چهاردهمین جلسه از دور چهل و نهم کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی راهنمای محترم مسافر امیر، نگهبانی همسفر محمد و دبیری همسفر فرزاد، با دستور جلسه «هفته راهنما»، پنجشنبه 13 اردیبهشت ۱۴۰3 ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
تشکر میکنم از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان که این بستر را فراهم کردند تا من بتوانم در این محیط قرار بگیرم و آموزش بگیرم و روزبهروز چیزهایی که دارم و به دست آوردهام را بتوانم در حد توانم در اختیار دیگران قرار بدهم.
این هفته را تبریک میگویم به تکتک راهنماهای کنگره ۶۰، علیالخصوص شما راهنماهای همسفران آقای نمایندگی آکادمی، واقعاً میدانم که کار راهنمایان همسفران آقا خیلی سختتر از حتی ما مسافران است؛ خدا قوت و تبریک میگویم.
تشکر میکنم از محمد عزیز، دبیرشان و ایجنت محترم که اجازه دادند من این جایگاه را تجربه کنم و آموزش بگیرم. یک تشکر ویژه هم میکنم از راهنمای درمان اعتیادم آقای علی اشکذری که تا عمر دارم مدیونشان هستم. تشکر ویژه میکنم از راهنمای درمان سیگارم، آقای عباس آقایی که هر جا هستند انشاءالله بهترینها برایشان اتفاق بیفتد. وظیفهام بود که این کار را بهصورت زبانی، قلبی و عملی بکنم.
جشن هفته راهنما است و انتخابات نگهبانی داریم؛ من خیلی فشرده سعی میکنم مطالبم را جمعبندی کنم و یک نتیجهگیری داشته باشم. به نظر من راهنمایی در کنگره ۶۰ یکی از بهترین شغلها و کارها است که یک انسان میتواند در این جهان هستی، در این دوره حیات، روی این کره خاکی انجام بدهد.
چرا؟ چون احیای انسان است. جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰؛ یعنی خود ما جزو این جمعیت بودیم، کسانی که قعر تاریکیها را تجربه کردند. چه میشود که من امیر میروم به قعر تاریکیها؟ در سی دی معلم استاد امین پاسخ میدهند؛ وقتی نقض فرمان میکنم. وقتی آن کارهای درستی را که باید انجام بدهم، انجام نمیدهم. فکر میکنم خودم همهچیز را میدانم، همهکاره هستم، حالا چه مسافر چه همسفر، فرقی نمیکند، وارد تاریکیها میشوم.
یکی از دلایل وارد شدن به تاریکیها مصرف مواد مخدر است. حالا وارد تاریکیها شدم و میخواهم برگردم. آنجا هم باید دوباره نقض فرمان کنم. نقض فرمان آن نیروهای ضد ارزش را؛ یعنی آن کارهایی که آنها به من میگویند انجام بده، آنها را انجام ندهم.
من دروغ گفتم، قضاوت کردم، قیاس کردم، مواد مخدر مصرف کردم و وارد تاریکیها شدم، حالا اگر میخواهم بیایم بیرون باید عکس آن را انجام دهم؛ باید دروغ نگویم، روی خودم کار کنم قضاوت نکنم و ارزشها را انجام بدهم.
من اصلاً نمیدانم که چه اتفاقی افتاد که با کنگره آشنا شدم؛ حالا ما اصطلاحاً میگوییم: یکجایی یک کار خوبی انجام دادیم که باعث شد ما با کنگره آشنا بشویم. کنگره کارش احیاء است؛ یعنی حرکت به سمت ارزشها. به من یاد میدهد قضاوت نکنم، راست بگویم، زمان را داشته باشم و خیلی کارهای دیگر. از کارهای دیگر ساده شروع میکند به نظم دادن تا کارهای سختتر که ما به آن میرسیم.
خب این انجام دادن ارزشها نیاز به آموزش دارد. من باید یکچیزهایی را یاد بگیرم. آموزش هم بدون مربی و رب اصلاً امکانپذیر نیست؛ یعنی حتماً من باید یک معلمی داشته باشم تا بتوانم آموزش بگیرم.
یک رب و استادی داشته باشم که این راه را قبلاً رفته است و یکچیزهایی را یاد گرفته است و حالا تجربه و اطلاعات خودش را در اختیار من بگذارد. کار راهنما در کنگره ۶۰ همین است؛ به افرادی که محتاجاند به اینکه یکچیزی را پیدا کنند و بتوانند خودشان را از تاریکی خارج کنند، مسیری که خودش رفته و آموزشهایی که خودش یاد گرفته را بهعنوان یک چراغ، بدون هیچ چشمداشتی به دیگران ارائه دهد.
راهنما باید در لژیونش قدرت داشته باشد؛ به نظر من قدرت راهنما این است که بتواند با رهجو ارتباط برقرار کند. من بتوانم جوری با رهجو در هر سن و شغل و مقطعی که هست ارتباط برقرار کنم تا بتوانم رهجو را جلب کنم.
کار راهنمای همسفران سختتر است؛ ولی شدنی است که آن حال خوب خودم را به رهجو انتقال دهم و بتوانم ارتباط خوبی برقرار کنم. آن ارتباط و پیوند محبت که برقرار شد، قطعاً آموزش و حرکت به سمت روشنایی هم اتفاق میافتد.
ورود به سفر دوم: در ادامه جلسه دو نفر از رهجویان لژیون پنجم، ابوالفضل و فرامرز، با گرفتن رهایی 40 سیدی رسماً وارد سفر دوم شدند. این موفقیت را به ایشان و راهنمای محترمشان تبریک میگوئیم و برایشان آرزوی بهترینها را در ادامه مسیرشان داریم. تا باد چنین بادا.
مراسم جشن هفته راهنما:
بعد از اتمام اعلام سفر سفر دومیها، مراسم جشن هفته راهنما آغاز گردید و رهجویان مراتب تقدیر و تشکر از راهنمایان خودشان را به جا آوردند.
تایپ و ویراستاری: همسفر فرزاد (لژیون اول)
تصویربردار: همسفر محمدجواد (لژیون چهارم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
722