چهارمین جلسه از دوره هشتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی خیام نیشابوری با استادی پهلوان محترم مسافر ابوالفضل، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر غلامرضا با دستور جلسه «DST و تجربه من از سایر روشها» پنجشنبه 26 مهر ۱۴۰۳ ساعت 17 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ابوالفضل هستم یک مسافر. از سلامها و کف زدنها معلوم است، اینجا شعبهای باانرژی است و از نوری که در جلسه است و از چهرههای نورانی شما، بقول آقای مجدیان چراغی که خوب میسوزد از دور پیداست و در این شعبه هم پیداست. خیلی خوشحالم که اجازه داده شد که در این جایگاه قرار بگیرم و در کنار شما عزیزان باشم و آموزش بگیرم و تشکر میکنم از همه عزیزانی که از سکوت اول در جلسه حاضر بودند.
همینکه ما امروز اینجا هستیم و در این ساعاتی که ممکن است هزاران کار داشته باشیم در جلسه حاضرشدهایم نشان میدهد اولویت ما آموزش هست. به نظر من مسیر بسیار طولانی را طی کردیم، من خودم را میگویم اگر میخواستم در یکجایی مثلاً فرض بفرمائید از همسرم عذرخواهی بکنم خیلی زمان برد در طول بیست و دو سه سال زندگیام تا قبل از کنگره من به این مطلب نرسیده بودم. خوشبختانه آموزشهای کنگره باعث شد تا امروز خیلی راحت از همسرم عذرخواهی کنم، خیلی راحت تو چشمهای همسرم نگاه میکنم و ما فکر میکنیم روش DST فقط مال این است که من فقط مواد را مصرف نکنم درصورتیکه اینطوری نیست چون زمانی که مواد را ما قطع کردیم و آن شخصیت اعتیاد گونه ما قطع نشد آنجا آغاز تخریب برای ما شروع میشود.
بقول استاد امین حسها باز شده یک خورده رنگ و رو بهتر شده یکذره قدرت مالی بیشتر شده تازه به جان مردم میافتیم. به جان خودمان میافتیم که قبلاً چهکار کردیم چه چیزهایی میتوانستیم داشته باشیم. امروز روش DST فقط مال کم کردن مواد نیست، مال اضافه کردن خیلی چیزها هم هست. هدف روش dst کم کردن و از درون زیادشدن است. این ما را یاد مفهوم بخشش میاندازد. زمانی که ما یکچیزی را میبخشیم در ظاهر بخشیدیم در این جیب صد هزار تومان پول هست این پولها را من پرداخت میکنم من پنجاه گرم تریاک مصرف میکردم اینکه دارم میگویم اغراق نمیکنم امروز مصرف نمیکنم.
من صد هزار تومان میبخشم، صد هزار تومان از جیب من کم میشود، ولی چه چیز به من اضافه میشود؟ آن یک حالی است که از درون اضافه میشود و روش DST دو قسمت دارد یکی قسمت ظاهر قضیه که ما یک چیزهایی را از دست میدهیم درسته خیلی سخت است. یک بنایی را خراب کردن بسیار سخت است چون آن ساختار ویرانهای که در زمان مصرف داشتم بهر حال از ترکهای سقوط آزاد خیلی بهتر بود. ولی تغییر درد دارد و مهمتر از هر چیزی مقاومت در مقابل تغییر است. استاد امین میفرمایند خانه قبلی را باید خراب کنم آن خانه قبلی را من اجارهای بابتش نمیدادم، امروز من اگر خانه را خراب کنم و بخواهم یک خانه پنج طبقه بسازم قطعاً دو سال باید اجارهنشینی بکنم.
روش DST یک قسمت آن در صور آشکار در ظاهر ما چیزی را از دست میدهیم ولی در باطن چیزی به ما اضافه میشود.
همینطوری که ما مصرفکنندگان مواد را از دست میدهیم همینطور با بخششی که آقای مهندس به ما یاد دادند یک پنج یکپنجم داریم کم میکنیم. آن چشمه درونی ما آن حال خوبی که هر وقت صدایش میزنی هست. نصف شب میخواهی هست، صبح زود بیدار میشوی هست. برای رسیدن به قسمت دوم روش DST نیاز دارد ما پلههایی را طی کنیم. نیاز دارد یک جاهایی را بالا و پائین برویم، بالا و پایین در روش DST بقول آقای زرکش باعث رشد ما خواهد شد. مشکلاتی که در سفر اول هست من خودم خیلی آدم مشکلداری بودم اگر بخواهم برایتان تعریف کنم واقعاً اشکتان درمیآید من خودم گریهام میگیرد. ولی چون در روش DST و در یک نظام ساختار متد و بخشنده بودم باعث رشد من شد در بیرون هم این بالا و پائینها هست در بیرون هم این بکشبکشها هست ولی نتیجه آنچه میشود؟
یک روز آنقدر حالم خوب بود و بچه روی پایم بشکن میزدم؛ یک روزم آنقدر حالم خراب بود که امکان داشت بچه را پرت کنم آنطرف یک روز حالم خوب بود میرفتم و چهارتا کیسه میوه میخریدم همه خراب میشد یک روز آنقدر حالم خراب بود دو ماه برای خانهام میوه نمیخریدم. این بالا و پایینها بود که باعث تخریب ما میشد. حالم همیشه خراب بود یاد مدهوشان نظامی گنجوی میافتم که یک پادشاهی کنیزی گرفته سیاهپوش بود و علتش را جویا شد گفت: در فلان شهر باید بروی وقتی رفت دید تمام شهر سیاهپوش هستند و با یک قصابی رفیق شد و این قصاب به پادشاه کمک کرد تا قضیه سیاهپوشی را به او گفت باید بروی فلان جا و آنجا سوار یک زنبیل شد و رفت و رفت و رفت تا رسید به یک مکانی، دید عدهای دختر زیبا یک زن را مشایعت میکنند و رفت به طرفشان و این پادشاه خیلی دوست داشت با آن زن آشنا شود و این زن میگفت باشد برای فردا و یک روز دیگر و اگر دوست داری برو و با کس دیگری باش. اینجا زمان و صبر را آن پادشاه حذف کرد و در آخر آن زن به او گفت چشمهایت را ببند و من آمادهام برای تو و زمانی که چشمهایش را بست دید درون زنبیل است.
این دقیقاً حکایت ماست، ما برای رسیدن به حال خوب خیلی چیزها را از دست دادیم. من هر کاری انجام میدادم که حالم خوب باشد تنها چیزی که برایم مهم نبود همین بستر زمان بود. امروز کنگره زمان را به زیبایی در اختیار ما قرار داده است و سیدیهای آخر را اگر گوش بدهیم یک سمت و سویی به سمت زمان دارد. در ترک چه میشد که من نتیجهای نمیگرفتم بحث زمان بود، امروز زمان به من دادهشده زمان یک بستر، کنگره یک بستر است. از این بستر از این DST چه استفادهای کردهام. از این تکرارها در پلههای بیستویک روزه و از این استمرارها چه چیزی را میخواهم به دست آورم. راز DST در بخشیدن است، اول باید خودم را ببخشم امروز آقای مهندس آن لباس سیاه را از تن من درآورده است.
در سفر اول به من خدمت میشود و در سفر دوم باید خدمت بکنم و اگر بخواهم از ترک و از درمان بیایم بیرون و به آن پادشاهی که گم کرده بودم و آن حال خوب و آن خمر را پیدا کنم باید در سه ضلع حرکت کنم اولین حرکت چیست؟ اولین حرکت علم آقای مهندس است که از سرچشمه میآید. باید از علم کنگره استفاده کنم نه اینکه بیایم شعر مولانا و حافظ را بقول آقای مهندس و زرکش بگویم یاد گرفتهام. در فصل گلریزان میتوانم بخشنده باشم این یعنی علم کنگره و در قسمت بعدی بیایم و خدمتی که دیگران به من کردند من به دیگران خدمت کنم و این همان انتقال است. این یعنی خدمت را به دیگران انتقال دادم و این انتقال جز با بودن میسر نیست و این حال خوب فقط با بودن انتقال میافتد.
ما مثل خداوند نمیتوانیم باشیم ولی شبیه خداوند که میتوانیم باشیم. صفات خداوند رحمانیتش بیانتهاست من اندازه یکمیلیون تومان خودم میتوانم شبیه خدا باشم. من امروز میتوانم اندازه توان خودم توی این فصل بخشش و فصل گلریزان باشم و یک نکته جالبی که در روش DST هست شبیه بودن است.
نکته مهمی است که من هم میتوانم از آن حال آقای مهندس، داشته باشم خیلی نکته مهمی است آقای مهندس سالها تلاش کردند تا به این حال رسیدند و با هستی ارتباط برقرار کردند. من هم از این نوع حال میتوانم داشته باشم. نه آن اندازه بلکه اندازه پنجاه میلیون خودم. اندازه راه نشان دادنم، اندازه خدمتگزاری من، اندازه خدمت کردنم. پهلوانی آقای زرکش را تبریک میگویم در صحبتهایشان فرمودند که همه ما باید خدمت مالی بکنیم. شش میلیون را آقای مهندس چندین سال است که اضافه نکردند.
یادم است زمانی که پنج میلیون بود پول یک پراید بود دوستان قدیمی یادشان هست ولی امروز شش میلیون پول یک مثقال یا دو مثقال شیره است. این شش میلیون عددی نیست کرایه تاکسی ما هم حساب نمیشود. امروز واقعاً هزینهها بالاست هزینه درمان اگر همه را در نظر بگیریم واقعاً بالای صد میلیون تومان است. درست است که درمان مجانی هست ولی باید تاوان آن را پرداخت کنم. اگر تاوان آن را ندهم بلافاصله لباس سفید را از تنم درمیآورند. پس این شش میلیون برای شروع چیزی نیست همه باید سردار باشیم همه باید در این بازی شرکت کنیم. آقای مهندس دنبال پول ما نیستند، دنبال این هستند که ما در این بازی باشیم و یکی از مهمترین نقاطی که ما خودمان را گم کرده بودیم؛ عدد خودمان را نمیدانستیم.
امروز آقای زرکش میگوید عدد خودت را پیدا کن این عدد پیدا کردن خیلی مهم است، اگر میخواهیم توانمند بشویم عدد در خدمت، عدد در محبت، قدر و اندازه آن را بدانیم. جناب مهندس اندازهها را میدانند رقمهای شش، شصت و ششصد خیلی اعداد چالشی هست اینکه امروز با شش میلیون شروع کنم اگر سال بعد روی شش میلیون بودم یعنی سقوط کردم؛ باید حتماً اضافهاش کنم که از این قطار پیاده نشوم. از این فضاپیما و سفینهای که روزبهروز دارد اوج میگیرد و بالاتر میرود. از این گرداب سبز پرتاب نشوم و یک موقع هست که من میگویم شش میلیون سال بعد هم شش میلیون.
بقول آقای زرکش سخت است و همینکه مبلغ را اعلام کردیم و تعهد بستیم و خواسته قلبی داشتیم بقیهاش دست ما نیست. بقیهاش دست خداست. من خودم زمانی که مجوز پهلوانی را گرفتم چهلوچهار میلیون طی دو سه مرحله دادم، شش میلیون آخرش را با بدبختی جور کردم و دادم ولی چهارصد و پنجاه میلیون، ده روز زمان نبرد و جور شد. چون خواسته خیلی قوی بود. نکته آخر را بگویم عرایضم را ختم کنم که گول نفس اماره و شیطان درون خودمان را نخوریم، نگویم حالا انگورها را بفروشم سال دیگر صد میلیون بدهم، نگویم گوسفند را، نگویم ماشین را، نگویم زمینها گران بشود، نگویم این دلارها را بالا و پایین کنند، طلا گرانتر بشود، سال بعد من دویست میلیون میدهم! نه. عدد ما امروز است عددمان را پیدا کنیم مبلغ را بدهیم و در این مسیر وعده خداوند دروغ نیست. انشاالله در مسیر به ما کمک خواهد شد. خیلی دوستتان دارم. خیلی شعبه خوب و باصفایی است. ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر علی (لژیون دوم)
ویراستاری و بارگزاری: مسافر محمد (لژیون سوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
420