English Version
This Site Is Available In English

دست‌گیری از انسان‌های دردمند

دست‌گیری از انسان‌های دردمند

مسافر همسفر هانیه، توسط دوستشان آقا دانیال با کنگره 60 آشنا شده بودند و به همسفرشان می‌گفتند؛ که به‌خاطر دوست‌شان به کنگره 60 می‌آیند و خودشان هم می‌خواهند سیگارشان را درمان کنند، به این تربیت خانم هانیه هم به‌عنوان همسفر وارد کنگره شدند.
 مسافر ایشان قبل از ورود به کنگره 60 پنج سال درگیر مواد مخدر بودند و آنتی ایکس مصرفی‌شان هم قرص، مورفین، تریاک و هروئین بود؛ پس از ورود به کنگره 60 و با استفاده از داروی OT و به روش DST یازده ماه سفر کردند و امروز همسفر هانیه و مسافرشان کمک راهنمای همسفران و مسافران دردمندی هستند که به دنبال درمانند و بهترین راه را انتخاب کرده‌اند.

توجه شما را به گفت‌وگویی درباره جایگاه کمک راهنمایی با ایشان جلب می‌کنم:
تشکر می‌کنم از شما و مسئولان سایت که بنده را برای خدمت انتخاب کردید تا بتوانم مقداری از گذشته بگویم و برای خودم هم یادآوری شود که کجا بودم و کجا هستم.
در ابتدا هفته راهنما را به استاد راهنمای بزرگ کنگره 60 جناب مهندس و استاد امین عزیز و خانواده بزرگوارشان تبریک عرض می‌کنم و همچنین به همه کمک راهنمایان کنگره 60 علی‌الخصوص کمک راهنمایان خودم خانم سحر و خانم فریبا تبریک و خدا قوت می‌گویم.

اولین باری که شال کمک‌راهنمایی را دور گردن خود دیدید چه احساسی داشتید؟
از همان روز اول که به کنگره 60 آمدم، جایگاه استادی با شال نارنجی را برای خودم تصور کردم، برای همین همیشه سی‌دی‌هایم را می‌نوشتم و در لژیون جزء کسانی بودم که سی‌دی‌ها را کنفرانس می‌دادم. در آن روزها پنجشنبه به کلاس می‌آمدیم و مرزبان‌ها سی‌دی را توضیح می‌دادند و می‌گفتند حالا چه کسی تمایل دارد درباره سی‌دی صحبت کند؟ من هم داوطلب می‌شدم و تصور می‌کردم کمک راهنما هستم. وقتی شال نارنجی را از جناب مهندس دریافت کردم، به طبع خوشحال بودم و با خود می‌گفتم آن چیز که می‌خواستم شد.

 

از مسئولیت‌ها و سختی‌های مسیر کمک‌راهنمایی برایمان بگویید؟
به نظر من سراسر عشق ولذت است و تنها سختی که این مسیر دارد این است که من به‌عنوان کمک راهنما فراموش نکنم، باید هرروز روی خودم کار کنم، هر درسی که سر لژیون می‌دهم باید عامل به آن باشم و درواقع سخت‌ترین پروسه کمک‌راهنمایی این است که تزکیه را فراموش نکنی. اگر در زندگی شخصی مشکلی پیش می‌آید، نمی‌توانی یک‌ماه خودت را رها کنی و باید به‌سرعت سرجای خودت برگردی؛ زیرا تو به یک عده آموزش صبر و زندگی‌کردن با عشق را می‌دهی. به نظرم سخت‌ترین موضوع این است که باید بسیار روی خودت کار کنی که البته این هم از شیرینی‌های این جایگاه است.

به‌عنوان یک کمک‌راهنما در کنگره 60 با نیروهای بازدارنده چگونه عمل می‌کنید؟
من از وقتی وارد کنگره 60 شدم از جناب مهندس عمیقاً یاد گرفتم که ابتدا به قدرت مطلق متوسل شوم، دقیقاً مثل یک رفیق و مثل یک خالق عاشق به قدرت مطلق نگاه می‌کنم، صحبت می‌کنم و از او یاری می‌خواهم. وقتی می‌خواهم وارد کلاس شوم چند دقیقه‌ای سکوت می‌کنم و از خدا کمک می‌خواهم، حمایت و آگاهی و عشق می‌خواهم.
در مسیر کنگره60 هم همین است، برای مبارزه با نیروی بازدارنده که فرقی نمی‌کند، در درون من به‌صورت الهام و القاء باشد یا به‌صورت انسان‌های اطراف‌مان باشند، ابتدا سعی می‌کنم از خداوند کمک بگیرم و سپس آموزش‌های کنگره 60 را یادآور شوم و آن‌ها را پیاده کنم.

به نظر شما برای یک کمک‌راهنما در لژیون، عشق ومحبت مهم‌تر است یا قاطعیت؟
به نظرم در لژیون همان‌قدر که عشق ومحبت مهم است، قاطعیت هم اهمیت دارد. من از صمیم قلب عاشق بچه‌ها هستم، عاشق این هستم که به تکامل برسند و به آرامش برسند، به‌جایگاه‌های خدمتی متفاوتی برسند و امسال متوجه شدم که به قاطعیت هم احتیاج دارم! یعنی به همان میزان که به آن‌ها سخت نگیری، آن‌ها هم جدی نمی‌گیرند؛ ولی اگر سعی کنی استعدادها و توانایی‌هایشان را به آن‌ها نشان دهی و به آن‌ها با محبت و عشق بگویی که چقدر فرصت درس خواندن دارند و فرصت خدمت دارند، آن‌ها هم با کمک راهنمای خود جلو می‌آیند، این قاطعیت هم از سر مهر است و به نفع افراد لژیون.

اولین رهجویی که وارد لژیون شما شد چه احساسی به شما می‌داد؟
به یاد دارم اولین رهجویی که وارد لژیون من شد، به‌صورت رسمی به من احساس حیات و زنده‌بودن داد و احساس می‌کردم خون تازه در رگ‌های من جریان پیدا کرد و با خود می‌گفتم حالا می‌توانم یک انسان مفید باشم، برای من مسئولیتی بود همراه با عزت‌نفس که در این هستی من هم مسئولیتی دارم.

به نظر شما کدام صفت ونیروی منفی در این جایگاه تخریب بیشتری به وجود می‌آورد؟
به نظرم برای یک راهنما صفتی می‌تواند تخریب زیادی ایجاد کند که فقط فکر کند آمده که آموزش بدهد و بحث تنها یادگیری رهجوهاست، این بزرگ‌ترین ضرر برای راهنماست.
هنوز هم وقتی وارد کنگره 60 می‌شوم با خود می‌گویم که من هنوز هم رهجو هستم، من آمده‌ام آموزش بگیرم و آمده‌ام خدمت کنم؛ زیرا اعتقاد دارم خیلی مسائل هنوز هم وجود دارد که من چیزی از آن‌ها نمی‌دانم.

یکی از بزرگ‌ترین و ارزشمندترین آموزش‌هایی که در این جایگاه گرفتید چه بود؟
برقرارکردن تعادل یکی از آموزش‌هایی بود که در این جایگاه گرفتم. برقرار کردن تعادل بین محبت وقاطعیت و آن‌که باید رهجوها را به سمت جایگاه‌های بالاتر و آموزش و خدمت تشویق کنی و هم گاهی مقداری تنبیه و توبیخ شوند و
این تعادل، آموزشی بود که فرا گرفتم و مطمئناً در زندگی هم بسیار نیازمند آن هستم که با فرزندم، همسرم و یا هر شخص دیگری چگونه رفتار کنم که گاهی آن مادر مهربان باشم و گاهی از خود ابهتی داشته باشم، به این شکل می‌توان به آدم‌ها کمک کرد هنگامی‌که هر دو وجه را داشته باشی.

با تمام سختی‌های این جایگاه اگر به نقطه شرکت در آزمون برگردید بازهم در آن آزمون کمک راهنمایی شرکت می‌کنید و چرا؟
هزاران بار، الان که سال آخر خدمت است غصه می‌خورم که من چه کنم زیرا من عاشق معلمی و جایگاه کمک‌راهنمایی هستم و آن‌قدر از این جایگاه موهبت و عشق دریافت کردم که احساس می‌کنم اگر جایگاه را تحویل دهم، ضرر کرده‌ام. به این موضوع هم فکر کردم اگر لژیون بار ندهد و بخواهم چهار سال دوم را تمدید کنم، می‌روم و دوباره درس می‌خوانم و در آزمون شرکت می‌کنم تا به این جایگاه برسم و به همه این جایگاه را پیشنهاد می‌کنم، جایگاه بسیار خارق‌العاده‌ای است و مجموعه‌ای از هدیه‌های مادی و معنوی در آن نهفته است.

کمک‌راهنما چه انتظاراتی از رهجوی خودش دارد؟
همیشه در لژیون می‌گویم یک مادر وقتی روز مادر است یا تولدش است از بچه‌هایش کادویی نمی‌خواهد و می‌گوید شما بچه‌های خوبی باشید و وظایف خودتان را انجام دهید، برای من یک دنیا هدیه است، من هم همین‌طور، من برای بچه‌ها رسیدن به تعادل و صلح و آرامش را می‌خواهم، خدمت‌کردن و رسیدن به جایگاه کمک‌راهنمایی را می‌خواهم، ماندگار شدن در کنگره را می‌خواهم و این‌که تبدیل شوند به رهجوی درجه یک در کنگره 60 و فردی تأثیرگذار در این جهان شوند و عضوی تأثیرگذار در خانواده باشند، باید تمام وظایفی که جناب مهندس تعیین کرده‌اند را انجام دهیم تا به این جایگاه برسیم؛ حضور به‌موقع، سی دی نوشتن و خدمت کردن در هر جایگاهی.

رهجوی خوب و وظیفه‌شناس چگونه می‌تواند عمل کند؟
فرمانبردار مهندس و فرامین کنگره 60 باشد همانند یک بنده‌ خوب برای خداوند که می‌تواند عاشقانه فرمانبردار خداوند باشد، کنگره 60 هم همین است، عاشقانه فرمانبردار باشی و آموزش بگیری و اگر گفتند سروقت بیایی اگر گفتند حضور فعال داشته باش و درس بخوان این نکات را فرمانبردار باشد.

لطفاً صحبتی با عزیزانی که از این جایگاه ترس دارند یا فکر می‌کنند خدمت، دشوار و سختی است و از این مسئولیت شانه خالی می‌کنند داشته باشید؟
این ترس کاملاً طبیعی است و من هم این ترس را داشتم که این من هستم و یک لژیون را می‌چرخانم و اگر کسی سؤالی پرسید و من بلد نبودم باید چه‌کاری بکنم؛ اما وقتی آزمون دادم و قبول شدم، فهمیدم من معلم آن لژیون نیستم، رب و پرورش‌دهنده و معلم شخص دیگری است و جواب سؤالات و گره‌های افراد لژیون از قبل آماده است و من یک وسیله هستم، یک مترجم هستم.
خیلی مواقع در خانه فیلمی دیده‌ام یا سی‌دی گوش کرده‌ام و کتابی خوانده‌ام و بعد که به کلاس آمدم دیدم بچه‌ها از همان فیلم، کتاب یا سی‌دی گره داشتند.
اصلاً نترسید؛ یاری قدرت مطلق همیشه کنار ما هست و یاری‌رسان شما و افراد لژیون است فقط باید به قدرت مطلق اعتماد کنیم و دست انسان‌های دردمند را بگیریم و فقط یک نفس در کل دوره کمک راهنمایی را احیا کنیم و حالش را خوب کنیم برای کل دوره زندگی‌مان بسیار خوب و عالی است.

درنهایت تشکر می‌کنم از شما و مسئول‌سایت و تمامی اعضای سایت که عاشقانه و چراغ خاموش خدمت می‌کنید، اجر این خدمت‌ها به زندگی‌تان برگردد.

مصاحبه کننده: همسفر فاطمه (خدمتگزار سایت از لژیون دوم)
ویرایش، تنظیم و ارسال: همسفر فلورا (خدمتگزار سایت)
همسفران نمایندگی ارتش

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .