اولین جلسه از دوره بیست و هشتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی با استادی راهنمای محترم مسافر مجتبی، نگهبانی مسافر احسان و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه "D.Sap" و در ادامه تولد پنج سال رهایی راهنمای محترم مسافر حمیدرضا در روز شنبه 28 مهر ماه 1403، ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم در بین شما دوستان هستم و در این جایگاه در حال آموزش گرفتن و خدمت میباشم، دستور جلسه امروز دو بخش است، بخش اول آن D.Sap و بخش بعدی هم تولد 5 سال رهایی یا آزاد مردی آقا حمیدرضا میباشد.
در کنگره 60 کاری که انجام میشود این است که روان سالمی داشته باشیم که منشأ این روان سالم، یکی جسم سالم و دیگری جهانبینی سالم است که مثلث جسم، روان، جهانبینی را تشکیل میدهد، اگر جهانبینی خوب باشد، اما جسم مشکل داشته باشد، به عنوان مثال دندان درد بگیریم دیگر حوصله هیچ کسی را نداریم و روان خوبی هم نخواهیم داشت و یا اینکه جسم سالمی داشته باشیم اما تفکر و جهانبینی خوبی نداشته باشیم، باز هم رفتار مناسبی از ما سر نمیزند؛ ما به دنبال روان درست هستیم تا انسانی شویم که دیگران بتوانند روی ما حساب باز کنند؛ در کنگره اولین چیزی که روی آن کار میکنیم جسم است که با روش DST و داروی OT آن را درست میکنیم و بخش دیگر روان است که با جلسات و سیدیهای آموزشی و جهانبینی روی آن کار میشود.
کنگره یک مرکز تحقیقاتی است که علاوه بر پروتکل DST آقای مهندس روی درمان سیگار و اضافه وزن و D.Sap مطالعه میکنند و مدام در حال تحقیق هستند که چه چیزی میتواند به جسم ما کمک کند تا روز به روز سالمتر شویم.
ما به دنبال این هستیم که سیستم شبهافیونی خوبی داشته باشیم، وقتی آقای مهندس میفرمایند: غذای ما دوای ما است؛ یعنی غذای سالم که مصرف میکنیم خیلی روی سلامتی جسم تأثیر دارد؛ ما یک مغز دومی هم داریم که سیستم گوارشی ما میباشد و این مغز دوم دوپامینی که بدن ما نیاز دارد را تولید میکند، 90 درصد سروتونینی که ما به آن نیازمندیم توسط همین فعل و انفعالات گوارشی در رودهها تشکیل میشود، خیلی تحقیقات روی این قضیه انجام گرفته است و ما اگر سیستم گوارشی سالمی داشته باشیم خلق و خوی ما هم خیلی فرق میکند؛ اگر دقت کرده باشید اول صبح در ادارهها یک عده از کارمندان بیحوصلهاند، به خاطر این است که دفع خوبی نداشتهاند؛ سیستم گوارش حداقل باید سه بار در روز کار کند و اگر این سه بار دوبار شود باید احساس خطر کنیم و اگر یک بار شود یعنی وضعیت خراب است.
یبوست یعنی امالامراض که نمیگذارد مغز دوم به خوبی فعالیت کند، یبوست باعث میشود تمام سموم دو مرتبه به بدن برگردد. آقای مهندس خیلی روی این قضیه کار کردند، یکی از مشکلاتی که بچههای کنگره در سفر اول با آن مواجه میشوند، مشکل یبوست است که D.Sap این مشکل را حل کرده است.
D.Sap با سرکههای سنتی که در بیرون وجود دارد بسیار متفاوت است؛ 14 ماه طی فرآیندهای مختلف تقطیرش میکنند و در ماه یک مرتبه باید در آن باز شود تا پشه مخصوص، D.Sap را به عمل آورد تا بدست من و شما برسد؛ به خودی خود مصرف D.Sap روی خلق و خوی ما اثر میگذارد؛ بچههای کنگره هر روز ناشتا یک قاشق غذاخوری در یک لیوان آب حل میکنند و میخورند. معجزه دیگری که داشت در دوران کرونا بود که با بخور D.Sap و یا خوردن آن کمک بسیار شایانی به اعضا کنگره و خانوادههای آنان شد.
در کنگره افرادی هستند که حرص میزنند که یک جایگاهی را بدست بیاورند، اما در آن جایگاه درست عمل نمیکنند چون اندازه آن جایگاه نیستند. در کنگره طبق آموزشهایی که میگیریم باید طوری عمل کنیم که آن جایگاه بدنبال ما باشد یعنی من روی خودم کار میکنم، جسم خودم را سالم میکنم، روی روانم کار میکنم و هر کاری از دستم بر میآید برای کنگره انجام میدهم تا بتوانم در جایگاهی قرار بگیرم و آن جایگاه من را انتخاب کند. بعنوان مثال یک سری افراد 24 ساعته درس میخواندند تا در امتحان راهنمایی قبول شوند؛ اما هیچگونه خدمت دیگری انجام نمیدهند و یا در لژیون سردار خدمت مالی نمیکردند و توقع داشتند تا دیگران این کار را انجام دهند و وظایف خود را درست انجام نمیدادند و چقدر خوب است که این اتفاق برای ما به صورت درونی رخ بدهد. باید تلاش کنیم اگر میخواهیم راهنما شویم، اول خود را راهنما تصور کنیم و ببینیم اندازهاش هستیم که انسانی را از تاریکی نجات بدهیم، یا حرفهایمان فقط برای دیگران است ، میتوانیم حرفی را بزنیم که خودمان قبلاً به آن عمل کرده باشیم و یا هر جایگاه دیگری هیچ فرقی نمیکند؛ چقدر خوب است بصورت درونی برایمان اتفاق بیفتد.
آقا حمیدرضا روزهای اولی که به کنگره آمده بود وضعیت بسیار نامناسب و چهره تاریکی داشت و همه چیز مصرف میکرد، زمانی بود میخواست امتحان راهنمایی برگزار بشود و یک ماه مانده بود که حمیدرضا رها شود که گفت میخواهم در امتحان شرکت کنم، اصلاً فکرش را نمیکردم که قبول شود اما امتحان داد و خیلی خوب عمل کرد و میدانست که باید چگونه عمل کند تا قبول شود. در قسمت نشریات خدمت میکرد و یکی از کارهایی که انجام میداد این بود که D.Sap به اعضای شعبه توزیع میکرد.
چقدر خوب است به کنگره بیاییم و تغییر کنیم و حالمان خوب شود و خانوادههایمان هم نجات پیدا کنند، صحبتام با کسانی است که فقط به فکر خودشان هستند؛ ما خیلی خرابکاری کردیم اگر همسفری دارید قدرش را بدانید و حتماً آنها را به کنگره بیاورید تا از این جلسات استفاده کنند.
مشارکت راهنمای محترم مسافر حمیدرضا:
قبل از هر چیز خدای خودم را شاکرم که راه کنگره را به من نشان داد تا بتوانم از آن تاریکیها، که دامن من را گرفته بود رها شوم، از آقای مهندس کمال تشکر و قدردانی را دارم که این بستر را برای ما فراهم نمود تا بتوانیم سفر کنیم، از راهنمای خوب خودم آقا مجتبی واقعاً قدردانی میکنم، زیرا من با وضع نابسامانی که داشتم وارد کنگره شدم و ایشان توانست من را به جایی برساند که الان اینجا نشستهام و در کنار شما آموزش میگیرم.
من اگر بخواهم از خودم بگویم، گریزی به سیدی مراتب فرمان میزنم که در آن آقای مهندس میگویند: همان چیزی که فکر میکنید، همان هستید؛ من یک زمانی درگیر اعتیاد بودم برای اینکه خودم میخواستم و دوست داشتم، یک زمانی هم میخواستم بیرون بیایم اما نمیتوانستم زیرا راهش برای من مهیا نبود نمیتوانستم فکر کنم و تصمیم بگیرم؛ به قول معروف آمدم تریاک را کنار بگذارم که یک نفر به من گفت با شیشه راحت میتوانی کنار بگذاری و من گرفتار آن هم شدم که ۵ سال طول کشید و به جایی رسید که نمیتوانستم که درست حرکت کنم.
وقتی که وارد کنگره شدم اوایل واقعاً برای من سخت بود ولی چون میخواستم، ادامه دادم و دیدم که کنگره تنها جایی است که درمان میکند و میتواند من را به رهایی از اعتیاد برساند زیرا من بیشتر راهها را رفته بودم و هیچکدام جواب نداده بود. من با حال خرابی میآمدم و سر لژیون مینشستم و کمکم با راهنماییهای آقا مجتبی توانستم اندکی خودم را پیدا کنم، تا اینکه وارد سفر دوم شدم.
من از همان جلسه اول که آمدم با خودم میگفتم، چگونه است اینهایی که شال نارنجی دارند اینقدر قشنگ صحبت میکنند؟! من هم باید به آنجا برسم، و از همان جلسه اول تصمیم گرفتم که این شال را گردن خودم ببینم و به این آرزو هم رسیدم زیرا با پشتکار قویای که دارم کاری را که باید انجام بدهم، انجام میدهم.
از همسفر خودم بگویم که چه بلاهایی سرش نیاوردم!!! و همینجا از ایشان عذرخواهی میکنم، یکی از آن نمونههای تاریکی که من داشتم در مورد دخترم زهرا است؛ ببینید که شیشه با انسان چیکار میکند، زمانی که جشن عروسیش بود و در تالار پدر عروس و پدر داماد باید میآمدند و خودشان را معرفی میکردند من در سرویس بهداشتی تالار در حال مصرف شیشه بودم؛ یا زمانی که عروس را به خانه داماد میآوردند من همسر و بچهها را رها کردم و رفتم پای بساط نشستم و الان چند سال است که این بغض گلوی من را گرفته و نتوانستهام از او عذرخواهی کنم.
خدا را هزار مرتبه شکر میکنم که کنگره را سر راه من قرار داد و از تمام کسانی که به من آموزش دادند و کمکم کردند قدردانی میکنم و کمال تشکر را دارم.
مشارکت راهنمای همسفر محترم خانم معصومه:
خیلی خوشحالم که در این جایگاه قرار گرفتم آقا حمیدرضا خیلی زود تولد یک سالگی، 3 سالگی و 5 سالگیشان را گرفتند، باورم نمیشود الان راهنما و آزاد مرد هستند خیلی خوب در این مسیر حرکت کردند به ایشان تبریک میگویم خانم عذرا خیلی در این مسیر کمکشان کردند بعد از تولد 3 سالگی ایشان که راهنما شدند خیالشان راحت شد، امیدوارم تمام کسانی که هنوز راه کنگره را پیدا نکردهاند با کنگره آشنا شوند و سفر کنند و به سلامتی و رهایی برسند.
مشارکت همسفر خانم عذرا:
تشکر میکنم از آقای مهندس بابت وجود کنگره و همچنین راهنمای مسافرم آقا مجتبی و راهنمای خودم خانم معصومه که در این مسیر خیلی به ما کمک کردند.
مشارکت همسفر خانم ریحانه:
تشکر میکنم از آقای مهندس و همچنین از آقا مجتبی که در این مسیر خیلی به ما کمک کردند و ما را از تاریکی بزرگی نجات دادند؛ در دوران مصرف پدرم هیچکس جز من متوجه مصرف ایشان نمیشد و من هم نمیتوانستم به کسی بگویم؛ این تولد را به پدرم تبریک میگویم خیلی دوستش دارم، اراده بسیار خوبی دارد و من به ایشان افتخار میکنم.
تهیه و تنظیم: گروه سایت شعبه حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
480