English Version
English

حرمت برای ما مانند سپر حفاظتی عمل می‌کند

حرمت برای ما مانند سپر حفاظتی عمل می‌کند

دهمین جلسه از دورۀ چهل ‌و هشتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ به استادی مسافر احمد و نگهبانی مسافر مختار و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه " حرمت کنگره 60، چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟ " در روز دوشنبه چهارم تیر ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان احمد هستم یک مسافر
خدا را شاکر هستم که من را در مسیر کنگره قرار داد، از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر می‌کنم بابت این بستری که فراهم نمودند تا من سفر کنم و به آرامش برسم از آقا مرتضی راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم که به من اعتماد کردند اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم، از آقا جهانگیر تشکر می‌کنم از راهنمای سیگارم آقا شمس تشکر می‌کنم از ایجنت محترم و مرزبانی تشکر می‌کنم.
دستور جلسه حرمت است آقای مهندس در سی‌دی حرمت می‌گوید که حرمت از حریم می‌آید و هر چیز که حرمت دارد حریم هم دارد، حرمت هم شرایط خاص خودش را دارد، مثال می‌زند از طبیعت که بعضی انسان احترام نمی‌گذارند به طبیعت و در حریم رودخانه یک‌سری سازه ها می‌سازند و با بارش باران و آمدن سیل آن بستر خراب می‌شود.
من زمانی که وارد کنگره شدم به واسطه مصرف مواد مخدر، تمام چیز هایی که داشتم را مواد مخدر از من گرفته بود و با آمدن به کنگره ذره‌ذره به وجودم برگشتند، چیزهایی که مواد مخدر از من گرفته بود یکی امید بود یکی ارتباط در اجتماع نظم بود، شخصیت بود، آرامش بود، حتی خواب شب هم از من گرفته بود، تعهدی که نسبت به خانواده و اطرافیان داشتم را مواد مخدر از من گرفته بود و من آموزش هایی که در کنگره گرفته بودم مثل جهانبینی و خدمت کردن و... در قبال اینها موظف هستم در راستای حریم کنگره احترام بگذارم کنگره هم در قبال چیزهایی که به من داده است یک سری چیز ها می‌خواهد که اینها خیلی مهم است و به راحت سفر کردن و به صلح و آرامش نزدیک می‌کند.
حرمت کنگره در جلسه دوبار خوانده می‌شود و این یعنی برای من واجب است که اینها را اجرا کنم.
من هم خودم را موظف می‌دانم که به حرمت کنگره احترام بگذارم و در حفظ آرامش کنگره کوشا باشم.
حرمت برای ما مانند سپر حفاظتی عمل می‌کند و من باید آن را حفظ کنم و از آن نگهداری کنم.

من دو ماه سفر بودم فکر می‌کردم بزرگترین مشکل را در شعبه من دارم به آقا جهانگیر می‌گفتم به آقا مرتضی می‌گفتم شما دارید در دو جبهه می‌جنگید یکی با مواد و یکی هم مشکلات شخصی که دارید و پیش خودم می‌گفتم هیچکس این مشکل را ندارد و مشکل من از همه بیشتر است.
دوماه سفر بودم که یک عزیزی که رها شده بود راهنمایشان گفت ایشان این مشکلات را داشت و اهمیت داد و سفر کرد و رها شد و من با دیدن آن صحنه واقعا امیدوار شدم توانستم به راحتی سفرم را ادامه بدهم و من را خیلی کمک کرد از ایشان ممنونم.
از اینکه به حرف های من گوش کردید از همه شما ممنونم
تایپ: مسافر جواد
بارگذاری: مسافر محمود
مرزبان کشیک: مسافر عین‌اله

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .