگر حال خوبی هست اگر سر پا ایستادم اگر می توانم حرف بزنم اگر می خندم اگر می توانم ورزش کنم اگر می توانم بخوابم و این خیلی مهم است قبلا نمی توانستم بخوابم و همه و همه را مدیون کنگره60،آقای مهندس،خانواده محترمشان و یک عزیزی هستم به نام آقای رضا که واقعا نفس کشیدنم را مدیون ایشان هستم هیچ وقت فراموش نمی کنم و یک تشکر ویژه می کنم از آقای ابراهیم امروز لژیون خدمت بودند و این فرصت را در اختیار ما قرار دادند و تشکر از نگهبان و دبیر عزیز و همچنین تبریک رهایی ها خدمت آقا رضا انشاالله که منشا خیر باشند و در ادامه موفق و سربلند باشند
و اما راجع به دستور جلسه که امروز سه دستور جلسه داریم که من باید راجع به آن ها صحبت کنم، دیسپ، وادی نهم، و تولد آقا منصور
و اما راجع به دیسپ ما بارها باید راجع به آن فکر کنیم و مثالش همان حکایتی است که طرف یک گاوی داشت می رفت توی طویله و هر شب جلوی او آب و کاه می گذاشت و برمی گشت و یک شب یک شیری می رود توی طویله و آن گاو را می خورد و همان جا هم می خوابد و طویله هم تاریک بود و این بنده خدا می رود دوباره آب و کاه می گذارد آن جا و یک دستی هم روی سر شیر می کشد به هوای اینکه گاوش است و صبح که آمد توی طویله دید که شیر است و در جا سکته کرد و این دیشب نمی دانست دارد چه کار می کند من هم فکر می کنم داستان دیسپ اینجوری است، من خودم شاید خیلی متوجه نیستم که چه گوهر گرانبهایی است، به هر دردی که می زنی خوب می شود عجیب نیست
و اما راجع به وادی نهم سی دی این هفته آفت بود و توضیح می داد که چگونه یک انسانی می تواند دویست کیلو بار یا دو تن بار را تحمل کند و این فقط به این بستگی دارد که چه شکلی آموزش می گیرد و زیر نظر چه مربی هست و در کنگره من اصلا برای چه باید نقطه تحمل را بالا ببرم و به چه دردی می خورد و به این نتیجه رسیدم که همه انسان ها اگر بیرون از اینجا نگاه کنید نه از شرایط مالی شان راضی هستند نه از ماشین شان نه از خانه شان هیچ کس از هیچ چیزی راضی نیست و در قبالش هیچ عملکردی هم ندارد خوب اگر راضی نیستی باید تلاش کنی که بیشترش کنی این بیشتر تلاش کردن همان نقطه تحمل است یعنی من باید ظرفیتم را ببرم بالا؛ من قبلا فکر می کردم نقطه تحمل فقط مربوط می شود به عصبانی نشدن ولی الان متوجه شدم که نه اینجوری نیست من باید در مقابل بی پولی نقطه تحملم را ببرم بالا من باید در مقابل توهین دیگران یک وقت هایی نقطه تحملم را ببرم بالا در مقابل مستاجری باید نقطه تحملم را ببرم بالا و خیلی از مسائل دیگر هست که من باید نقطه تحملم را ببرم بالا چون اگر نبرم بالا آن فلز تغییر نمی کند همان حلب می ماند و طلا نمی شود نقره نمی شود و مادامی که این اتفاق نیفتد من مجبورم که تکرار کنم و این تکرار برای همه آزار دهنده هست
و اما راجع به تولد؛آقای منصور لطفا بایستد و تشویقش بکنید و بنده هم تبریک می گویم به آقا منصور به خانواده اش و قبل از هر چیز این را بگویم که منصور رهجوی حسن آقا بوده و زحمت این رهایی را ایشان کشیده، منصور اواخر سفر اول و اویل سفر دوم بود که حسن آقا لژیون را تحویل دادند و منصور امد لژیون یکم، چیزی از منصور که به نظر من می رسد بگویم این است که بعضی افراد هستند که با اشاره می روند بعضی هستن با تکرار با ضربه و خیلی مسائل دیگر، منصور از آن هایی است که فکر می کنم نیاز به اشاره دارد و خیلی ازکارهایش را خودش انجام می دهد سی دی اش را می نویسد پارک میاید، مرتب و موجه است و حالا با این سن و سالش نشان داده که من هر موقعی می توانم بیایم و درمان بشوم و به درد بخور باشم و بشوم الگو برای یک سری افراد اعم از جوانان و حالا کسانی که یک مقدار سنشان بیشتر است، البته سن در کنگره یک عدد است و اینکه بگویی دیگر دیر شده در کنگره یک موضوع مختومه ای است و به نظر من اتفاقی که برای منصور افتاد این است که موادش درمان شد و خیلی از بیماری هایش بنا به گفته خودش درمان شده و قطعا هم همینطور است ولی من فکر می کنم که منصور هنوز جایگاهش را در کنگره آن طور که باید پیدا نکرده البته من هم پیدا نکردم و البته راه دارد و خودش باید فکر کند ببیند چه کار باید بکند چون به نظر من پتانسیل خیلی بیشتری دارد و می تواند در کنگره بیشتر فعال باشد و بیشتر کمک کند هم از نظر مالی و هم جانی و یک چیز خوبی که دارد این است که دوست دارد توی کنگره بماند،جدیدا همه میایند که بروند ولی در صورتی که کنگره هم به نظر من عین هستی می ماند از هستی هیچکس نمی تواند برود بیرون حتی آن هایی که خودکشی می کنند نمی توانند خودشان را حذف کنند در کنگره هم همین جوری است هر کسی برود دوباره برمی گردد و خدا را شکر که تفکر منصور این است که می خواهد بماند.خیلی ممنون که به صحبت های من گوش دادید
آرزوی مسافر آقا منصور: آرزویم رسیدن به شال راهنمایی است.
سلام دوستان منصور هستم یک مسافر: از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر می کنم که این بستر را فراهم نمودند تا من منصور بیایم و به درمان وحال خوب برسم و از آقا حامد راهنمایم تشکر می کنم و از آقا حسن راهنمای سفر اولم تشکر می کنم همین طور از مرزبانان عزیز و شما عزیزان که من را تشویق و به من تبریک گفتید خیلی ممنونم، من قبل از کنگره زمانی که تریاک مصرف می کردم خواستار رهایی از دام اعتیاد شدم و به دنبال راه مناسبی می گشتم تا اینکه توسط یکی از دوستان و به لطف خداوند کنگره به من معرفی شد، آدرس کنگره را گرفتم و خودم را سریع رساندم، من همیشه در زندگیم احساس تنهایی می کردم و وارد کنگره که شدم راهنمای تازه واردین آقا داوود به من گفتند: فکر نکن که اینجا تنها هستی، افراد کنگره پشتیبانت هستند، و من آنجا دلم محکم شد، و از همسفرم جا دارد تشکر کنم که من را همراهی می کند در مسیر کنگره ۶۰ بال پروازی است برای من، ممنون از اینکه به صحبت های من گوش کردید.
تایپ: مسافر ایمان،مسافر صادق
عکس:مرزبان خبری مسافر مهدی
تنظیم:همسفر میلاد
نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
295