جلسه ششم از دوره ششم کارگاههای آموزش خصوصی همسفران کنگره ۶۰ ویژه نمایندگی جهانبین به استادی همسفر عصمت رهجوی راهنما همسفر شکیبا، نگهبانی همسفر لیلا و دبیری همسفر سها با دستور جلسه «وادی دوم (هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد؛ هیچکدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم) و تأثیر آن روی من)» روز یکشنبه 2 اردیبهشتماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
قبل از هر صحبتی شاکر خداوند هستم که این لیاقت و این فرصت را به من عطا کردند که در کنگره باشم و بین شما دوستان محبت حضور داشته باشم و آموزش بگیرم. بسیار سپاسگزارم از راهنمای عزیزم خانم شکیبا و نگهبان و دبیر جلسه که این فرصت را در اختیار من قرار دادند. پیشاپیش هفته راهنما را، اول خدمت آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان تبریک و شادباش عرض میکنم و بعد خدمت راهنمای خودم و همه راهنماهای زحمتکش و صبور خانواده کنگره ۶۰ تبریک و تهنیت عرض میکنم و امیدوارم همیشه پایدار و مستدام باشند.
دستورجلسه امروز در مورد وادی دوم و تأثیر آن بر روی من است؛ تیتر این وادی به ما میگوید که هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم؛ در این وادی، امید و ناامیدی عنوان میشود و پیامی که برای ما دارد این است که امیدمان را نباید از دست بدهیم و همیشه در هر شرایطی به خودمان و به تواناییهای خودمان باور و اعتماد داشته باشیم و همچنان باقدرت ادامه بدهیم تا به هدفهایمان برسیم.
بخش اول میگوید: «هیچ مخلوقی»؛ یعنی در مورد همه مخلوقات صحبت میکند. هیچ مخلوقی جهت بیهودگی پا به حیات نمیگذارد؛ از یک دانه شن، خارهای بیابان، یک حشره، تا انسانی که به عنوان اشرف مخلوقات شناخته شده است، همه را خداوند آفریده است و هر کدام از ما یک مأموریتی داریم که در حال انجام این ماموریت هستیم و هر کوتاهی یا اشتباهی که از ما سربزند، میتواند روی زندگی خودمان و اطرافیانمان و هستی اثر بگذارد و هر کدام از ما در این هستی به نوبه خود موثریم.
بخش دوم تیتر این وادی در مورد انسان صحبت میکند، اینکه من بیارزش نیستم، حتی اگر مدام این افکار و تصورات را داشته باشم که من هیچ کاری دیگر از دستم بر نمیآید، من به درد نمیخورم، من نمیتوانم؛ همه این افکار چیزی از ارزش و مقام انسانی من کم نمیکند؛ چراکه خداوند انسان را بسیار قوی و نیرومند آفریده است، اگر انسان به نیروهایی که خداوند در وجود او قرار داده است، آگاهی داشته باشد و در زندگیاش این نیروها را بهکار بگیرد، در نهایت به نقطهای میرسد که به آن میگوییم؛ «شو شود»، همان جایی که انسان هر آنچه را که بخواهد، آن را برای خودش رقم میزند.
مسئله امید و امیدواری مسئله بسیار مهمی است که بعد از وادی تفکر عنوان شده است. اولین قدمی که قبل از هر کاری انجام میدهیم، این است که اول خوب فکر کنیم، قدم دوم این است که تمام آن افکار منفی و ناامید کننده را از خودمان دور کنیم. آقای امین در صحبتهایشان میفرمایند: «بزرگترین عاملی که انسان را از حرکت باز میدارد و مهمترین دلیلی که انسان در تاریکیهای خودش و اشتباهات خودش میماند، ناامیدی است». ناامیدی، مسئلهای سنگین و آسیبزننده است که درواقع هم جسم انسان را نابود میکند و هم روح و روان انسان را. همه ما زیاد شنیدهایم که انسان به امید زنده است، آقای مهندس در صحبتهایشان میفرمایند: «همه اتفاقات و همهچیز، هم صور آشکار دارد و هم صور پنهان؛ اگر چیزی در صور آشکار ما هست، قطعاً یک مشابهی در صور پنهان ما هم دارد». در زندگی بیرون؛ یعنی در صور آشکار، مثلاً آب؛ این آب مایه حیات است و همه به این یقین رسیدهایم که هر جا که آب وجود داشته باشد آنجا آبادانی است و زندگی و حیات هست و هیچ چیز ساکن و بی حرکت نیست. حالا به نظر من آن چیزی که در صور پنهان ما حکم آب و حیات را دارد، امید است؛ امید مثل آب است؛ یعنی امید در صور پنهان مایه حیات است که اگر در هر انسانی باشد، آن انسان زنده است حتی در سختترین شرایط و حتی اگر یک چشمه کوچک باشد، انسان باامید هیچوقت از حرکت باز نمیایستد و از تلاشش دست بر نمیدارد.
ما در کنگره یاد گرفتیم که وقتی یک موضوع یا مشکل برایمان پیش آمد، اگر اول عاملش را بشناسیم میتوانیم راحتتر آنرا حل کنیم. آقای امین ناامیدی را خیلی قشنگ تعریف میکنند و میگویند: «چه زمانی من دچار افکار پوچ میشوم و احساس بیارزشی به من دست میدهد؟ زمانی که یک مسئله کوچک را در زندگی بزرگ میکنم و آنقدر همه جا با خودم حمل میکنم تا به اندازه یک کوه بزرگ و سنگین میشود و دیگر من به جایی میرسم که نه میتوانم این بار سنگین را حمل کنم و نه میتوانم این بار را زمین بگذارم»؛ در این نقطه من فکر میکنم بیارزشم و مدام تکرار میکنم؛ دیگر خسته شدم، بس است، دیگر نمیتوانم و از این دسته جملات که همه ما در زندگی قبل از کنگره با آنها آشنایی داریم. اینجاست که انسان، زیر بار غمی که برای خودش بزرگ کرده، له میشود و این فشار هم روی جسمش و هم روی روحش وارد میشود و انسان را نابود میکند، این فشار با انواع و اقسام بیماریها بروز میکند. به قول استاد امین: «مثل یک زندان نامرئی است که انسان در این زندان، دچار مرگ تدریجی میشود».
در طبیعت، برای رسیدن به بسیاری از مناطقی که خیلی دلنشین و زیبا هستند، باید از یک مسیر سخت عبور کنیم. ممکن است بسیاری از ما برای تفریح و گردش، آن مسیر سخت را طی کردهباشیم ولی وقتی به آنجا میرسیم؛ حس خوبی داریم و لذت میبریم و در آن لحظه با خودمان میگوییم: چه لذتی دارد! خوب شد آمدیم! این مسیر اگر سختی داشت، ولی میارزید!
باید بدانیم مشکلات لعنت خداوند نیستند و خیلی از مشکلات، رحمت خداوند هستند و اگر تلاش کنیم و مسیر را طی کنیم حتماً به زیباییهای زندگی و لذتهای آن میرسیم و با خودمان میگوییم اگر این سختی را طی کردم ارزشش را داشت.
به نظر من پیام این وادی و نکته بسیار مهمی که در وادی دوم حائز اهمیت است این است که از فرصتهای زندگیمان نهایت استفاده را ببریم و از این فرصت زنده بودنمان استفاده کنیم و ناامیدی را کنار بگذاریم. هیچکس با کنج عزلت گزیدن یا زانوی غم بغل گرفتن و یا با گریه و زاری به جایی نرسیده است. چیزی که میتواند انسان را تغییر بدهد و بهجایی برساند، تلاش و تواناییهای خود انسان است.
مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر مرتضی
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فریبا (لژیون دوم)
عکاس خبری، ویراستاری و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی جهانبین شهرکرد
- تعداد بازدید از این مطلب :
906