English Version
This Site Is Available In English

هر تولد شروع یک زندگی دوباره

هر تولد شروع یک زندگی دوباره

جلسه سوم از دوره چهل و چهارم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره 60، نمایندگی شهرری، به استادی راهنما مسافر محمدرضا نادعلی، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» شنبه 10 شهریور 1403 ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر خدا را شاکرم که یک‌بار دیگر فرصت خدمت در این جایگاه به من داده شد تا بتوانم آموزش بگیرم، کارگاه آموزشی امروز دو بخش دارد بخش اول دستور جلسه هفتگی و بخش دوم تولد اولین سال رهایی مسافر سعید که انشااله در کنار هم جلسه خوبی را برگزار کنیم.

یکی از اهداف خلقت رسیدن من محمدرضا به آن اشرف مخلوقات است که خداوند تمام هستی را که تا قبل از انسان آفریده بود بعد از خلقت انسان دستور داد که به آن سجده کنند و احترام بگذارند، من تا قبل از کنگره با خودم می‌گفتم من انسان هستم و اشرف مخلوقات ولی وقتی در کنگره با یک‌سری مسائل آشنا شدم تازه متوجه شدم که من چقدر با من اصلی خودم فرق دارم یا چقدر از مبدا اصل به جهت حرکت در مسیر ضد ارزش‌ها دور شدم.

این‌جا بود که من با معنی نفس اماره و عقل آشنا شدم و پی به این بردم که اگر قرار است من برگردم به آن‌جایی که از آن انشعاب گرفته‌ام باید به فرمان عقل برسم.
خوب وقتی وارد کنگره شدم و راهنما انتخاب کردم به من گفتند هرچه داری بیرون در بگذار و بیا و گوش به فرمان راهنما باش و سرت را به اصطلاح با سر آن عوض کن، این‌جا من دچار شُبهِ شدم که اگر قرار است من فرمانده عقل باشم پس چرا دیگری باید برای من تصمیم بگیرد، تا این‌که در کنگره آموختم برای این‌که من فرماندهی جسم خودم را از دست داده‌ام دیگر تمام دستورات از سر نفس اماره که در پائین‌ترین مرحله قرار دارد می‌آیید پس من باید اولین کاری که انجام می‌دهم بتوانم فرماندهی جسم و روان خودم را پس بگیرم تا بعد در ادامه به فرماندهی عقل برسم و این کار فقط در صورتی اتفاق می‌افتاد که من گوش به فرمان و فرمانبردار شخصی باشم که خود توانسته از این طریق به فرماندهی برسد.

از این مرحله به بعد بود که من گوش به فرمان راهنمای خودم شدم و هر خواسته‌ای را که مطرح می‌کرد یعنی هر فرمانی که می‌داد من بدون این‌که به چیزی دیگر فکر کنم انجام می‌دادم چون می‌گفتم خواسته من درمان است و باید فرمانبردار باشم تا جایی که بعد از رهایی آموختم اگر حالا قرار است که خودم فرمانده باشم در کار و زندگی و خانواده من فرمانده کم تجربه‌ای هستم پس بیاییم از کارها و چیزهای کوچک شروع کنم که اگر نفس اماره به جنگ من آمد بتوانم بر آن پیروز شوم و یا اگر شکست خوردم خیلی آسیب نبینم.

و این‌طوری بود که توانستم تا حدودی موفق باشم پس ما برای رسیدن به فرماندهی عقل که یکی از بزرگترین کارها است باید همیشه فرمانبردار باشیم و در حال تزکیه و پالایش و همه عزیزان بهتر می‌دانند تزکیه و پالایش یعنی دوری از ضدارزش‌ها و حرکت به طرف ارزش‌ها و این حرکت به طرف ضد ارزش‌ها باید عاقلانه باشد و هرچقدر ما به طرف ارزش‌ها حرکت کنیم سیستم خمر ما بهتر کار می‌کند و نئشگی بهتری داریم و نکته آخر این‌که فراموش نکنیم یکی از موانع فرمانبرداری منیت است که جلوی آموزش و دانایی ما را می‌گیرد و باعث سقوط ما می‌شود پس از این‌که در فرمانبرداری چشم محکم بخواهید بگویید ذره‌ای نترسید و نگذارید منیت جلوی موفقیت شما را بگیرد، بیشتر از این در رابطه با بخش اول صحبت نمی‌کنم.
بخش دوم دستور جلسه، تولد اولین سال رهایی سعید عزیز، سعید با ۳ سال تخریب در تاریخ بیستم اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ وارد کنگره شد با مصرف شیشه و حدود ۱۲ ماه سفر کرد ولی متاسفانه به ته خط رسیده بود روزی که من به عنوان تازه‌وارد سعید را در شعبه دیدم با خودم گفتم این اگر سر لژیون هرکی برود راهنما سوت می‌شود آخر همان جلسه داشتم دفتر سی‌دی بچه‌ها را امضا می‌کردم سرم را بالا کردم دیدم بالا سر لژیون ایستاده از آن روز حدود ۲ سال و نیم می‌گذرد و در کنار هم روزهای تلخ و شیرین زیادی را تجربه کردیم در کل در لژیون سرش بکار خودش بود در سی‌دی نوشتن خودش رو خیلی اذیت کرد ولی در بقیه مسائل کاملاً گوش به فرمان بود و من در کل از او راضی بودم.

در طول این ۱۵ ماه رهایی یک دوره دبیری را گذرانده و الان هم در قسمت سایت مشغول به خدمت است انشاالله در ادامه مسیر زندگی خودش موفق باشد و به خواسته‌هایی که دارد برسد، نکته آخر این‌که از اصلی‌ترین پارامترها در کنگره صبر است این‌که الان من این‌جا هستم چون دنبال حال خوب و تعادل می‌گردم و حدود ۸ سال است که صبر کرده‌ام یعنی در حال تلاش هستم و ناامید نمی‌شوم من بعضی افراد را می‌بینم که بیشتر در قسمت همسفران هستند که صبر ندارند و تا در دسته صابرین قرار نگیری هیچ اتفاقی نمی‌افتد یعنی هستی به این راحتی چیزی به کسی نمی‌دهد پس دیدن بعضی چیزها در زندگی سخت است ولی باید صبر کرد و در صبر خود بی‌صبری نکرد و قطعاً اتفاق خوب برای هرکسی که خواست داشته باشد می‌افتد، ممنون از این‌که با سکوت زیبایتان به صحبت‌های من توجه کردید.

"در ادامه برگزاری مراسم یک سال رهایی مسافر سعید"

اعلام سفر مسافر سعید:

سلام دوستان سعید هستم مسافر، تخریب 3 سال، آخرین آنتی‌ایکس شیشه، مدت سفر 12 ماه و 2 روز با روش DST ، داروی درمان شربت OT  راهنما آقای محمدرضا نادعلی رهایی از بند مواد 15 ماه، ورزش در کنگره فوتسال

آرزوی مسافر سعید:

آرزو می‌کنم که تمامی سفر اولی‌ها سفر خودشان را با موفقیت پشت سر بگذارند و روز تولد را تجربه نمایند.

خلاصه سخنان مسافر سعید:

درابتدا خدا را شکر می‌کنم که در مسیر و بستر کنگره 60 حضور پیدا کردم تا در کنار شما دوستان آموزش بگیرم.
از جناب آقای مهندس تقدیر و تشکر می‌کنم که باعث و بانی این جمع دوستانه و صمیمانه در کنار یک‌دیگر شدند و باعث نجات بسیاری از خانواده‌هایی که در دام اعتیاد درگیر شده‌اند.
من هم مثل بقیه دوستان در بدو ورودم به کنگره دارای تخریب‌های فراوان و زیادی بودم که با حضور در کنگره و با راهنمایی‌های راهنمای بسیار عزیزم با آموزش‌هایی که به من دادند توانستم بخشی از این تخریب‌ها را دور بریزم اما هنوز به حد معمول و قابل قبول نرسیده‌ام و قطعاً این مورد شامل گذر زمان خواهد بود و ذره‌ذره حل خواهد شد.

تشکر ویژه دارم از راهنمای عزیزم که با تلاش و بی‌منت تمام تجربه‌های خودش را در جهت بهبودی و درمان من به کار بست و هرگونه تشکر و قدردانی از ایشان جبران زحماتش را نخواهد کرد، از راهنمای همسفرم خانم زهره بسیار بسیار سپاسگزارم که نقش موثری در طول سفرم داشتند و با آموزش‌هایی که به همسفرم می‌دادند راه سفر را برای من هموار کردند و در خیلی مواقع که من عاجز از فهماندن حرف‌هایم به همسفرم بودم این زحمت به گردن ایشان بود و از این بابت از خانم زهره ممنون هستم، تشکر ویژه دارم از همسفرم که در هر شرایطی در کنار من بودند و همیشه حمایت‌گر من بودند و با هر سختی و مشکلاتی روبروی شد اما دم پس نزدند و همراه من تا پایان سفر همراهم بودند، در پایان برای تمام سفر اولی‌ها آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم تک‌تک دوستان این روز را تجربه نمایند.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر مسافر سعید:

سلام دوستان ذهره هستم یک همسفر، در مورد دستور جلسه زیاد صحبت نمی‌کنم، اگر هر رهجویی از زمان ورودش به لژیون فرمانبردار خیلی خوبی باشه قطعا وقتی سفرش تمام می‌شود به فرماندهی افکار و اندیشه خودش می‌رسد و از همه مهم‌تر کلامش قدرت پیدا می‌کند، یعنی چی؟
یعنی اینکه وقتی توجامعه تو یک جایگاه خدمتی قرار می‌گیرد، یک جمله رو یک‌بار تکرار می‌کند و آن رهجو متوجه می‌شود،  اما درباره قسمت دوم دستور جلسه تولد یک‌سال رهایی آقا سعید را تبریک می‌گویم، خانم مریم عزیز وقتی وارد لژیون من شدن من تازه لژیون زده بودم ایشون هم با یه حال خراب و منیت بالا وارد لژیون شده بودن این در صورتی بود که دارای توانایی‌های بالایی بودند.

گاهی اوقات مطالبی را در گروه می‌گذاشتند ولی چون حال خوبی نداشتند اصلاً متوجه منظور و خواسته‌ای که داشتند نمی‌شدم، ولی خدا را شکر صبوری کردن و از یک زمانی به بعد منیت‌شان را کم کردند و آموزش‌ها را گرفتن و خوب هم داشتند پیش می‌رفتند تا این‌که پدر خود را از دست دادن و دیگه شعبه نیامدن.
چند باری ازشان خواستم که در شعبه حضور داشته باشند ولی دیگر نخواستند و من هم اسراری نکردم، و معتقد هستم که اگر کسی نخواهد باید یک مدت کوتاهی محروم بشود تا بتواند با آن اموزش‌هایی که گرفته هم مسیر بشود و امیدوارم که امروز تلنگری بشود برای ایشان تا بتوانند دوباره وصل بشوند به کنگره چون بعد از یک مدت از من سوالاتی می‌پرسید که بخشش چگونه اتفاق می‌افتد و من متوجه شده بودم که دارد روی خودش کار می‌کند.

ما در مسیر زندگی‌مان بالا و پایین زیاد داریم، نا ملایمتی زیاد داریم، اما این من هستم که باید ببینم که به مسئله به چه شکلی باید نگاه بکنم، می‌توانم بروم در تاریکی‌ها و یا می‌تواند سکوی پرتاب من باشد، من این‌جا جا دارد که بگویم خود من هنوز نیاز به آموزش دارم و می‌ایم تا انرژی لازم را بگیرم برای رسیدن به تعادل، برای رشد و تکامل، برای مریم عزیزم و خانواده محترم‌ ایشان بهترین‌هارا آرزومندم.

خلاصه سخنان همسفر مسافر سعید:

سلام دوستان مریم هستم یک همسفر.

من قبل از ازدواجم اصلا با مواد مخدر هیچ آشنایی نداشتم یا فرد مصرف کننده وقتی به کنگره وارد شدم احساس کردم به دنیای دیگری وارد شده‌ام و چون تخریب مسافر من به نسبت از کسانی که می‌دیدم بیشتر بود و مسافر من شیشه مصرف می‌کرد و از نظر روحی و روانی تخریب زیادی داشت و این تخریب هم روی من تاثیر زیادی گذاشته بود و راهنمای من می‌گفت که از لحاظ روحی من اوضاع خیلی آشفته ایی داشتم.

زمانی که به کنگره 60 آمدیم در من یک احساس آرامش عجیبی ایجاد کرد و با راهنمای تازه‌واردین خودم یعنی خانم عفت آشنا شدم و بعد با امید و انگیزه خوبی که از ایشان گرفتم من را راهنمایی کرد که باید خودم یک راهنما انتخاب کنم و آن‌جا در من یک احساس اعتماد به نفس ایجاد شد و بعد با خانم زهره آشنا شدم و با راهنمایی‌های ایشان ذره‌ذره حال خوش را تجربه کردم کنگره به ما آموزش داد و این آموزش‌ها در زندگی خیلی به ما کمک کرد در مسیر زندگی رنج‌ها و حوادث بسیاری هست و ما باید بتوانیم با آموزش صحیح و کاربردی کردن آن‌ها این مسیر را پشت سر بگذاریم، در تمام خانواده‌ها تضاد‌هایی در زندگی وجود دارد ولی ما یک قانونی داشتیم و آن هم این بود که زمانی که راهنمای مسافرم آقای نادعلی راهکاری دادند من اعتراضی نکنم و زمانی هم که راهنمای من خانم زهره راهکاری دادند مسافرم اعتراضی نکند.

مرزبان کشیک: مسافر امیرحسین

تنظیم و ویراستار: مسافر رضا از لژیون چهاردهم

تایپ: مسافر سعید از لژیون یازدهم

مسافران و همسفران نمایندگی شهرری

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .