English Version
English

مثلث شناور بودن

مثلث شناور بودن

استاد امین در این سی‌دی فرمودند که جشن دیده‌بان یکی از جشن‌های کنگره است، جشن‌های کنگره هم که به مرور زمان جلو رفت معانی خودش را پیدا کرد، جوامعی که خوش‌بخت هستند دنبال بهانه‌ای می‌گردند برای اینکه شادی کنند و جوامعی که اندوهگین هستند دنبال بهانه‌ای هستند که عزاداری کنند. خوشحالی و شادی در جمع اتفاق می‌افتد، ما در جمع می‌توانیم به شادی، لباس شادی بپوشانیم و این یک چیزی را برای انسان بیان می‌کند‌ که بدون جمع؛ حتی پیام شادی امکان‌پذیر نیست و شادی‌ها در جمع شکفته می‌شود و خودش را نشان می‌دهد و نشانگر این است که بودن تک تک انسان ها مهم است، بودن ما کنار یکدیگر اتفاق بزرگی است، هر موقع که ما کنار یکدیگر جمع می‌شویم ارزش زیادی دارد، حال این می‌تواند در جهت منفی و یا در جهت ساختن باشد.
در کنگره ۶۰ هم یک نفر به‌ تنهایی با خواندن کتاب ۶۰ درجه به درمان نمی‌رسد، اگر هم برسد کار سختی است و تکامل در جمع صورت می‌گیرد، در سفر خودمان در کنگره هم که چند ماه طول می‌کشد و با شرکت در لژیون می‌توانیم به مقصد برسیم و درمان در جمع صورت می‌گیرد، وقتی یک مصرف کننده وارد کنگره می‌شود؛ مانند همان نوزادی است که تازه به دنیا آمده است و در صور پنهان ضعیف است، این درمان موقعی اتفاق می‌افتد که من قوانین آن‌جا را رعایت کنم، از اصولی که آن‌جا هستند پیروی کنم، حالا چه همسفر و چه مسافر باشد.
همسفرها با مسافرها تفاوت چندانی ندارند، هر دو جهان‌بینی بلد نیستند، هر دو حال‌شان خراب است، تفاوت‌شان این است که یکی با مواد و یکی بی‌مواد است، همسفرها هم در هنگام ورودشان مانند نوزادی هستند که وارد جمع شده‌اند و بایستی همان مسیر را طی کنند و روز به روز قوی‌تر بشوند، بسیار مهم است که انسان بداند که کجا باید باشد، یک وقت‌هایی ما حال‌مان خوب نیست علتش این است که ما نمی‌دانیم کجا باشیم، در کجا حضور داشته باشیم؛ مثلاً الان من باید در دانشگاه کنار دوستانم می‌بودم؛ ولی در خانه مشغول عبادت و مطالعه هستم، با این که کار مثبت و مفید است؛ ولی حالم خوب نیست، فهمیدم که در جای خودم نیستم؛ چون نیاز آن‌ها در من و نیاز من نزد آن‌ها بود‌، اگر در جای مناسب بودم حال من هم خوب می‌شد، باید بدانیم که در مکان مناسب حضور داشته باشیم، بعد از حضور در جای مناسب باید بدانیم که چگونه باید باشیم و چگونه باید با دیگران رفتار کنیم، آیا از بالا به دیگران نگاه کنیم یا این که آمده‌ایم یک چیزی را یاد بگیریم و بدانیم که بلد نیستیم، مسأله خودمان را حل کنیم و باید در جمع یاد بگیریم و برای یادگیری و شاگردی‌ کردن آمدیم، این چه جوری دیدن و چه جوری بودن می‌شود.
اگر چگونه بودن را بلد نباشیم، باعث می‌شود به پایین آب برویم، آنقدر تکبر داریم آنقدر خودبین هستیم که از هیچ‌کس حاضر نیستیم حرف بشنویم و آموزش بگیریم، این‌جوری به کف آب می‌رویم.
اولین شرطی که بتوانی در آب باشی این است که شناور باشی، اگر بخواهیم بر روی آب شناور باشیم بستگی به چگونه بودن من دارد، پس این مثلثی است که اگر به آن توجه کنیم، خیلی از مسائل را متوجه می‌شویم، اول این که کجا باشم تا انتخاب درست را انجام بدهم، دوم چگونه باشم و سوم چه کاری انجام بدهم، این مسائل مثلثی است که برای انسان لازم است و هر وقت این‌ها یادمان برود، چگونه بودن ما عوض می‌شود، نگاه ما عوض می‌شود و همان لحظه است که شناور بودن ما از بین می‌رود و مثل سنگ به کف آب می‌رویم و فرقی هم نمی‌کند که در چه جایگاهی باشیم، این‌ها را باید از خودمان بپرسیم که کجا باشم و چطور باشم، اصول ساده است و این خود ما هستیم که پیچیده شده‌ایم، وقتی انسان پیچیده می‌شود، مسائل ساده برای او سخت به نظر می‌آید، وقتی آموزش ببیند، مسائل ساده‌تر می‌شود.
باید انسان با چشم‌ باز حرکت کند و از نیروی جمع استفاده کند و از امکاناتی که در اختیار دارد بهترین استفاده را کند و قدر چیزهایی را که دارد بداند.
نویسنده:همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر نیره(لژیون هفتم)
رابط خبری:همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نیره(لژیون هفتم)
ارسال:همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر مبینا (لژیون ششم)
وبلاگ همسفران نمایندگی رودهن 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .