دوازدهمین جلسه از دوره سی و ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی رودکی، با استادی راهنما مسافر مجید، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «تمدید دستور جلسه D.SAP، نخستین سالروز رهایی مسافر محمد و وادی نهم و تاثیر آن روی من» شنبه ۵ آبان ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر.
از نگهبان جلسه که اجازه دادند در این جایگاه بنشینم، خدمت کنم و آموزش بگیرم ممنون و سپاسگزارم.
دستور جلسه امروز به سه قسمت تقسیم میشود:
۱_D.SAP
۲_ وادی نهم و تاثیر آن روی من
۳_ تولد محمد عزیز
دستور جلسه اول:
شربت دیسپ یکی از معجزات کنگره است که واقعا میتوان آن را داروی دیسپ نامید.
خواص این شربت را میتوانیم، ضد التهاب، ضد ویروس، ضد عفونت، مقاومساز سیستم ایمنی بدن، بسیار مفید برای دستگاه گوارش و معده نام ببریم.
برای دوستانی که در سفر اول به سر میبرند و داروی زیادی مصرف میکنند ممکن است مشکل هموروئید و یا یبوست پيش بيايد، حتما باید با مشورت راهنمای خود هر شب استفاده کنند چرا که بسیار موثر است.
دستور جلسه دوم:
وادی نهم و تاثیر آن روی من
وادی نهم نقطه تحمل را به ما آموزش میدهد، ما میدانیم هر جسم و یا هر اشیاء در عالم یک نقطه تحملی دارد، بهطور مثال آب در یک دمای مخصوص یخ میزند و یا شیشه تا یک حدی فشار را تحمل میکند و بعد میشکند، هرچیزی نقطه تحملی دارد و اگر بیشتر از آن فشار وارد شود به نقطه انهدام و یا آشوب میرسد.
میخواهم در مورد وادی نهم به گونهای صحبت کنم که سفر اولیها درک بهتری از این آموزشها و اطلاعات داشته باشند، ما باید بدانیم تنها چیزی که در بالا بردن نقطه تحمل یک انسان تاثیر بسیار زیادی دارد تکرار در گذر زمان است.
یک سفر اولی که درمان را با مصرف روزانه ۱۶/۵ سیسی شروع میکند، نمیتوان یکباره داروی او را قطع کرد و باید به مرور زمان ظرف مدت ۱۰ الی ۱۱ ماه به روزی ۰/۳ سیسی تک وعده برسد، و این همان روش دیاستی است که قدرت تحمل افراد را در این مدت بالا برده است.
کسی که سفر خود را آغاز کرده است از لحاظ روحی، روانی و جسمی تعادل درستی ندارد، باید مراقب باشیم آنها را به نقطه آشوب نرسانیم.
با گذشت زمان یک سفر اولی باید تلاش کند، رفتار، کردار و گفتار خود را به آن تعادل مدنظر کنگره برساند.
با آموزشهایی که در کنگره میگیرم میتوانیم از تمام ضد ارزشها دوری کنیم و این فقط با تکرار و تمرین اتفاق میافتد، بهطور مثال اگر روزی پنج دروغ میگوییم با مرور زمان از آن کم کنیم تا برای ما یک عادت شود، در تمامی مسائل ضد ارزشی میتوانیم همینگونه عمل کنیم.
دستور جلسه سوم:
تولد محمد عزیز
این روز قشنگ را به محمد و مادر گرانقدرشان تبریک میگویم.
محمد زمانی که وارد لژیون من شد حال خوبی نداشت، از طرفی یک منتقد واقعی و فردی بود که از هر ساختار و سیستمی انتقاد میکرد.
این عقیده را داشت که اگر از ساختار و یا سیستمی انتقاد نکنید رشد نخواهد کرد، به او گفتم اینجا جايگاهی نیست که بتوان از آن انتقاد کرد و آن را نقد و بررسی کرد.
محمد یک چالش بزرگ برای من بود؛ خدا را شکر با سفر خوبی که داشت کمکم تمام مسائل خود را حل کرد و خدمتگزار خوبی شد، الان هم در سایت مرکزی کنگره ۶۰ خدمت میکند.
تمام این موفقیتها به دلیل وجود همسفری مهربان از جنس مادر بود، در کنار محمد پا به پای او آمد زحمت کشید تا توانست شاهد امروز که تولد یک سال رهایی محمد است باشد این روز را خدمت محمد و خانواده محترمشان تبریک میگویم.
اعلام سفر مسافر محمد :
آخرین آنتی ایکس OD، گل، به مدت ۱۱ ماه ۲۰ روز سفر کردم به روش DST با داروی OT، به راهنمایی آقا مجید لژیون ۹ ورزش در کنگره شنا، پیادهروی رهایی: ۱ سال و ۱۸ روز؛ در ضمن، سفر نیکوتین داشتم به راهنمایی آقا مسلم، رهایی از بند نیکوتین نیز ۱ سال و ۱۸ روز .
آرزوی مسافر محمد :
با وجود تشویشها و ناآرامیها در این سالها خصوصا یکسال اخیر، لمس صلح و آرامش را برای تمامی افراد جامعه و دیگر ملتها در روزهای آتی آرزومندم.
خلاصه سخنان مسافر محمد:
سلام دوستان محمد هستم یک مسافر.
«کلام تلخ ولی صادقانه را بپذیر
بهانه است؟! چه بهتر؛ بهانه را بپذیر!!
پرنده بودن خود را مبر ز یاد ولی
کنون که در قفسی، آب و دانه را بپذیر.»
اول از یکایک شما سروران گرامی سپاسگزارم که روشنی بخش این مراسم شدهاید.
حضور شما باعث خوشحالی و دلگرمی من است.
همیشه یکی از بزرگترین آرزوهایم این بود که تولدی به این با شکوهی داشته باشم اما به دلیل اینکه وسع مالی آن را نداشتم و از طرفی هم سیصد، چهارصد نفر دوستی که هم اکنون دارم را نداشتم که در تولدم شرکت کنند این آرزو تا به امروز که کنگره آن آرزوی بزرگم را برآورده کرد برآورده نشده بود؛ از شما بابت این همراهی سپاسگزارم.
اما مطلب بعدی اینکه خیلی سخت است که آدم منتقد باشد و فعال مدنی و سیاسی باشد و فلسفه هم خوانده باشد و خودش نیز برای خودش فلسفهای داشته باشد و با حال ناخوش وارد کنگره شود و بخواهد یک فلسفه و راه و رسم دیگری را دنبال کند و بپذیرد.
این مسئله برای من هم همینطور بود.
نکتهای که در نقد وجود دارد این است که نقد ساختارها را رشد میدهد نقد فینفسه سازنده است خصوصا اگر نقد منفی باشد و در این جای هیچ شک و شبهای نیست؛ این را به عنوان شخصی که نقد را به صورت آکادمیک دنبال کرده خدمت شما عرض میکنم.
اما فاصله سفر اول و سفر دوم من در این بود که من در سفر اولم فقط نظارهگر بودم و وقتی نظارهگر هستی ایرادات را میبینی و با پیچیدگیهای یک سیستم در عمل درگیر نمیشوی و فرصتت برای دیدن و مطرح کردن ایرادات بیشتر است و از بازگو کردن مسائل هیچ ابایی نداری.
در سفر دوم اتفاقی که افتاد این بود که خدمتگزار شدم، وقتی که وارد جایگاه خدمتی میشوی و با پیچیدگیهای یک سیستم در عمل روبهرو میشوی، اینجا دیگر میدان عمل است و باید دست بهکار بشوی و فرصت و فضای کمتری برای نقد هست.
یک وجه دیگر هم هست که میبینی در کنگره و سیستم انسانی آن در مقابل آن کاری که انجام میشود دستمزدی جز عشق رد و بدل نمیشود و در آن حال متوجه میشوی که خیلی از مسائل هم خوبتر از آن چیزی است که به نظر میرسد.
مهندس گفتهاند که در هیچکجا سیستم انسانی وجود ندارد که بخواهد بدون ایراد باشد، و کنگره هم مثل سیستمهای انسانی دیگر با همان پیچیدگیهاست و از این امر مستثنی نیست. میگویند: که خیلی مقدس سازی نکنید، وقتی مقدسسازی میکنید قطعا عیب و ایرادهای این سیستم پررنگتر دیده میشود تا یک سیستم انسانی دیگر. ولی یک سیستم انسانی که مدام خود را اصلاح میکند این یک سیستم پویایی است.
این بینش و چرخش زاویه دید فرق سفر اول و دوم من بود که من در سفر اولم یک شخص بشدت منتقدی بودم ولی در سفر دوم سعی کردم آدم خدمتگزاری باشم و به پویایی و بهبود این سیستم که مرا از بند افیون رها کرد در حد توانم کمک کنم و از فرصتی که دارم بیشتر برای خدمت بهره ببرم تا نقد و برسی.
در نهایت از همسفر عزیز مادر گرامیم و پدر بزرگوارم و بنیان کنگره ۶۰ جناب مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان که این بستر را برای ما فراهم کردند تا به رهایی برسیم و از راهنماهای گرانقدرم آقا مجید و آقا مسلم و از راهنمای محترم همسفرم تقدیر و تشکر میکنم.
متشکرم که به صحبتهایم گوش دادید.
خلاصه سخنان راهنمای همسفر:
سلام دوستان زینب هستم یک همسفر.
خداوند بزرگ را شاکرم که در این جایگاه قرار گرفتم و این تولد خجسته را به آقا محمد و همسفرشان راهنمای محترم و ایجنت و مرزبانان گرامی تبریک و تهنیت عرض میکنم همچنین تبریک ویژه را به همسفر آقا محمد مادر دلسوز و فداکار و مهربان، خانم طیبه عزیز تبریک میگویم که واقعاً اگر هرچه از عشق و محبت ایشان نسبت به فرزندشان بگویم کم گفتم.
خانم طیبه بعد از ورود به کنگره در مسیر آموزش قرار گرفتند، آرام آرام تمام این لایههای گرد و غبار کنار رفت و گوهر وجودیشان شروع به درخشیدن کرد پیامبر در حدیثی میفرمایند؛ که بهشت زیر پای مادران است، خانم طیبه با تلاش و کوشش و خستگیناپذیری خود چه قبل کنگره و یا چه بعد کنگره، مهر تاییدی به این حدیث زدند.
بنده بعد از آن روزی که شال راهنمایی را گرفتم در همان آکادمی از خدا خواستم که هیچ مادری در لژیون من ننشیند و گریههای آن را نبینم که بگوید مسافر من فرزندم است، چون همه شما میدانید که اگر بدترین پدر مادر دنیا هم که باشد، هیچ پدر مادری حاضر نیست که فرزندش را در مشکل ببیند.
خانم طیبه آمدند و نشستند حالشان واقعا خیلی بد بود چون مادرشان را نیز تازه از دست داده بودند و حال روحی محمد هم خیلی بد بود واقعاً تاب و تحمل نداشتند و هرچه ما میگفتیم فقط گریه میکردند و بسیار عصبی بودند، یادم میاید یک روز به ایشان گفتم که اگر آمدید به کنگره خواستهام این است که خودتان را با هیچ کسی از این لژیون مقایسه نکنید؛ چرا که اینها مسافرانشان همسرانشان هستند و شاید بتوانند کمی اعتراض داشته باشند ولی شما آدمی هستید که محکوم به این هستید که هر حرفی را بزنید علیه خودتان خواهد شد و انگار گل به خودی زدید، در نهایت گفتند خانم زینب، بنده اگر نفس میکشم و زنده هستم فقط به خاطر محمد است فقط تنها خواستهام این است که ایشان حالشان بهتر شود.
امروز خیلی خوشحالم که خنده و شادی خانم طیبه را میبینم و امیدوارم که همیشه در زندگیشان شاد و سرافراز باشند و امیدوارم خوشی متداوم و موفقیت در مسیر زندگی این خانواده رقم بخورد.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان طیبه هستم یک همسفر.
خدا را شاکر و سپاسگزارم که چراغ هدایت خود را در دل من و مسافرم روشن کرد و ما را در مسیر کنگره ۶۰ قرار داد و فرصتی داد تا این جایگاه مقدس را نیز تجربه کنیم.
از بنیان کنگره ۶۰ جناب آقای مهندس و استاد امین و همچنین از خانواده معزز ایشان سپاسگزارم که این بستر را مهیا کردند تا ما بتوانیم در این مسیر مقدس قرار بگیریم و رشد کنیم.
از راهنمای عزیز و گرانقدرم از راهنمای خودم و مسافرم و همچنین تکتک شما عزیزان و تمامی آن سروران گرامی که در این مسیر به ما کمک کردند تقدیر و تشکر میکنم و سپاسگزارم از سبب این عزیزان هست که چراغ امید در دل ما روشن شد.
با آموزشهایی که در کنگره ۶۰ دریافت کردیم به بهترین حال ممکن رسیدیم که بنده و مسافرم مدیون زحمات شما سروران گرامی میباشیم و امیدوارم که بتوانم در این مسیر، جهت جبران محبتهای شما عزیزان خدمتگزار خوبی باشم.
از تمام عزیزان، راهنمای عزیزم خانم زینب ممنونم و راهنمای ویلیام آقای مسلم بزرگوار که همیشه و در همه جا با راهنماییهای مفید و موثرشان هوای مسافرم را داشتند و کلید طلایی محمد بودند تشکر میکنم.
از جناب مجید قلیچ خانی راهنمای محترم مسافرم تشکر میکنم که از نظر من یکی از بهترین راهنماهای کنگره ۶۰ میباشند همچنین از راهنمای تازهواردین خودم که هرچند امروز حضور ندارند، از خانم طاهره عزیز تشکر میکنم و امیدوارم که انرژی پرنور این جلسه در زندگی آن بزرگوار صادق باشد و خدا تمام خواستههایشان را برآورده کند.
از تمام شما سروران گرامی که شرف حضور دارید و با مشارکتهای مفیدتان ما را فعال و روشن و گرم کردید تشکر سپاسگزاری میکنم.
از ایجنت محترم مسافران و همسفران و همچنین از مرزبانان و سایر خدمتگزاران تشکر و قدردانی میکنم که بیشک این رهایی و این حال خوش حاصل زحمات شما سروران گرامی میباشد.
ممنونم که سکوت کردید و به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ و نگارش: مسافر بابک لژیون یکم و مسافر محمود لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
396