در وادی اول آموختم که با تفکر ساختارها آغاز میشود و بدون تفکر، آنچه هست رو به زوال میرود. تفکر یک حرکت درونی است یعنی حرکت از یک نقطه مجهول به یک نقطه معلوم و یا از یک مبدأ به مبدأ دیگر که توسط عقل صورت میگیرد.
انسان برای هر اقدامی که میخواهد انجام دهد اول باید تفکر کند بنابراین بسیار مهم است که به چه چیزهایی فکر کند و به چه چیزهایی فکر نکند. فکر مثبت و درست نتیجه درستی به همراه خواهد داشت و برعکس فکر غلط و منفی به نتیجه درستی نخواهد رسید. از طرفی انسان در مورد هر آنچه که فکر کند همان اتفاق میافتد و مسئله شو، شود (کن فیکون) به عنوان یک راز در هستی فقط مربوط به قدرت مطلق یا خداوند نیست بلکه انسان هم شو، شود را دارد با این تفاوت که برای انسان در این جهان خاکی به زمان و شرایط بستگی دارد.
اما وادی دوم میگوید: «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم.» این وادی بعد از وادی تفکر قرار گرفته است چون وقتی متوجه میشوم که با تفکرات غلط و یا حرکت در مسیر ضدارزشها تخریبهای زیادی را در خود ایجاد کردهام و مشکلات و مسائل زیادی را به وجود آوردهام و درست زمانی که میخواهم نقشهای بسیار دقیق و حسابشده برای برطرف کردن مشکلات و حل مسائل ترسیم کنم، ممکن است اینطور تصور کنم که همه چیز تمام شده و من قادر به حل این همه مشکل و مسئله نیستم، اهمیتی برای زندگی قائل نباشم و دچار یأس و ناامیدی شوم؛ اما باید بدانم که ناامیدی یکی از اضلاع مثلث جهالت است و دقیقاً هنگامی بروز میکند که من با تمام وجود خواهان چیزی هستم و خواستهای دارم ولی توان اینکه به آن خواسته برسم را در خود نمیبینم و نمییابم.
ناامیدی یکی از مخربترین حسهایی است که به سراغ من (انسان) میآید و انسان را زمینگیر میکند. باید بدانم عقبنشینی من در مقابل نیروهای منفی و دست از تلاش برداشتن و تسلیم شدن در مقابل نابودی، درست همان چیزی است که نیروهای بازدارنده میخواهند و از طرفی نیروهای منفی و بازدارنده درست زمانی به سراغ من میآیند که تصمیم میگیرم کاری انجام دهم. ممکن است در سالهای گذشته خیلی از چیزها را از دست داده باشم اما هنوز به عنوان انسانی که مقدر شده تاریکیها را برای پیبردن به عظمت روشناییها تجربهکنم باید عبور از گذرگاههای سخت را یادبگیرم، ذرهذره اقدام به حل مسائل خود کنم، بدانم که تنها و بدون پشتیبان نیستم و نیروی عظیم و شگفتانگیزی به نام قدرت مطلق یا خداوند یا نیروی برتر وجود دارد که میتواند مرا یاری برساند و مورد حمایت خودش قرار دهد به شرط اینکه از ضدارزشها دوریکنم و در مسیر صراط مستقیم قراربگیرم.
این وادی مرا متوجه موضوع بسیار مهمی میکند و آن هم اینکه من بیهوده به این هستی نیامدهام و نه تنها من بلکه امکان ندارد چیزی را پیداکنم که بیهوده پا به هستی گذاشته باشد و اگر الآن در جایگاهی هستم که این احساس را دارم قطعاً پندار و تصور من نادرست است. به عنوان مثال لاشخوری که به نظر اینقدر زشت میآید و اصلاً گوشتش قابل خوردن نیست، اگر نباشد چه اتفاقی میافتد؟ میکروب لاشههای مُردار حیوانات باعث بروز انواع و اقسام بیماریها میشود و همه را نابود خواهد کرد. بنابراین هر موجودی برای انجام عمل خاصی پا به حیات میگذارد و هر یک از ما نسخهای منحصر به فرد از قدرتها و تواناییهایی هستیم که خداوند به ما داده است. پس با کمی تفکر متوجه میشویم که هیچکدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم و به قول استاد سردار: «باید بدانید که ما همه برای خدمت و آموزش پا به حیات نهادهایم تا ابتدا آموزش، سپس خدمت درست انجام بدهیم.»
در انجام فرامین الهی باید بسیار دقت کنیم تا بهترین کار همان باشد که خداوند خواسته است توسط انسان به انجام برسد، پس با امیدواری تمام خدمت کنیم و با آموزش دیدن و در ادامه خدمتکردن احساس مفید بودن و مؤثر بودن را در خود تقویت کنیم و بدانیم هر انسانی موقعی احساس آرامش و خوشحالی میکند که به هدف تعیین شده خود نزدیک میشود و هرچه از آن هدف دورتر میشود متأثر، ناراحت و نگران خواهد بود.
در آخر خدا را بسیار سپاسگزارم که فرصت آموزش گرفتن و خدمتکردن را به ما داده است و امیدوارم قدر لحظهلحظه بودن در کنگره، این مکان مقدس و امن را بدانیم.
نویسنده: مرزبان همسفر راحله، دنور
رابط خبری: همسفر سوسن رهجوی راهنما همسفر خندان، عضو لژیون سردار
ویراستاری و ارسال: همسفر ثریا رهجوی راهنما همسفر خندان، دنور
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
89