English Version
English

ظرفیت و مسئولیت دو کفه‌ ترازو

ظرفیت و مسئولیت دو کفه‌ ترازو

جلسه یازدهم از دوره سی و سوم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی شمس به استادی راهنمای محترم آقای آبتین، نگهبانی مسافر محمدجواد و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه ظرفیت، مسئولیت (قبله گم کردن، نق زدن، حاشیه)در تاریخ شنبه 25 فروردین 1403 رأس ساعت 17 آغاز بکار نمود
خلاصه سخنان استاد:
خوشحالم امروز در خدمت شما هستم در کنگره 60 به هر شعبه‌ای که می‌روی احساس می‌کنی خانه خودت هست چهره‌ها تغییر می‌کند و آدم‌ها عوض می‌شوند انگار آن حس و حال عوض نمی‌شود احساسات ما همه مثل هم هست چون همه ما از یک آبشخور آموزش می‌گیریم همه شاگردهای آقای مهندس دژاکام هستیم و در کلاس ایشان تلمذ می‌کنیم و این خیلی شگفت انگیزه که هر شعبه‌ای از کنگره 60 که می‌روی همه مثل هم‌فکر می‌کنند و نگاه‌ها چقدر شبیه هم شده، دل‌ها چقدر نزدیک به هم شده و این واقعاً جای شکر و سپاس دارد و بایستی احسن گفت به بنیان کنگره 60 که این‌چنین ساختاری بنا نهاد. سال نو شده سال جدید را به همه عزیزان تبریک می‌گویم امیدواریم آن اتفاق‌هایی که آقای مهندس دژاکام مدنظرش هست در این سال محقق شود. زمانی که آقای مهندس دژاکام کنگره 60 را شروع کردند اندازه یک آبادی خیلی کوچک بود با 7 الی 10 نفر شروع کردند بعد ذره‌ذره و به‌تدریج وسعت پیدا کرد و تبدیل به شهر کوچک شد و الآن کنگره 60 به یک شهر بزرگ تبدیل‌شده است انشاله به خواست خداوند به یک کشور بزرگ تبدیل می‌شود و بعدش هم تبدیل به یک جهان می‌شود.
چیزی که من در کنگره 60 متوجه شدم سال نو نداریم علتش هم این است که ما سال کهنه نداریم هیچ‌چیز در کنگره 60 کهنه و قدیمی نیست که خوشحال باشیم کهنه بودن رفت ریختیم دور و چیز جدید جایگزین شد چون حقیقت هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود پروتکل کنگره 60 یک حقیقت است هیچ‌وقت کهنه نمی‌شود. دستور جلسه ظرفیت و مسئولیت هست من فلش بک بزنم به وادی تفکر چون خیلی مهم است، وادی‌ها و کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر با تفکر شروع شد اولین مبحث کتاب آغاز تفکر است در وادی تفکر همه دعوت به تفکر می‌شویم به قول استاد امین قدرت در توانایی انجام دادن کار و توانایی انجام ندادن کار است تفکر یعنی به چه چیزهایی باید فکر کنم و به چه چیزهایی نباید فکر کنم اصلاً یکی از مشکلات بشر این است که به چیزهایی که نباید فکر کند فکر می‌کند و چقدر وقت و انرژی انسان هم تلف می‌کند، من آیا فقط باید به مشکلاتم فکر کنم؟ آیا نباید به مشکلاتی که حل کرده‌ام فکر کنم؟ آیا نباید به نعمت‌هایی که خداوند در اختیارم قرار داده فکر کنم؟ فقط باید به نداشته‌هایم فکر کنم؟ این نکته مهمی است چیزی که باعث می‌شود حال انسان همیشه خراب باشد یا غمگین باشد به علت این است که دائم به نداشته‌هایش و مشکلاتش فکر می‌کند بله باید به مشکلاتمان فکر بکنیم و در جهت حل آن فکر هم بکنیم ولی داشته‌هایمان هم خیلی زیاد است نعمت‌هایی که خداوند در اختیار ما قرار داده خیلی زیاد است همین چشم که می‌بیند نباید به آن فکر کنم و تشکر کنم؟


در مورد دستور جلسه چند تا نکته هست بیان کنم آقای مهندس دژاکام روز چهارشنبه در موردش صحبت کردند که این ظرفیت و مسئولیت دو تا کفه‌های ترازو هستند و خیلی مهم است که من وقتی مسئولیتی تقبل می‌کنم به ظرفیت خودم هم نگاه بکنم اصلاً می‌توانم از عهده آن بربیایم یا نه؟ آیا من در آبدارخانه چایی درست می‌کنم ظرفیت انتقاد را دارم؟ اگر یک نفر به من بگوید این چه چایی هست آماده کردی می‌توانم هضمش کنم؟ بعضی وقت‌ها انتقادها سازنده هست و بعضی وقت‌ها انتقاد مخرب هست تو چایی خوبی هم دم کردی شخص آمده فقط حالت را بگیرد آیا بازهم ظرفیتش دارم که تحمل بکنم و حالم خراب نشود بروم مصرف کنم؟ باید به این چیزها فکر کنیم فقط تقبل مسئولیت نیست در نظر گرفتن ظرفیت خودمان مهم است من می‌خواستم راهنما بشوم از خودم پرسیدم تحمل حرف‌ها و مشکلات رهجوها را داری؟ اگر ناسپاسی کردند، بی‌احترامی کردند می‌توانی هضم کنی؟ پس یک قسمت تقبل مسئولیت است یک قسمت ظرفیت است بعضی از راهنماها نمی‌توانند رهجو خوب پرورش بدهند خدمتگزار پرورش دهند کاری به علتش نداریم، من یک‌زمانی خودم این‌جوری شده بودم از لژیون من خدمتگزار بیرون نمی‌آمد و در آن مقطع همه را مقصر می‌دانستم تقصیر مرزبانی هست، تقصیر راهنمای تازه واردین هست، پروتکل و جهان‌بینی کنگره 60 ممکنه ایراد داشته باشد یعنی همه را مقصر می‌دانستم به‌جز خودم این در مورد همه‌کس صادق است و فرقی نمی‌کند که من وقتی کارم درست انجام ندهم یا ظرفیت لازم را برای انجام کارم نداشته باشم شروع می‌کنم به نق زدن، آقای مهندس دژاکام هم روز چهارشنبه فرمودند اشخاصی که نق می‌زنند روی برنامه نیستند حالا چه من راهنما، چه من سفر اولی، چه سفر دومی هیچ فرقی نمی‌کند بهتر است بیشتر روی خودم توجه کنم ببینم کجای کارم ایراد دارد آن را اصلاح کنم. ما یک هدفی داریم تجربه خودم را بگویم روزی که وارد کنگره 60 شدم و درمان شدم واقعاً دوست داشتم خدمت بکنم و چیزی که بلد هستم در اختیار انسان‌ها قرار بدهم در یک مقطعه‌ای این اتفاق برای من افتاد و خیلی سریع آن را حل کردم ولی بعضی از همکارهای خودم دیدم این را حل نکردند و آن‌هم این است که اول هدفش مشخص است ولی وسط راه به جاده خاکی میزند شرایطی برای من پیش آمد که من می‌توانستم از موقعیت شغلی و اقتصادی رهجو خودم استفاده کنم شیطان هم در من رخنه کرده بود که پیشنهاد شروع یک کاری و شراکت به او بدهم ولی شانس آوردم و این کار انجام ندادم ولی خب دوستانی داشتم که این کار انجام داده‌اند و به‌اصطلاح قبله خودشان را گم کردند و از کنگره 60 رفتند این‌ها نکته مهمی است من برای درمان اعتیاد آمدم نیامدم شریک کاری پیدا کنم نیامدم چیزهایی که در زندگی‌ام نداشتم اینجا جایگزین بکنم برادری که نداشتم، برادر لژیونی‌ها حکم برادرم پیدا کنند رفت‌وآمد خانوادگی داشته باشم یا پدری که به من محبت نکرده الآن راهنمایی که به من محبت می‌کند این را بخواهم جایگزین پدرم بکنم و با او ارتباط خانوادگی برقرار بکنم این‌ها باعث می‌شود که ما از مسیرمان خارج بشویم و به آن نتیجه‌ای که مدنظر هست نرسیم هدف درمان اعتیاد است. در رابطه با حاشیه مثال‌های زیادی هست به‌طورکلی یا من در مسیر هستم یا در مسیر نیستم اگر در مسیر هستم که مشخص است مبدأ دارم مقصد دارم هدف‌دارم اگر در مسیر نیستم قطعاً در حاشیه هستم که این هم باعث سقوط انسان می‌شود در کنگره 60 هر مشکلی که به وجود بیاید آقای مهندس دژاکام آن را تبدیل به دستور جلسه می‌کند و در موردش صحبت می‌کند تا آن نکات مبهم دربیاید و به خط اصلی خودمان برگردیم بحث همین ظرفیت و مسئولیت در کنگره 60 مشکل بود راهنما دوست داشت رهجویش خدمت بکند با مرزبانی و جاهای مختلف صحبت و رایزنی می‌کرد تا یک خدمتی برایش بگیرد اما رهجو ظرفیت لازم را نداشت هم خودش هم راهنمایش را خراب می‌کرد درگذشته ازاین‌دست اتفاقات در کنگره 60 زیاد افتاد و آقای مهندس دژاکام این مورد را دستور جلسه قرار داد، همه فرصت خدمت کردن را داریم منتها باید ظرفیتش را به دست بیاوریم یکی از بزرگ‌ترین خواسته‌های راهنماها از خداوند این می‌تواند باشد که خدایا قبل از اینکه چیزی به من بدهی ظرفیت داشتنش را به من بده جایگاه‌های خدمتی خیلی خوب هستند پول و زن و بچه و خانه و زندگی همه خیلی خوب هستند منتها ظرفیتش هم من باید داشته باشم من وقتی یک‌میلیون پول به دست بیارم سرم گیج می‌رود بعد یک‌دفعه یک میلیارد به دست بیارم چه اتفاقی میفتد؟ من که ظرفیت جایگاه مرزبانی را ندارم ایجنت بشوم چه اتفاقی برایم میفتد؟ پس بیاییم روی ظرفیت‌هایمان کار کنیم برای بالا بردن ظرفیت دو تا راه وجود دارد که دیشب با آقا امین هم در موردش صحبت می‌کردیم یک راه اختیاری است راه دوم جبر است در مورد راه اختیاری من از طریق یادگیری می‌توانم ظرفیت خودم را بالا ببرم یعنی در هر جایگاهی که هستم و مسئولیت و وظیفه‌ای که به عهده‌ام است درست انجام بدهم خودبه‌خود ظرفیتم افزایش پیدا می‌کند مثل یک سفر اولی وقتی در پله سه سی‌سی هست وقتی روی پله دو و نیم سی‌سی می‌رود اگر طبق دستور راهنما دارو را سروقت بخورد و سی دی مرتب بنویسد این بعد سه هفته خودبه‌خود به پله بعدی هدایت می‌شود و ظرفیت در او ایجاد می‌شود یا من که در جایگاه خدمتی مرزبانی، ایجنت یا راهنما تازه واردین هستم آن مسئولیتی که به من داده‌شده اگر به نحو احسن انجام بدهم خودبه‌خود ظرفیت جایگاه بالاتر در من ایجاد می‌شود این راه اول و ساده‌ترین راه است راه دوم هم برای اشخاصی است که می‌خواهند پیشرفت‌های چشمگیری بکنند در آن‌ها محرومیت اتفاق میفتد یعنی یک ظرفی به‌طور کامل تخریب می‌شود و ظرف جدیدی ساخته می‌شود انسان از یکسری چیزهای خیلی طبیعی که همه انسان‌ها دارند و اصلاً متوجه آن نیستند و قدر آن را نمی‌دانند از همان‌ها محروم می‌شود و این در انسان تولید ظرفیت می‌کند اگر من از نداشتن یک‌چیزی آشفته نشوم از داشتنش هم آشفته نمی‌شوم این هم یک نوع از مدل‌های ظرفیت‌سازی است ولی بهترین و ساده‌ترین راه همان راه اول یعنی اختیار است و با درست عمل کردن و درست یادگرفتن مسائل ظرفیت خودمان را افزایش بدهیم ظرفیت افزایش دادن نتیجه‌اش مسئولیت‌پذیری است و در کنگره 60 هرچقدر جایگاه فرد بالاتر می‌رود مسئولیت و وظایف و فعالیتش بیشتر می‌شود پس این افزایش ظرفیت به این دلیل است که من تحمل آن بار وظایف را داشته باشم اما در قبال این مسئولیت و فعالیت بیشتر و سنگین‌تر انرژی خیلی خیلی بالاتری هم دریافت می‌کنند البته بابت عملکرد درستشان یعنی اگر همان فرد وظایفش را درست انجام ندهد نه‌تنها انرژی به دست نمی‌آورد کلی هم انرژی از دست خواهد داد و این در مورد همه اعضا کنگره 60 صادق است.
تمام اتفاق‌های خوبی که در زندگی من افتاد نتیجه ماندن من بود فقط ماندم و ادامه دادم استاد هم می‌گویند این ادامه هست که اعجاب می‌کند اگر من‌بعد از اتمام سفر اول از کنگره 60 رفته بودم هیچ‌کدام از این اتفاق‌های خوب بعد از سفر اولم برایم حادث نمی‌شد بمانید تا نتیجه آن را ببینید مهم این است که در این کشتی باشید کجا کشتی اصلاً هیچ اهمیتی ندارد این کشتی هرکجا برود تو هم همراهش هستی، ایستادن و مقاومت و ادامه دادن جناب مهندس دژاکام باعث شد که تبدیل به محقق قرن بشوند مقالات ایشان در معتبرترین مجلات دنیا چاپ می‌شود ایشان عضو سمپوزیوم سرطان‌شناسی آمریکا هستند و یک‌فصل از کتابی که سمپوزیوم در حال نوشتن هست برای تدریس در دانشگاه، نوشتنش به آقای مهندس دژاکام سپرده‌شده است خب چطوری مهندس دژاکام تبدیل به یک چهره علمی شد؟ فقط ماندن و ادامه دادن و اعتقاد داشتند که این پروتکل درستی هست. هر اتفاقی در زندگی برای شما افتاد فقط در کنگره 60 بمانید و حضورداشته باشید و تحت فرمان باشید اتفاقی که باید بیفتد خودش میفتد متشکرم از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید.
تهیه و ارسال گزارش: مسافر رضا لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .