چه قدر تلخ است ناآگاهی و زیستن با جهل و گمراهی و چه قدر شیرین است اجابت دعا برای رهایی از این بند و رسیدن به نور و روشنایی. هنگامیکه با یک مصرفکننده زندگی میکنی خدا میداند که چه قدر باید سختی و تلخی را تحمل کرد و آنچه برای ما همسفران راه را دشوارتر میکند، ندانستن و آگاه نبودن در مورد مسئله اعتیاد و برخورد با یک مصرفکننده است. هیچوقت فراموش نمیکنم، لحظهای که با تمام وجودم از خدا خواستم که من را از این جهل و تاریکی بیرون آورد و به روشنایی و آگاهی برساند. دعای من با آمدن به کنگره برآورده شد و جالبتر از همه این بود که خواسته من دقیقاً دعای کنگره بود.
وقتی وارد کنگره شدم، متفاوت با دنیای بیرون بود و آشنا شدن با بزرگمردی که خود سالها در اسارت اعتیاد بود و باپوست و گوشت خود این درد را حس کرده و حال رهایی یافته و دست یاری بهطرف همه همنوعان خود دراز کرده است. من باحالی بسیار خراب، درونی ویران و پای خسته از هزار راهرفته و نرسیده، وارد کنگره شدم. چه قدر متفاوت است حال دیروز و امروز من، چه قدر متفاوت است شخصیت دیروز و امروز؛ چون بااتصال دانایی و آگاهی نشانم دادند راه رسیدن به روشنایی را؛ شناختم ارزش و ضد ارزشها را. یادم دادن چگونه عبور کردن از سختیها و رسیدن به کامیابی، راه صبوری و بردباری، استقامت و قوی بودن و خودشناسی را. و در آخر آموختم همیشه امید داشتن و لذت چشیدن رهایی را.
نویسنده: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر مریم (لژیون چهارم)
ویرایش: رابط خبری همسفر مریم رهجو راهنما همسفراعظم (لژیون دوم)
ارسال: راهنمای تازه واردین همسفر خدیجه خدمتگزار سایت
همسفران نمایندگی الوند
- تعداد بازدید از این مطلب :
76