جلسه سوم از دوره ی اول کارگاههای آموزشی (لژیون سردار) کنگره ۶۰ نمایندگی بویین زهرا با استادی مسافروحید و نگهبانی مسافرراهنما محمدرضا و دبیری مسافر حمید با دستور جلسه" DST و تجربه من از سایر روش ها "سه شنبه 24مهر ۱۴۰۳ ساعت ۱۶/۳۰ آغاز بهکارکرد.
سلام دوستان وحید هستم مسافر، خدا را شکر میکنم که امروز در خدمت شما عزیزان هستم و از استاد عزیزم آقای ادیب تشکر میکنم که این فرصت را به بنده دادند تا امروز در این جایگاه خدمت کنم و اینکه در سفر اول برای من خیلی زحمت کشیدند تا به آگاهی برسم و در این خدمت مالی قدمی بردارم تا حداقل بهاندازه خشتی در این دژ مستحکم سهیم باشم.
اگر بخواهم در مورد دستور جلسه صحبت کنم باید بگویم که هرکدام از ما مصرفکنندگان احتمالاً تجربیاتی در مورد ترک مواد داریم. چون مصرفم تریاک کشیدنی بود از قرص متادون استفاده میکردم و در طول مدت 10 روز قرص را کم کرده و به قول خودم قضیه را جمع میکردم و خیلی هم خوشحال بودم که کسی متوجه موضوع نشد. چون افکارمان افیونی بود فکر میکردیم بهترین کار را انجام دادیم و یه هفته بعد از مشروب استفاده میکردیم که مثلاً هر چه هست را بشورد و ببرد.
بعد از مصرف مشروب کمکم آن را هم کنار میگذاشتیم و به مسافرتی میرفتیم و برمیگشتیم. بهمحض اینکه رفیقی به ما زنگ میزد که با او در مورد مصرف مواد، خاطره ای داشتیم یا مثلاً در فصل پاییز بارانی میآمد، انگار دنبال بهانهای بودیم که دوباره دورهم جمعشویم و مصرف کنیم. بعد از مصرف، پشیمان میشدم که این چهکاری بودم که انجام دادم و خود را سرزنش میکردم و با خود میگفتم که چرا من اینقدر بیاراده هستم که نمیتوانم خود را دو ماه پاک و سالم نگه دارم.
انگار نیرویی درونم بود که اجازه نمیداد که پاک و سالم بمانم. در حالی که در مورد اراده کردن ادعا داشتم و این سؤال برایم بود. این چه وسوسه ای است که به سراغ من میآید. تا زمانی که وارد کنگره شدم و با روش DST آشنا شدم و متوجه شدم که من اصلاً آدم بی اراده ای نیستم. مشکل جای دیگری بود. بحث اراده نیست، بلکه بدنم به آنتی ایکس مصرفی نیاز داشت و این به خاطر این بود که تولید طبیعی آن مواد، در بدن من با مشکل مواجه شده است و چیزی در بدن من کم بود.
از زمانی که سفر خود را تمام کرده و وارد سفر دوم شده ام، دیگر وسوسه ای به سراغ من نمیآید. به قول استادم آقا عبدالله که چندین سال از رهاییشان میگذرد، میگویند که نسبت به مواد بیحس شدهاند. این موضوع در مورد خودم که تازه به رهایی رسیدهام نیز صدق میکند. امروز متوجه شدهام که این کمبود مواد شبه افیونی بدن من بود که مرا وادار به مصرف دوباره مواد میکرد نه اراده من، خدا را شکر در طول سفر اولم گوشبهفرمان راهنمای عزیزم بودهام و به اصطلاح سرم را با سر راهنما عوض کردم و تا امروز چشم گفتن از دهانم نیفتاده است. به نظر من خوب سفر کردن در روزهای پایانی آن بهتر مشخص میشود.
اگر خوب طبیعت را نگاه کنیم، روش DST برگرفته از طبیعت است. به این معنی که امکان ندارد ما از فصل تابستان به زمستان برویم.
در فصل تابستان وقتی به آخر آن نزدیک میشویم، کمکم هوا خنک میشود و بعد برگریزان و... در ادامه هوا سردتر شده و به سمت سرمای زمستان میرویم
برای این که بتوانیم بذر بخشش را در خودمان بکاریم باید بدانیم بخشیدن شاخههای زیادی دارد. یکی از مهمترین آن، بخشش مالی است. شاید شنیده باشید که میگویند کسی که در رفاقت از پول گذشت، از جانش هم میگذرد. اگر بتوانیم گره مالی را باز کنیم گره های دیگر خیلی راحت تر باز می شود. به عقیده من سرمایه یا ثروتی که داریم، مال ما نیست. درواقع ما صاحب بخشی از سرمایه و ثروتی که میبخشیم، هستیم...
بخشش جنبههای دیگری هم دارد که میتوان به بخشیدن دیگران اشاره کرد. اگر کسی در حق ما بدی کرده باشد تا زمانی که او را نبخشیم، حال خودمان خوب نخواهد شد. مثل کسی است که چاقویی خورده، بهجای اینکه چاقو را از بدن خود بیرون بیاورد، دنبال آن شخص میدود. بهتر است برای اینکه خودمان راحت بشویم چاقو را از بدنمان خارج کنیم، نه اینکه دنبال ضارب بدویم.
شاید بخشش دیگران نه به این خاطر باشد که آنها لایق بخشش هستند بلکه برای این است که خودمان به آرامش برسیم. یکی دیگر از انواع بخشش، بخشیدن خودمان است. ممکن است یکزمانی به خود بیاییم و ببینیم که سالهاست، راهی را اشتباه رفتهایم و این باعث خودخوری بشود. اگر نتوانیم خودمان را ببخشیم قطعاً نمیتوانیم دیگران را ببخشیم. یکی دیگر از بخششها، بخشیدن زبانی است. ممکن است در مورد خیلی مسائل آگاهی داشته باشیم و نخواهیم آن را نشر بدهیم. درحالیکه زکات علم، نشر آن است و بهتر است اگر علم و دانشی داریم آن را در اختیار دیگران قرار دهیم.
خدمت گذار سایت : مسافرمهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
308