English Version
English

درختان ایستاده می‌میرند.

درختان ایستاده می‌میرند.

راهنما همسفر سمیه
دستور جلسه وادی دوم و تأثیر آن روی است . برداشتی که من از این وادی دارم این است که موقعی که در گیر مسائل و مشکلات زندگی هستم ناامید نباشم، تسلیم‌شدن و عدم تلاش برای عبور از گذرگاه‌های زندگی تنها توجیهی برای من خواهد بود که در ناامیدی فروبروم؛ البته که تنها نیستم نیرویی که هستی را اداره می‌کند پشتیبان من است؛ اما برای اینکه بتوانم حمایتش را داشته باشم باید در صراط مستقیم حرکت کنم و از ضدارزش‌ها دوری کنم تا به رهایی برسم. این وادی برای من نوید پایان شب سیاه‌ سفید است را دارد؛ پس ناامید نمی‌شوم، خسته نمی‌شوم از حرکت نمی‌ایستم. سکون؛  یعنی سقوط به‌سوی نور، می‌روم باشد که مصداق این مثال زیبا شوم درختان ایستاده می‌میرند.

سلام دوستان سمانه هستم یک همسفر
در دستور جلسه وادی دوم آنچه که روی من تأثیرگذار بود دعوت به آرامش بود و کنترل شهر وجودی خودم و اینکه زود عصبانی و ناراحت نشوم.  حرف دیگران روی من تأثیر نمی‌گذارد و دیگر اصلاً دوست ندارم در جمعی باشم که غیبت وجود دارد قبلا شاید خودم هم پایه صحبت و غیبت بودم؛ اما هر روز که بیشتر به خانواده کنگره نزدیک می‌شوم از ضد ارزش‌ها دور می‌شوم و حتماً در این راه نیروی مافوق کمکم خواهد کرد. در این وادی آموختم که بیهوده پا به این دنیا نگذاشتم و از مشکلات نباید بترسم، حرکت کنم و حرف‌های بیهوده قبلی خودم را که چرا با یک فرد معتاد؛ باید زندگی کنم و ای‌ کاش به دنیا نمی‌آمدم و ای‌کاش زودتر از شر این زندگی خلاص شوم؛ باید این حرف‌ها را دور بریزم و زندگی خودم رو با تفکر درست رو به آرامش ببرم..

سلام دستان نورا هستم یک همسفر
در وادی دوم آموختم که هيچ موجودی جهت بیهودگی خلق نشده‌؛ و ما با این آگاهی که روحی الهی درون ما وجود دارد و نیروهایی به‌صورت خودآگاه و ناخودآگاه همواره ما را به سمت راهی می‌کشانند بیشتر به پوچ نبودن خود و زندگی‌مان پی می‌بریم. خداوند خلقت را از اضداد آفریده که شامل ارزش‌ها و ضدارزش‌ها است ما گاهی روح خدای گونهٔ خود را به‌خاطر ضدارزش‌ها گم می‌کنیم و با مشکلات افسردگی‌هایی که با عدم تفکر و آگاهی برای خود به وجود آوردیم یادمان می‌رود که این روح رسیدگی می‌خواهد و با رسیدگی به او و قدم‌گذاشتن در راه دانایی، امیدواری، مهر، عشق چه تحولاتی شگرفی رامی توان در خود مشاهده کرد و چه استعدادهای بالقوه‌ای را به فعل تبدیل کرد فقط کافی است بااراده‌ای قوی خود را پیدا کنیم و باید دانست تاریکی در زندگی نیاز است و کسی که بتواند از تاریکی‌ها نجات پیدا کند معلمی قوی برای خود و دیگران خواهد شد و لذت این مفیدبودن و بیهوده خلق‌نشدن در وجود هر یابنده راه شیرین و قابل‌لمس است

سلام دوستان مریم هستم یک همسفر
وادی دوم برای افرادی که وارد کنگره می‌شوند پر از امید و انگیزه است؛ زیرا وقتی وارد کنگره می‌شویم به دلیل تفکرات غلطی که داشتیم و مسیرهای اشتباهی که رفته بودیم و به نتیجه نرسیده بود احساس ناامیدی و پوچی داشتیم و حس ناامیدی در ساختار جسم مشکلاتی به وجود می‌آورد و فرد تسلیم می‌شود و تلاشی برای رهایی نمی‌کند؛ چون آخرین وسیله گمراه‌کردن شیطان استفاده از ابزار ناامیدی است من درمانده و ما ناامید به کنگره وارد شدم و اینجا فهمیدم راه فراهم شده و من باید حرکت کنم و از این گذرگاه سخت، مسیر درست را انتخاب و از آن عبور کنم و ارزش و جایگاه خودم را دانستم و در این مسیر نیروها به کمکم آمدند تا به رهایی رسیدیم.

سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
در وادی دوم یاد می‌گیریم که به خود اطمینان داشته باشیم و خود را باور کنیم که من هم اگر خود بخواهم و با کوشش وامید به خدا می‌توانیم از گذرگاه سخت زندگی عبور کنیم و به سمت نور و روشنایی حرکت کنیم. در کنگره من خودم را باور کردم و از روبروشدن با مشکلات هراس ندارم و به‌جای اینکه ناامید شوم سعی می‌کنم با تفکر آن را حل کنم. از تاریکی‌هایی که در مسیر ما وجود دارد نترسیم و با حرکت سمت ارزش‌ها به روشنایی برسیم و خداوند را برای خلقت خود شکر کنیم.

سلام دوستان مینا هستم یک همسفر
در دستور جلسه وادی دوم آقای مهندس به داستانی اشاره می‌کند که سگی در گوشه‌ای در حال مرگ افتاده بود و هرکس از آنجا رد می‌شد، می‌گفت: وای چه سگ بد ترکیبی؛ اما عیسی مسیح که رد شد گفت این سگ چه دندان‌های قشنگی دارد این می‌خواهد به من درسی بدهد که نباید به‌ظاهر اطرافیان و نقاط منفی آن‌ها توجه کرد. من از کجا بدانم پشت خلقت هر چیز یا هرکسی چه چیزی نهفته که آن‌قدر بی‌پروا درباره آن صحبت می‌کنم.

گاهی اوقات درباره خودم به بدی سخن میگم و می‌گویم من که چیزی نیستم من عددی نیستم من که این‌قدر پر شدم از ناامیدی برای این است که من راهم گم کردم من فراموش کردم که چه کسی هستم و من هدف از خلقت خودم رو نمی‌دانم، برای ریشه‌کن‌کردن این افکار باید به جنگ نرم با درون رفت و باید خود را تغییر داد تا احساس ارزشمندی کرد باید به درون خود گشت تا آن نور درون رو پیدا کرد.

تایپ: همسفران لژیون ششم
ویراستاری و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون ششم)
نمایندگی همسفران شمس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .