هشتمین جلسه از دوره سیزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰، ویژه مسافران نمایندگی ملایر، با استادی راهنمای تازهواردین مسافرحمید، نگهبانی مسافر بهرام و دبیری مسافر علی، با دستورجلسه «وادی دوم و تاثیر آن روی من» روز یکشنبه ۲ اردیبهشتماه ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حمید هستم یک مسافر، سپاسگزارم از خداوند از این فرصتی که برای من پیش آمد که بیایم اینجا و خدمت کنم. از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم و همیشه آرزوی سلامتی برای آقای مهندس و خانواده محترمشان دارم. از راهنمای خودم آقای رضا افشاری سپاسگزارم که ایشان برای من خیلی زحمت کشیدند.
دستور جلسه: وادی دوم؛ هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به این دنیا نگذاشته و هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر به هیچ فکر کنیم. دقیقا این دستورجلسه زمانی برای من آمد که من نه تفکری داشتم و در دنیای اعتیاد که بودم و سقوط آزادهای زیادی که داشتم همیشه به این موضوع فکر میکردم. من فکر میکنم همه انسانها همیشه به این موضوع فکر میکنند که در کجا هستند و قراره چکار بکنند.
شاید بهواسطه مصرف مواد من هم یک روز احساس پوچی میکردم؛ که شاید دیگر اصلاً زندگی کردن در این حیات هم به درد من نمیخورد و بارها خدا میداند که من فکر میکردم وقتی خوابیدم دیگه بلند نشوم؛ ولی از آنجایی که خدا خواست من فکر میکنم یک شخص باید یک فرمانی صادر شود که بتواند بیاید داخل یک همچین جایی و درمان اعتیاد کند.
من در زمان مصرفم اولین چیزی که نداشتم تفکر بود. همیشه اول یک کاری را انجام میدادم بعد به مشکل که میخوردم تفکر میکردم؛ ولی امروز میآید میگوید هر کاری که شما میخواهید انجام بدهید اول تفکر کنید؛ اگر خودت هم نتونستی مشورت بگیر؛ برای این که تقصیر را گردن کسی نندازی باید خودت تصمیم بگیری. پس قدرت تفکر را در وادی دوم به ما داد؛ یک مسئلهای هست که میگوید انسان را سر یک دو راهی قرار داد؛ یک راهش ارزشها بود و یک راهش ضدارزشها؛ من به انتخاب خودم راه ضدارزشها را انتخاب کردم مثل مصرف موادمخدر و آن حالتی که اعتیاد دارد، شخص را به حالت تنازلی از جامعه میبرد.
افراد زیادی با من دوست بودند و با همدیگر رفتیم یک جایی داخل یک خانهای که خالی بود و هیچچیزی نداشت به من گفت بنشین روی کارتن و من ننشستم و گفتم کثیف میشوم؛ ولی وقتی که مواد زیادی مصرف کردیم روی زمین دراز کشیدم.
حالا ما بهواسطه مصرف مواد و وارد شدن در ضدارزشها؛ آمدیم در این مسیر و ما یک نیروهایی به نام بازدارنده و تخریبی داریم که همیشه مکمل هم هستند و باید آنها برای ساختن انسان باشند؛ برای اینکه به خودمان فکر کنیم. مثلاً کسانی که به عنوان راهنما در کنگره۶۰ خدمت میکنند؛ افرادی هستند که یک روز همه این افراد از جمله من به موجودیت خودم فکر نمیکردم ؛ کاش مال این خانواده و شهر نبودم؛ ولی امروز راهنماهای کنگره ۶۰ به واسطه آموزشهای درست و اطلاعاتی که به دست آوردهاند؛ امروز خودشان این مسیر را رفتند و خدمت میکنند و زحمت میکشند و افراد زیادی را از تاریکیها به روشناییها هدایت میکنند. کنگره همیشه یک چیز بد را از ما میگیرد و یک چیز خوب میدهد؛ اعتیاد را میگیرد و رهایی را میدهد؛ تاریکی را میگیرد و روشنایی را میدهد.
یکموقع کسی که شنا بلد نباشد اگه بخواهی در آب بندازیش، مقاومت میکند که در آب نندازنش؛ ولی افرادی که میآیند وارد سیستم اعتیاد میشوند و ترس و حقارت و... را تجربه میکنند یک روز به این موضوع میرسند؛ که خداوند بههر حال هر موجودی را که خلق کرده است؛ یک روز هم به درد خودش میخورد؛ هم به درد جامعه میخورد هم میتواند به خودش و خانوادهاش و جامعه خدمت کند.
کنگره انسانساز است؛ در کنگره افراد اول خودشان را میسازند؛ بعد آن قالبی که گرفتند به عنوان یک الگو میشوند.
تایپ و عکس : مسافر علی اسدی
ویراستاری و ارسال: راهنمایتازهواردین بهمن مشفق
مسافران نمایندگی ملایر
- تعداد بازدید از این مطلب :
138