دوازدهمین جلسه از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی وکیلی به استادی پهلوان، همسفر اسما، نگهبانی کمکراهنما همسفر فاطمه و دبیری موقت کمکراهنما همسفر زینب با دستور جلسه «پهلوان» روز دوشنبه بیستوپنجم اردیبهشتماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را خیلی شکر میکنم که امروز در جمع شما عزیزان هستم و از ایجنت محترم شعبه خانم افسون و خانم فاطمه نگهبان لژیون سردار کمال تشکر را دارم و از این که شما اینجا حضور پیدا کردید از همه شما ممنونم. همانطور که میدانیم کنگره دو مسئولیت اساسی بر عهده دارد یکی درمان مصرفکنندگانی که به شعبههای کنگره مراجعه میکنند و دیگری هم انتقال علم و دانش کنگره که آقای مهندس با تأسیس دانشگاه بینالمللی در قشم درواقع میخواهند علم کنگره را جهانی کنند. با این هدف بود که لقب پهلوانی را عنوان کردند و کسی که مبلغ پانصدمیلیونتومان را پرداخت میکند، این لقب را به او میدهند و آقای مهندس اولین کسی بودند که این لقب را گرفتند و پهلوان شدند، شاید تا قبل از این وقتی اسم از پهلوانی میآمد ما دقیقاً یاد ایران باستان و ورزشهای زورخانهای میافتادیم اما کنگره یک مفهوم دیگری از پهلوانی را به ما معرفی کرد و به ما آموخت پهلوانی یعنی دستگیری کردن، گذشت و بخشش.

وقتی که به کنگره نگاه میکنیم، میبینیم کل کنگره بر اساس انفاق و بخشش شکل گرفته است. آقای مهندس که در رأس هستند از تمام چیزهایی که به آنها دست پیدا کردند مثل روش DST و مال خود گذشتند و بخشیدند و همه کسانیکه به هر نوعی دارند در کنگره خدمت میکنند تا یک نفر درمان بشود و از زندگی خوب برخوردار باشد، همگی بهنوعی انفاق میکنند.
ما میگوییم خداوند از روح خودش در ما دمیده است پس تمام صفات خداوند همچون قطرهای از اقیانوس در وجود همه ما انسانها است مثل صفت بخشندگی. در درون همه ما بخشش وجود دارد و بهواسطه آموزشهای کنگره است که ما تغییر میکنیم و این بخشش درون ما پدیدار میشود.
خداوند بزرگترین لطفی که در حق من کرد این بود که کنگره را در مسیر من قرار داد، شاید بزرگترین لطفی که خودم در حق خودم کردم این بود که عضو لژیون سردار شدم. زمانی که مسافرم به من پیشنهاد داد و گفت آیا میخواهی این ششمیلیون را پرداخت کنی و عضو لژیون سردار شوی؟ من قبول کردم چون این من هستم که به لژیون سردار نیاز دارم، من میآیم در لژیون سردار که آموزش بگیرم تا بتوانم نفسم را ارتقاء بدهم.
استاد امین در جشن گلریزان گفتند: زمانی به این بخشش و خدمت مالی اعتقادی نداشتم و میگفتم من معلم هستم، درس میدهم و دارم خدمتم را انجام میدهم و این خدمت مالی را دیگران باید بیایند و انجام بدهند، بعد از مدتی دیدم که اینها هیچ ارتباطی به همدیگر ندارد و کسی که یک خدمت فیزیکی انجام میدهد یک موفقیتی را بهدست آورده است و کسی که خدمت جهانبینی را انجام میدهد، آن به جای خود و کسی که خدمت مالی هم انجام میدهد آن هم جای خودش است و برای اینکه بتوانیم رشد کنیم باید پرداخت مالی هم داشته باشیم. با این تفکر بود که خودشان علاوهبراینکه پهلوان شدند سالانه مقداری به لژیون ایکس و لژیون موسیقی پرداخت میکنند.
دو سال پیش با پیشنهاد مسافرم عضو لژیون سردار شدم دریافتهای خیلی زیادی از این لژیون داشتم و آنجا بود که فهمیدم همانطور که آقای مهندس فرمودند: بخشندگی و بخشش دو سویه است و تا پرداخت نکنی، دریافت نمیکنی. سال بعد دنور شدم و از زمانیکه دنور شدم خواسته پهلوان شدن را هم داشتم.
هروقت پهلوانها به شعبه میآمدند یا مشارکت آنها را در برنامه چهارشنبهها میشنیدم، آرامش عمیقی را در درون آنها میدیدم خیلی این آرامش توجهام را جلب میکرد و این خواسته در درون من قویتر میشد. شاید داستان پهلوان شدن من را شنیده باشید ولی این داستان سرشار از آموزش و حس است که من دلم میخواهد دوباره عنوانش کنم. زمانی که مسافرم پرداخت پهلوانی را انجام دادند هفتماه در نوبت گرفتن شال و قرآن بودند که با او تماس بگیرند، یک روز که در راه رفتن به کرمان برای حضور در لژیون سردار بودیم، با مسافرم تماس گرفتند و گفتند: شما دو روز دیگر برای گرفتن شال و قرآن تشریف بیاورید. من به لژیون سردار رفته بودم، با من هم تماس گرفتند و من فهمیدم که پهلوان شدم و خودم هم اصلاً خبر نداشتم و خیلی غافلگیر شدم ولی اصلاً باورم نمیشد با مسافرم تماس گرفتم و گفتم که به من گفتند پهلوان شدهاید. ایشان تأیید کردند و گفتند: یک هفته قبل که تهران بودند اجازه را از آقای مهندس گرفتهاند. در مدت یکهفته همهچیز اتفاقی و خیلی سریع دستبهدست هم داد که من این حس خیلی قشنگ را تجربه کنم و بالاخره آن روز زیبا اتفاق افتاد، رفتیم و شال و قرآن را از دست آقای مهندس گرفتیم و خیلی حس قشنگی بود و بیشتر از همه چون شنیده بودم که آقای مهندس یک جملهای را در اول قرآن مینویسند خیلی دوست داشتم که ببینم چه چیزی نوشتند. قرآن را که باز کردم ایشان نوشته بودند «پهلوانی آن است که در غم و شادی مردمان شریک باشید و در گذر آنها از گذرگاههای سخت به یاری آنها بشتابید و هیچگاه خداوند و صراط مستقیم را فراموش نکنید.»
من با خواندن این جمله تمام معنای پهلوانی را فهمیدم و یک بغضی گلویم را فشار داد و فکر کردم خیلی مسئولیت بیشتری در قبال همه مردم دارم و همانطور که آقای مهندس میگویند پهلوانی پایان کار نیست، پهلوانی تازه شروع کار است.
ما باید به گونهای عضو لژیون سردار بشویم که جیب ما آن را احساس کند مثلاً اگر توان یکمیلیارد را داریم ولی پنجمیلیون را پرداخت کنیم اصلاً متوجه نمیشویم بنابراین باید حس کنیم که یکچیزی عوض شده و برگشت آن را دریافت میکنیم.
آقای زرکش هم میگویند: ما پهلوانان کمی در کنگره داریم. الآن کنگره در این جایگاه خیلی به ما نیاز دارد و این را برای شما عزیزان میگویم اگر توان و خواستهاش را دارید، خواسته خود را قوی کنید و به قول آقای مهندس تشنگی را بهدست بیاورید.
من در کنگره خیلی حسهای قشنگی داشتم شاید اولین حس، درمان مسافرم، دوم پهلوانی و سوم شال کمکراهنمایی بودند اما باور کنید که هیچ حسی به اندازه پهلوانی برایم قشنگ نبود. إنشاءالله بتوانیم با این پرداختهایی که انجام میدهیم ظرفیت شعبهها را زیاد کنیم و باعث ایجاد یک شعبه بشویم، این خیلی لذتبخش است چون آقای مهندس میفرمایند: از این پولی که پرداخت میکنید میتوانید ۲۰درصد آن را به هر جایی که دوست دارید، اختصاص بدهید من خودم ۲۰٪ پهلوانیام را برای تأسیس شعبه سیرجان دادم و این باعث افتخار من است که توانستم کوچکترین کاری در قبال کارهایی که کنگره برای من انجام داده است، بکنم.
خیلی از کسانی که به دلیل دور بودن راه تا کرمان و سخت بودن شرایط نتوانستند برای درمان بروند، بتوانند در شعبه سیرجان درمان بشوند. برنامهای که دارم این است که بتوانم دخترم را پهلوان کنم و إنشاءالله این هم اتفاق بیفتد.
ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
عکس: همسفر راضیه (لژیون مرزبانی)
نگارش: رابط خبری همسفر فاطمه لژیون کمکراهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر وجیهه لژیون کمکراهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی وکیلی
- تعداد بازدید از این مطلب :
382