در مطالب و آموزشهای کنگره ۶۰ بهمراتب با این جمله برخورد کردهام که برای رسیدن به فرماندهی باید فرمانبردار باشم. فرماندهی یک هدف است و بهصورت یک قانون، حرکتی از یک نقطهبهنقطه دیگر است؛ درواقع مسیری را برای ما روشن میکند. فرماندهی به این معناست که من به بخشی از نیروهای درون و برون خودم تسلط پیدا کنم و اگر بخواهم کارهایی را انجام دهم از پس آن بربیاییم؛ حتی کارهایی را که دیگران از من بخواهند بهراحتی با تسلط کامل انجام بدهم؛ برای اینکه بتوانم این کار را انجام بدهم نیاز به طی مسیری مشخص دارم و آن مسیر حرکت در صراط مستقیم است.
مصرفکننده مواد مخدر، مشروبات الکلی و نیکوتین میخواهد فرمانده شهر وجودی خود باشد؛ ولی به دلیل انجام این ضد ارزش فرماندهی شهر وجودی خود را ازدستداده و این فرماندهی در دستان نفس اماره قرار دارد؛ درواقع انسان زمانی دچار تاریکی میشود که در نفس اماره قرار دارد. تنها راهی که انسان میتواند فرماندهی خود را به دست آورد این است که به دانایی مؤثر برسد. انسان برای کشف استعدادها باید از مسائل منفی عبور کند؛ برای خود برنامهریزی کند و به مسائل ارزشمند زندگی ارزش قائل شود؛ همچنین تواناییهای خود را باور داشته باشد و برای به ثمر رساندن توانایی خود تلاش کند؛ تلاش در مسیر آموختن علم، دانش و کسب آگاهی، برای انجام این عمل هیچگاه دیر نیست.
زمانی که انسان با تمام وجود خواستار تغییر و خواهان رهایی از ضد ارزشها باشد؛ تمام نیروهای خود را جمع میکند تا حرکت کند و اینجا نقطه آغاز و دریافت کلید شهر وجودی خویش است. برای رسیدن به خود ابتدا باید از فرمانبرداری شروع کنیم؛ باید از گذرگاه سخت عبور کنیم. من با خودفرمانی بهجایی نخواهم رسید. یکی از شرایط فرمانبردار بودن این است که اولشخص بپذیرد که اشکال دارد و بپذیرد که از نیروهای دیگر اطلاعت میکند؛ تغییر جهت بدهد تا بتواند نیروهای ازدسترفته خود را پیدا کند. اگر انسان بخواهد در مقولهای صاحبنظر باشد و در جایگاه فرماندهی قرار گیرد؛ شرط لازم آن این است که فرمانبرداری را بهطور کامل انجام بدهد؛ استاد خود را قضاوت نکند و علم استاد را زیر سؤال نبرد. مشارکت کند، سیدی گوش بدهد و سیدی بنویسد. انسان هرچه آموزش ببیند به تکامل بیشتری خواهد رسید.
اختیار مقولهای است که انسان را از همه موجودات متمایز میکند؛ ما اختیارداریم برای رسیدن به هدفمان تلاش و حرکت کنیم؛ آن زمان در تقدیر الهی هم فرمان نیکوتری حاصل میشود. مشکلات از سر راه ما کنار میرود؛ ما هر کاری میکنیم چه خوب و چه بد به خود میکنیم. من تلاش میکنم فرمانده شهر وجودی خود باشم؛ یعنی هر فرمانی که به خود میدهم آن را اجرا کنم؛ اگر در مسیر اشتباه قرار بگیرم امکان سقوط برایم فراهم است. برای اینکه از مسیری که اشتباه پیمودهام بازگشت کنم با تلاش، آموزش و کسب آگاهی خود را بهفرمان عقل نزدیکتر کنم؛ برای رسیدن بهفرمان عقل، باید فرمانبردار قوانین الهی باشم تا از سطح انرژی بالایی برخوردار باشم؛ آن زمان حس بهتری خواهم داشت و کمتر اشتباه خواهم کرد؛ این فوقالعاده لذتبخش خواهد بود.
من مدتی به دلیل جهل و ناآگاهی فرماندهی شهر وجودی خود را ازدستداده بودم و مصرف نیکوتین مسیر را برایم نشان میداد؛ به علت مصرف قلیان سالها به جسم خود آسیب وارد کردم و تصور میکردم نوعی عمل تفریحی انجام میدهم؛ غافل از اینکه کلید شهر وجودیام در دستان نفس اماره قرار داشت. دانایی داشتم که قلیان چیز خوبی نیست؛ ولی قدرت در دستان من نبود. حرکت برایم سخت بود تا اینکه سعی کردم مطالبی را که در کنگره ۶۰ آموزش میبینم اجرایی کنم و برای خود و جسمم ارزش قائل باشم. این سم را وارد جسم نکنم؛ چون تازه داشتم یاد میگرفتم که خودم را دوست داشته باشم و از این امانت الهی بهدرستی مراقبت کنم. وارد لژیون ویلیام وایت شدم و سفر شیرینی را تجربه کردم. احساس رهایی، سبکبالی در پایان مسیر خیلی لذتبخش است. این مسیر زیبا را طی کردم و از ضد ارزش مصرف نیکوتین رهایی یافتم و به درمان رسیدم. با فرمانبرداری از آموزش راهنمایان و تلاش در این مسیر، کلید شهر وجودی خود را باز پس گرفتم و خدای مهربانم را سپاسگزارم.
منابع: سیدی از «فرمانبرداری تا فرماندهی» استاد امین دژاکام، سیدیهای «فرمانروایان»، «حکم الهی»، «جسم» از مهندس حسین دژاکام و سایت کنگره ۶۰
نویسنده: مسافر نیکوتین همسفر نسترن رهجوی راهنمای ویلیام وایت همسفر سپیده (نمایندگی شادآباد)
رابط خبری: مسافر نیکوتین همسفر سمیه رهجوی راهنمای ویلیام وایت همسفر سپیده (نمایندگی شادآباد)
ویراستاری و ارسال: مسافر نیکوتین نفیسه رهجوی راهنمای ویلیام وایت همسفر شهلا (نمایندگی امیر اراک)
گروه همسفران ویلیام وایت کنگره ۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
1375