اولین جلسه از دور هشتاد وهفتم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره60 نمایندگی آکادمی با استادی دیدهبان محترم مسافر بابک لطفی، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر پارسا با دستور جلسه "وادی چهارم و تاثیر آن روی من" و در ادامه مراسم تولد ۱۰ سال رهایی راهنمای محترم مسافر ناصر چهارشنبه 26 خرداد 1403 آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان بابک هستم مسافر. خیلی خوشحالم که بار دیگر توفیق پیدا کردم، تا در نمایندگی آکادمی در خدمت همسفران و مسافران عزیز باشم.
در مورد دستور جلسه که وادی چهارم میباشد باید بگویم، هدف نهایی که درکنگره 60 برای ما روشن شده، آن تغییری است که چه در سفر اول و چه سفر دوم، با توجه به آموزشها در ما اتفاق میافتد و برای این تغییر دو ابزار وجود دارد که نمود بیشتری دارد. یکی وادیهای کتاب عشق و دیگر سیدیهایی که هر هفته در اختیار ما قرار میگیرد و به عنوان گنج پنهان باید از آن یاد کرد و هرکدام از ما به اندازه ظرف خود از آن برداشت میکنیم.
آموزشهایی که در وادیها داده شده و یا سیدیهایی که وجود دارد، دارای ویژگیهای خاص است و آن ویژگی آن است که به نحوی این آموزشها طراحی شده که هرکس در هر جایگاه اجتماعی و علمی از آن آموزهها میتواند بهره ببرد.
اگر یک کتاب علمی یا روانشناسی را ورق بزنیم، متوجه میشویم که منی که در آن زمینه تخصصی ندارم، هیچ چیزی از آن را متوجه نمیشوم، ولی وقتی وادیهای کنگره 60 را نگاه میکنیم، با اینکه درسهای حقیقی برای زندگی کردن است، اما لزومی ندارد که برای متوجه شدن آن، علم و آگاهی زیادی داشته باشیم. یعنی در هر سطحی که قرار دارم میتوانم به اندازه خودم برداشت کنم و از آن بهره بردارم.
در وادی چهارم اشاره میکند که ما باید مسئولیت کارهای خود را بپذیریم و آن را به عهده خدا نیندازیم ولی وقتی وادی را باز میکنیم و کمی ریزتر، آموزههای وادی را دنبال میکنیم، متوجه میشویم شاید تیتر وادی ساده به نظر برسد ولی عمل کردن به آن نیازمند این است که من خیلی مراحل را طی کرده باشم تا بتوانم به این جمله ساده که تیتر وادی است عمل کنم.
نعمت بزرگی که خداوند به انسان داده، اختیار است و شاید موجودات دیگر در این سطح از آن برخوردار نباشند. من این اجازه را دارم که یا به سمت ارزشها و نور بروم یا به سمت ضد ارزش ها و تاریکی.
من با مصرف مواد مخدر خود را از این نور دور کرده بودم، از اختیاری که به من داده شد استفاده کردم و مسیری را انتخاب کردم که در انتها به دره ای تاریک ختم شد. هم به شهر وجودیام آسیب زدم و هم از صور پنهانی که وادی ها به آن اشاره کرده دور شدم.
مثال اختیار را میتوان در تازه واردی که تازه وارد کنگره میشود دید. او به اختیار خود آمده و دیگر این اختیار را میتوان در تمام مراحلی که انسانها در زندگی جلو میروند، مشاهده کرد. گاه من به آن توجه ندارم، هر چند هر روز از آن استفاده میکنم ولی آگاهی و علم نسبت به آن ندارم و باعث میشود انتخاب خوبی نداشته باشم.
در مورد یک تازهوارد مشاهده میکنیم که با اختیار خودش وارد کنگره میشود و سپس با همان اختیار راهنما انتخاب میکند و ذرهذره جلو میآید، از آموزش های کنگره استفاده میکند و میرسد به مراحل بالای انسانی و دراین چرخه قرار میگیرد.
آگاهی به این اختیار اهمیت زیادی دارد و برای اینکه بتوانم وادی چهارم را اجرا کنم، یعنی اگر بخواهم مسئولیت کار خود رابپذیرم، قبل از هر چیزی باید توجه داشته باشم که من مختارم در انتخابهایی که انجام میدهم. برای خود من در زمان مصرف، حلقه مفقوده اعتیادم، غیر از نداشتن روش درست این بود که مسئولیت کارهایم را نمیپذیرفتم.
اجتماع، دوستان و خانواده را مقصر میدانستم، اما در این مورد هیچ مسئولیتی برای خودم قائل نبودم و کنگره به من یاد داده که هر اتفاقی که در زندگی مرتکب شدم، به دلیل انتخاب اشتباهی که کردم بوده و مقصرش خودم بودم.
در وادی اشاره شده که انسان دو تصویر دارد، یکی صور پنهان و دیگری صور آشکار که صور آشکار مربوط به شهر وجودی، کالبد فیزیکی و پنج حس بیرونی او است و صور پنهان که شامل نفس، روح و عقل و....است. قبل از اینکه ما در وادی بخواهیم برای تغییر خود اقدام کنیم و آموزههای وادی را اجرا کنیم باید نفس خود را بشناسیم.
من قبل از آمدن به کنگره با کلمه نفس آشنا بودم ولی تعریف درستی از آن نداشتم. تعریف درست نفس در وادیها گفته شده که برگرفته از آیات کلام الله است که میگوید نفس آن چیزی است که برای ما تعیین موجودیت میکند و نشانه آن این است که خواسته دارد.
من وقتی با نفسم آشنا شوم و بدانم که چنین چیزی در وجود من است و در صور پنهان نیز وجود دارد و خواسته دارد، اگر بر مبنای مسیر درست به خواستهام برسم تمرین کنم تا ذره ذره مسیر درست را برای خواستهها پیدا کنم، فکر کنم قسمت زیادی از مسیر رشد را طی کردهام.
در وادی اشاره شده که نفس سه مرحله دارد، نفس اماره ، لوامه و مطمئنه. اگر نگاه کنیم اکثر خواسته ها در زمان مصرف برمیگردد به نفس اماره چرا که خواسته های مثبتی نبوده و میخواستم در کوتاه ترین زمان ممکن به نتیجه برسم و معمولا زمانیکه میخواهیم میان بر بزنیم و زودتر به نتیجه برسیم، یا نتیجه خوبی به دنبال ندارد و یا این نتیجه دائمی نیست.
مثلا در زمان مصرف میخواهم به حال خوش برسم، میخواهم به حال خوش با مواد مخدر برسم، یعنی میخواهم مسیر را کوتاه کنم و میخواهم قوانین کائنات و هستی را دور بزنم. اگر انسان بخواهد قوانین هستی را دور بزند نتیجه خوبی را دریافت نخواهد کرد و آن نتیجه برایم ماندگار نخواهد ماند.
ما کدام مصرف کننده ای را دیدیم که آن حال نئشگی برایش ماندگار بوده باشد؟ چه در لحظه با تکرار دفعات مصرف لذت کوتاه و کوتاه تر میشود و هم در دراز مدت و در انتهای کار فقط مواد را مصرف میکند که آدمی طبیعی شود.
من در کنگره یاد گرفتم که تعریف ما از آدم شدن چیز دیگری است، این است که صور آشکارم را بشناسم تا به فرمان عقل نزدیک شوم.
کلیدی که میتواند به من کمک کند تا بتوانم رشد کنم و به اصل موجودیتی که خداوند به عنوان اشرف مخلوقات برایم تعیین کرده برسم، همین سه مرحله نفس است که در این وادی اشاره میکند و اگر قوانینی که در این وادی برای عبور از این سه مرحله مشخص شده را بتوانم ازش استفاده کنم به نتیجه خواهم رسید.
نفس اماره را داریم که امر میکند، خواستهاش به سرعت برسد و دیگر نفسی که مرا سرزنش میکند، زمانیکه کار اشتباهی را انجام دادم و دیگر نفس مطمئنه که دیگر کار اشتباهی را نمیکنم، اختیار را دارم ولی در زمان انتخاب، انتخاب درست را میکنم.
برای عبور از این مرحله ها و نزدیک شدن به نفس مطمئنه، به ابزاری نیاز دارم، اول اینکه شناخت پیدا کنم که کجا هستم و بتوانم خودم را بشناسم که الان در کدام مرحله قرار دارم. کنگره مثل آینه عمل میکند و من را به خودم نشان میدهد. اگر اجازه دهم کنگره من را به خودم نشان دهد، شناخت به خودم پیدا میکنم و این شناخت تبدیل به ابزاری میشود که از آن استفاده کنم و ذره ذره به آن آگاهی نزدیک شوم.
پس وقتی خود را شناختم، از آموزش ها استفاده کردم و توانستم بیایم ذره ذره آگاهی بدست آورم با توجه به آموزشها، حال ذره ذره نیاز دارم تا آن آگاهی را کاربردی کنم و برای کاربردی کردن آگاهی بایستی تمرین کنم.
همین است که ما درکنگره چیزهایی را تمرین میکنیم که در دنیای بیرون از آن استفاده کنیم و بزرگترین ابزاری که در آموزشهای وادی آمده این است، باید ذره ذره از ضد ارزشها کم کنم و به ارزشها اضافه کنم تا آهسته به آن نفس مطمئنه نزدیک شوم.
اما در مورد تولد ۱۰ سال آزاد مردی مسافر ناصر، باید بگویم، او در آکادمی راهنما بوده، اما بخاطر خدمت در روابط عمومی کنگره 60، لژیونش را تحویل داد. مراحل تغییر را که در وادی چهارم اشاره شد، در او به سرعت اتفاق افتاد و به عنوان کسی که در کنار او بودم به خوبی شاهد این تغییر بودم. در مراحل خدمتی حضور پیدا کرد، در جای خودش فرمانبردار خوبی بود و در ادامه فرمانده قابلی شد.الان که به حرکت او در این ده سال نگاه میکنم، حتما سفر خوبی را به راهنمایی مرحوم مسافر هادی پناهی داشته، زیرا فکر نمیکنم کسی بتواند سفر اول بدی داشته باشد و سفر دوم خوبی را تجربه کند. در کل فکر میکنم حضور ناصر در بخش روابط عمومی هم به رشد او کمک کرد و هم برای ما این حضور مفید بوده و تاثیر مثبتی را در روابط عمومی داشته و رابطه خوبی را با اعضای بخش دارد و به خوبی توانسته رابطه اش را مدیریت کند.
به همسفر او نیز تبریک عرض میکنم و بایستی بدانیم که تولد هرکس در کنگره 60 تولد سایر اعضا است. امیدوارم سالهای سال در کنار یکدیگر توفیق خدمت داشته باشیم.
از این که به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگذارم.
سخنان مسافر ناصر:
به رسم کنگره ناصر عزیز دو آرزو میکند، یکی را در دلش نگه میدارد و آرزوی بعدی را بیان میکند: سلام دوستان ناصر هستم مسافر، آرزو میکنم همیشه در کنار شما در کنگره بمانم و خدمتگذار باشم. خدا را شکر بابت همه چیز، من قبل از کنگره در شرایطی بودم که حاضر بودم تمام هستی خود را بدهم و از این حالت بد خارج بشوم. درکی از حال خوش نداشتم و حال خوب را در مصرف مواد میدیدم. خدا را شاکرم که شخصی مثل آقای مهندس بود که نتنها باعث شدند که از اعتیاد رها بشوم، بلکه به واسطه کنگره یک طعم خوشی از زندگی و حیات را درک کنم. آقا کوروش خدابیامرز مطلبی را میگفتند، که شکر گذاری در عمل میتواند عیار و خلوص رهایی را تعیین کند، به نظر من سپاسگزاری یعنی انسان اطراف خود را ببیند که چه انسانهایی در تلاش هستند که من راحت به زندگی خود ادامه دهم. از جناب مهندس و خانواده محترمشان سپاسگذارم، همچنین از راهنمایان سفر اولم آقای هادی پناهی که روحش شاد باشد تشکر میکنم و همچنین آقای حامد اصفهانیان سپاسگذاری میکنم. قسمت مهمی از زندگی من موقعی بود که کنار دیدهبان محترم آقای لطفی قرار گرفتم و ایشان محبت را از اعماق وجودشان به من هدیه دادند، اگر کاری در کنگره انجام میدهم از راهنمایی آقای لطفی است که با مدیریت و محبتشان من را هدایت کردند.و در ادامه از همسفر خوبم تشکر میکنم که در همه شرایط از من حمایت کرد که احساس تنهایی نکنم و بتوانم در سفر اولم موفق باشم، از خدا سپاسگزارم که ایشان در همه لحظات در کنار من هستند. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاس گذارم.
سخنان همسفر فرحناز:
سلام دوستان فرحناز هستم یک همسفر. این روز زیبا را به همه خدمتگزاران کنگره مخصوصا آقای لطفی و آقا ناصر تبریک میگویم، در ادامه به خودم تبریک میگویم، زیرا در کنار ناصر خیلی چیزها یاد گرفتم. خدا را شاکرم با کنگره آشنا شدیم و توانستیم از تاریکیها خارج بشویم. آرزو میکنم تمام سفر اولیها به رهایی برسند و حال خوب را تجربه کنند، زیرا با صبوری این مهم به راحتی انجام میشود. از خداوند میخوام تا موقعی که جان در بدن دارم بتوانم به افراد در کنگره خدمت کنم. از همه شما که در این جشن حضور دارید متشکرم.
- تعداد بازدید از این مطلب :
2544