با سلام طبق رسم کنگره ۶۰ خودتان را معرفی بفرمایید؟
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر
با بیش از ۲۰ سال تخریب وارد کنگره شدم آخرین آنتی ایکس مصرفی شیره ،تریاک، مشروبات الکلی، ۱۰ ماه ۱۰ روز سفر کردم در شعبه امام قلی خان زیر نظر استاد خوبم آقای مجید اعتباریان و در حال حاضر یکسال و چهار ماه هست که آزاد و رها هستم. ورزش در کنگره فوتبال و کشتی
نحوه ی آشنایی شما با مواد مخدر چگونه بود؟
من هم به واسطه نداشتن آگاهی و درک درست از ضرر های مواد مخدر توسط جمعی از دوستان چند باری مصرف نمودم و با این باور که مواد به تو زور بیشتر می دهد درآمد و پول بیشتری می توانی کسب کنی بیشتر می توانی کار کنی، کم کم با مواد مخدر آشنا شدم. اول به صورت تفننی و هر چند وقت یکبار مصرف می کردم ولی بعد از چند ماه مصرف من دائم شد و فهمیدم که اعتیاد پیدا کردم و درگیر مواد شده ام.
اولین بار مصرف یا همان دوران طلایی شما چه حس و حالی داشتید؟
در اوایل مصرف حس و حال خیلی خوبی به من میداد. یک ساعت مصرف میکردم و چندین ساعت کار می کردم. احساس میکردم به من انرژی زیاد میدهد در صورتی که به گفته جناب مهندس دژاکام انرژیهای ذخیره شده در بدن را آزاد میکرد. روز به روز لاغرتر افسردهتر میشدم و این همه ضرر بر اثر نداشتن آگاهی بود. با ورود به کنگره جهالت من به پایان رسید و فهمیدم که مواد مخدر انرژی نمیدهد بلکه انرژیهای ذخیره شده در بدن را که باید طی چندین سال ذره ذره آزاد می شد با مصرف مواد مخدر در یک شب بصورت ناگهانی از دست میدادم.
دوران طلایی شما چند روز یا چندسال طول کشید ؟
دوران طلایی من ۳ تا ۵ سال طول کشید و بعد به مدت ۱۵ سال مجبور به مصرف شدم. مصرف می کردم تا مثل یک آدم معمولی شروع ب کار کنم. افسرده شده بودم و ناامید و فکر میکردم دیگر هیچ راهی وجود ندارد و تا آخر عمر مصرف کننده باقی می مانم.
شما در دوران مصرف چه محدودیت هایی را داشتید وچه خسارت هایی به خود و خانواده محترم زده بودید؟
من چند نمونه رامی گویم مثال وقت خوابم بهم ریخته بود شب ها تا دیروقت بیدار بودم و صبح ها خوابم میبرد. دیگر به سرکار دیر میرسیدم و همیشه خواب بودم. اعصابم خورد بود و همیشه دعوا داشتم حتی با خداوند. من تایم غذا خوردنم نیز به هم ریخته بود. اصلا میل به غذا نداشتم. مسافرت و مهمانی نمی رفتم و خیلی مسائل دیگر..
لطفا بفرمایید چطور شد که به فکر ترک و رها شدن از دام اعتیاد افتادید؟
تمام زندگی و مسائل روز مره از دست من خارج شده بود و فهمیدم دیگر توان ادامه دادن ندارم. از طرفی هم ترس از کمپ و خماری داشتم و هم اعتیاد به قرص پیدا کرده بودم .زمانی که با کنگره ۶۰ ، متد dst و افکار درمان آشنا شدم و فهمیدم که اعتیاد بر خلاف افکار امروزی که میگفتند درمان ندارد، اتفاقا درمان دارد و این یک روزنه ی امید و شوری در دل و زندگی من باز کرد.
حس و حال شما موقع رها شدن از دام اعتیاد چگونه بود؟
همان گونه که آقای مهندس فرمودند پیاده شدن از قطار اعتیاد و تولد دوباره حس و حال خوبی به انسان میدهد. گویی تازه متولد شده ای و مانند یک کودک پاک و معصوم هر موقع بخواهی می توانی بخوابی یابیدار شوی. ورزش کنی مسافرت بروی و به تمام کارهای روزمره رسیدگی کنی. مهم تر از همه دیگر ترسی از آزمایش و یا نیروهای محترم انتظامی نداری. دغدغه ی تهیه مواد و مکان مصرف و هزینه ی مصرف را دیگر ندارم و توانسته ام برای آینده پس انداز و اندوخته ایی برای خود و خانواده بهم رسانم.
شما بعد از رهایی چه جایگاه های خدمتی داشته اید؟
در اوایل سفر مهماندار، نگهبان نظم و در ادامه مسئول نشریات. در ورزش هم به قهرمانی تیم طناب کشی رسیدم و بعد با افتخار و رای دوستان به مرزبانی دست پیدا کردم که تمام این ها فقط خدمت و محبت میباشد
در آخر اگر صحبت یا حرفی برای کسانی که هنوز در تاریکی و اعتیاد هستند بفرمایید؟
به گفته آقای مهندس اعتیاد مانند قطار میباشد که یک مقصد دارد و اگر زود پیاده نشوی همه آنها را چه مهندس، چه دکتر، چه بیکار، چه کاسب، را در یک جا پیاده میکند و آخر آن، ویرانه ها و مسلخ ها و نابودی میباشد. هرچه زودتر از این قطار و دام اعتیاد پیاده شوید.که لذت مواد زودگذر و نابود کننده می باشد و تا چشم بهم بزنید سالها گذشته و تمام وقت و عمر شما بیهوده تلف شده است.
تهیه گزارش:مسافر مقداد
عکس:مسافر مصطفی
شاد و پیروز
- تعداد بازدید از این مطلب :
175