English Version
English

گروه خانواده- وادی پنجم و ارتباط آن با لژیون سردار

گروه خانواده- وادی پنجم و ارتباط آن با لژیون سردار

جلسه دهم از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی بروجرد با دستور جلسه «وادی پنجم (در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نيست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌نماید) و تاثیر آن روی من» با استادی راهنما همسفر سحر، نگهبانی همسفر سارا و دبیری همسفر سمیرا در روز یکشنبه ۲۴ تیرماه ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد.  

خلاصه سخنان استاد:

خدای خودم را برای اولین حضورم در نمایندگی بروجرد شاکر و سپاس‌گزارم، از ایجنت همسفر اعظم و نگهبان همسفر سارا ممنونم که این فرصت را برای من فراهم کردند تا در کنار شما عزیزان قرار بگیرم. دستور جلسه امروز وادی پنجم است (در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌نماییم.) در تیتر وادی می‌گوید: در جهان ما که یک جهان فیزیکی است و جهانی است که جسمیت در آن قرار دارد، من ساکن این شهر شده‌ام تا در این جهان خاکی در یک مدت مشخصی زندگی کنم و برای ادامه زندگی به جهان‌های دیگر سفر کنم و در این جهان مقداری دانایی پیدا کنم. آن چیزی که در جهان ما وجود دارد، چیزی به اسم ماده و مادیات است. مادیات یک بخش عظیمی از جهان فیزیکی را در بر می‌گیرد؛ چرا که اگر مادیات وجود نداشته باشد من حتی نمی‌توانم یک نان که الآن ارزان‌ترین چیزی است که پیدا می‌شود که فکر می‌کنم از ۱۰۰۰ تومان هم بیشتر نباشد. من اگر همان ۱۰۰۰ تومان را نداشته باشم نمی‌توانم آن نان را تهیه کنم و بخورم تا از گرسنگی نمیرم. به‌خاطر همین می‌گویم که مادیات خیلی مهم است و اگر اینجا چیزی به اسم لژیون سردار تشکیل شده است به‌خاطر مادیات است.

وادی پنجم قسمت‌های خیلی زیادی دارد که در مورد آن می‌شود صحبت کرد، ولی من دو مورد از پله‌های آن را که ارتباط با لژیون سردار دارد را انتخاب کرده‌ام که یکی قناعت و دیگری پس‌انداز است. من همسفر تا قبل از ورود به کنگره همیشه یک مبلغ خیلی کمی را پس‌انداز می‌کردم و در سال ۹۰ و ۹۱ می‌گفتم نهایتاً یک خانم اگر ۵۰ تا ۱۰۰ هزار تومان پس‌انداز داشته باشد کافی است. با آمدنم به کنگره و گرفتن آموزش‌ها فهمیدم که یک خانم باید برای خودش خیلی پس‌انداز داشته باشد و این از کجا شروع می‌شود؟ از قناعتی که یاد می‌گیریم.

در کنگره گفته می‌شود محبت مثل باران می‌ماند که اگر کم باشد خشکسالی می‌شود و اگر زیاد باشد سیلاب می‌شود. به نظر من قناعت هم این‌گونه است، اگر از آن پولی که دارم قناعت کنم و آن را نگه دارم و از آن در هیچ کاری استفاده نکنم برای من تبدیل به خشکسالی می‌شود و نمی‌توانم حال خوب و حس خوبی را به دست بیاورم؛ مثلاً به خیابان می‌روم و می‌گویم می‌خواهم یک بستنی بخرم و بخورم تا کمی خنک شوم؛ اما قناعت می‌کنم تا فردا روزی به دردم بخورد. در اینجا چشم پوشی از خواسته باعث می‌شود که حال من بد شود، چون از یک خواسته معقول خودم گذشته‌ام؛ در صورتی که اگر آن پول را هر روز خرج کنم و قناعت نکنم، نمی‌توانم از آن پولی که دارم پس‌انداز کنم. اکنون در این شرایط جامعه ما پس‌انداز کردن برای هر خانواده حکم اصلی را دارد، اگر پس‌انداز نداشته باشیم در خیلی از جاهایی که به مشکل مالی برمی‌خوریم، مجبور می‌شویم که از دیگران قرض بگیریم؛ پس اگر مدبرانه تصمیم بگیریم، می‌توانیم این کار را به راحتی انجام بدهیم.

شاید در ابتدا که بخواهیم وارد لژیون سردار شویم، ۶ میلیون تومان برای من همسفر که شاغل نیستم و به قول معروف دستم در جیب مسافرم است سخت باشد و اگر به مسافرم بگویم، به‌خاطر مشکلات مالی که دارد به من بگوید که فعلاً نمی‌توانم حالم خراب شود. اگر ۶ میلیون تومان را تقسیم بر ۳۶۵ روز یک سال کنیم می‌شود روزی ۱۷ هزار تومان، پس به‌راحتی می‌توانم بدون کوچک‌ترین فشار مالی وارد لژیون سردار شوم. می‌گوید که ۶ میلیون تومان برای لژیون سردار دادم و نمی‌دانم چه اتفاقاتی افتاد و چه جوری این پول جور شد؟ آن پولی که من به لژیون سردار می‌دهم یک بخش آن به صور آشکار و یک بخشی هم به صور پنهان آن برمی‌گردد، آن نفسی که من دارم، آن اتفاقاتی که قرار است برای من رخ بدهد و دانایی که در چهار وادی قبل به دست آورده‌ام.

در وادی پنجم یاد می‌گیرم خواسته‌هایی که در ذهن خود و در تفکرات خود دارم بیاورم و در عمل آن‌ها را اجرایی کنم و به دانایی مؤثر برسم. من خودم اصلاً فکرش را هم نمی‌کردم که یک روزی بتوانم وارد لژیون سردار شوم. راهنمایم همسفر اعظم که افتخار حضور در لژیون ایشان را داشتم به من گفتند که امسال می‌توانید وارد لژیون سردار شوید و قدم اول را بردار حتماً در قدم‌های بعدی خداوند کمکت خواهد کرد. من ۳ میلیون تومان برای خرید تلویزیون پس‌انداز داشتم و ۲ میلیون تومان هم با فروش زنجیرم پس‌انداز کردم و برای آن ۱ میلیون تومان باقی‌مانده اصلاً نفهمیدم که چه‌جوری آن پول جور شد و تعهدی که داشتم را دادم. در اینجا حس کردم که کمی وارد وادی پنجم شده‌ام. این وادی خیلی حرف‌ها برای گفتن دارد. امیدوارم که توانسته باشم تا حدودی برای شما مفهوم وادی پنج را ادا کرده باشم.

تایپ: همسفر طاهره رهجوی همسفر معصومه (لژیون اول) 
تنظیم و ارسال: خدمتگزار سایت همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون اول) 
همسفران نمایندگی بروجرد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .