English Version
English

نیاز انسان به راهنما در هر مقطع از حیات

نیاز انسان به راهنما در هر مقطع از حیات

عمر انسان باارزش‌ترین دارایی او است که یک راهنما از ارزشمندترین دارایی غیرقابل تکرار خود هزینه می‌کند تا در اوج تنهایی و نهایت تاریکی نوری شود و دنیایی از عشق و زندگی را به قلب مسافر و همسفر هدیه کند، چه بگویم از قلبی که زنده شد به عشق؛ آری هر که بذر محبت به زمین دل‌ها بپاشد بی‌شک جهانی از عشق درو خواهد کرد.
اینک به‌رسم احترام و قدردانی از خدمات شایسته کمک راهنمایان کنگره ۶۰ فرصتی پیش آمد تا به مناسبت "هفته‌ راهنما" مصاحبه ارزنده‌ای با اسیستانت همسفر زهره داشته باشیم که مهمان نگاه مهربان شما عزیزان همیشه همراه می‌نماییم.

لطفاً در ابتدا بفرمایید که هدف از تعیین کمک راهنما توسط جناب مهندس در مسیر درمان اعتیاد چه بود و چه نتایجی در بردارد؟
زمانی که نفس ما در قالب انسانی برای آموزش و تکامل به این جهان خاکی قدم گذاشت تا با اختیار کاملی که به ما سپرده‌شده مسیر تکاملی خود را طی کنیم، مسیری پر پیچ‌و‌خم با جاده‌های انحرافی که سرشار از جذابيت‌های مادی است، بنابراین انسان در هر مقطع حیاتی خود به راهنمایی نیاز دارد که او را راهنمایی کند و اگر شخصی این نیازمندی را کتمان کند، قطعاً نشان از تفکر نا‌سالم او دارد. آقای مهندس نیز با ایمان کامل بر این امر در مسیر درمان اعتیاد خود اساتیدی داشتند که ایشان را یاری رساندند و چندین مرتبه در صحبت‌های خود فرمودند؛ قطعاً من نیز بدون بهره از وجود اساتید خود قادر به کسب موفقیت‌های امروز نبودم. با توجه به این موضوعات درمی‌یابیم که مسافران در مسیر سخت درمان اعتیاد و همسفران برای ترمیم زخم‌ها و ترکش‌های اعتیاد نیازمند به وجود راهنما هستند، آقای مهندس بسیار زیبا این واژه‌ و جایگاه‌ها را در کنگره تعریف کردند که جایگاه راهنما چه نتایجی دربر دارد، در ابتدا تصور می‌کنم که منافع تمام اعضای کنگره را دربردارد، چراکه این فرصتی طلایی برای تک‌تک اعضای کنگره می‌باشد، فرصتی که رشد، آموزش، لذت‌ و دریافت حال خوش را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهد و از طرفی باعث می‌شود که چرخ کنگره بچرخد و روزبه‌روز شعاع اضافه کند.

تعریف شما از واژه راهنما چیست؟
راهنما یعنی بَلد راه؛ شخصی که تنها راه را نشان می‌دهد و حرکت در این مسیر را بر عهده رهجو می‌گذارد تا خودش تفکر کند، مسیر را انتخاب و با تلاش حرکت نماید و این‌گونه از رهجو انسانی قوی می‌سازد.

هدف کنگره از برگزاری جشن‌ها ازجمله هفته راهنما چیست؟ شاید به نظر برسد که راهنما مسیر آموزش خود را طی می‌کند و برای حال خوش خودش خدمت می‌کند، بنابراین چه نیازی به سپاسگزاری رهجو از راهنما وجود دارد؟
هدف از برگزاری جشن‌ها در کنگره قدر‌دانی است و از آنجایی ‌که تصور می‌کنم آقای مهندس انسان‌ها را بسیار دوست دارند، بنابراین تمام تلاش ایشان در این است که انسان‌ها به‌ویژه اعضای کنگره همیشه به حال خوش برسند، قطعاً لازم می‌دانند که به بهانه این جشن‌ها قدر‌دانی را به افراد ‌آموزش دهند، قدر‌دانی صفتی است که همه انسان‌ها به آن نیاز دارند و درست است که راهنما واقعاً انتظاری از رهجو و قدر‌دانی او ندارد، اما رهجو نیاز به فرا‌گیری صفت قدر‌دان بودن را دارد و با تمرین قدردانی در این جشن‌ها درواقع محبت‌هایی که بی‌دریغ به ما شده را مشاهده می‌کنیم و فرامی‌گیریم تا در زندگی شخصی نظاره‌گر شویم و با مشاهده لطف و محبت اطرافیان قدر‌دان آن‌ها باشیم، همین قدر‌دانی پیوند محبت بین ما و اطرافیان را بیشتر می‌کند و قطعاً باعث حال خوش ما خواهد شد.

رهجو امانتی در دست راهنما است، یک راهنما چگونه و تا چه اندازه اجازه دارد از این امانت نگه‌داری کند؟
با شنیدن این جمله صحبت دیده‌بان مسافر احمد حکیمی را به خاطر می‌آورم، ایشان به عزیزانی که قصد تشکیل لژیون و تقاضای راهنمایی برای عملکرد خوبی در دوره چهارساله کمک راهنمایی داشتند، تنها یک جمله می‌گویند؛ رهجویان در دست شما امانتی هستند که شما صاحب و مالک آن‌ها نیستید. واقعاً این جمله پر مفهومی است که اگر یک راهنما آن را کاملاً درک کند تا انتهای دوره کمک راهنمایی به او آرامش می‌دهد و به او کمک می‌کند که خطایی نکند، اما تا چه حد یک راهنما می‌تواند از رهجو به‌عنوان یک امانت نگهداری کند؟ به تصور من تا زمانی که رهجو به او ایمان داشته باشد، به‌عنوان‌مثال؛ شخصی وسیله‌ای را نزد من امانت می‌گذارد حال تا زمانی از آن نگهداری‌ می‌کنم که وسیله نزد من باشد، اما پس از تحویل آن‌ وسیله دیگر مسئولیت نگهداری از آن امانت را ندارم، به عقیده من یک راهنما تا زمانی می‌تواند از رهجو به‌عنوان یک امانت مراقبت کند که رهجو او را به‌عنوان یک راهنما قبول و به او ایمان داشته باشد، البته این ایمان را راهنما با عملکرد خود در رهجو ایجاد می‌کند، در این صورت مطمئناً کلام نافذ راهنما در عمق وجود رهجو نفوذ می‌کند و درنتیجه تأثیر می‌گذارد و اما اینکه چگونه از رهجو به‌عنوان امانت نگه‌داری می‌شود؟ این موضوع به وظیفه سنگین و ظریف یک راهنما بر‌می‌گردد که من تا چه حد به‌عنوان یک راهنما هنرمند باشم و درست وظیفه‌ خود را انجام دهم. من فکر می‌کنم طبق فرمایش آقای امین؛ راهنما هم می‌تواند جن درون و هم روح درون رهجو را به حرکت دربیاورد، درواقع این عظمت و ظرافت مسئولیت یک راهنما را می‌رساند، اگر من به‌عنوان یک راهنما به‌گونه‌ای عمل کنم که رهجو صدای روح خود را بیشتر بشنود، قطعاً می‌توانم بگویم که از امانت درست نگهداری کردم و اگر بتوانم از رهجوهایی که به‌صورت امانت به من سپرده‌شده درست نگهداری کنم، مطمئناً در ادامه امانت‌های بیشتری به من سپرده می‌شود و اگر نتوانم قطعاً همین مقدار نیز از من گرفته می‌شود.

دوست داریم کمی از تجربه شما در دوران لژیون‌داری استفاده کنیم، لطفاً از نحوه برخوردتان هنگام روبه‌رو شدن با اشتباهات رهجویان خود برای ما بگویید و این‌که چگونه یک راهنما با تاریکی رهجو مواجه شود، اما خودش کمترین آسیبی نبیند؟
انسان با افزایش ظرفیت خود در برابر اشتباهات دیگران کمتر آشفته می‌شود، اما من نیز در اوایل اداره لژیون‌ نسبت به این موضوع آگاهی نداشتم و با نافرمانی رهجو در برابر وظایف خود مانند نوشتن سی‌دی، حضور به‌موقع در لژیون و رعایت اصول کنگره که در صورت کوتاهی و تکرار این اشتباهات از جانب رهجو آشفته می‌‌شدم، در این مواقع شاید حس‌ خوبی نسبت به این رهجو نداشتم، اما اگر با این حس خراب با رهجو صحبت می‌کردم حتماً آسیب می‌دیدم، اما در ادامه آموختم که این لحظه زمان مناسبی برای صحبت با رهجو و یا اقدام خاصی نیست و در آن لحظه قدم از قدم بردارم، بلکه به‌عنوان یک راهنما باید به حس خود زمان دهم که پالایش شود و به یاد آورم که خودم پذیرفتم که انسان‌های دردمندی که حال خوبی ندارند را راهنمایی و یاری کنم، همین آموزش‌ها باعث می‌شد که آرام شوم تا با یک حس پاک شاید دو یا سه هفته بعد با رهجو صحبت کنم و در بسیاری از مواقع دیده می‌شد که آن رهجو با بیداری، مسیر درست را پیدا می‌کرد، اما بخش دوم سؤال که چگونه یک راهنما با دیدن تاریکی‌های رهجو آسیب نبیند؟ آقای امین در جواب این سؤال فرمودند؛ یک راهنما باید بداند که چه موقع درب قلب خود را باز و چه موقع درب قلب خود را ببندد که به تصور من زمانی که یک رهجو از سختی‌های مسیر و تاریکی‌های خود می‌گوید، آن زمانی است که یک راهنما تنها باید گوش کند و درب قلب خود را ببندد که آن تاریکی‌ها وارد نشوند، زیرا انسان با دریافت تاریکی رهجو بیمار و ناتوان می‌شود و قادر به راهنمایی درست او نخواهد بود، من در این مواقع همیشه به خود یادآوری می‌کردم که قطعاً خداوند توان مقابله با مشکلات را به او داده و مطمئناً این موضوعات جزء مسیر تکاملی او هستند تا به‌روشنی‌ بیشتری برسد، به همین دلیل سختی و تاریکی‌ها را تجربه می‌کند و اين‌گونه خود را آرام می‌کردم تا با بستن درب قلب خود وارد تاریکی رهجو نشوم و تاریکی او را دریافت نکنم و به همین دلیل یک راهنما می‌تواند رهجو را قوی تربیت کند. اگر در چنین مواقعی کمک راهنما توقف کند، در این صورت رهجو احساس قربانی و بدبختی خواهد داشت که او را از حرکت در ادامه مسیر بازمی‌داریم، بنابراین باید به او امید دهیم که توان حل مشکل و خروج از این تاریکی را دارد تا ان‌شاءالله از تاریکی خارج شود و در چنین مواقعی نباید به رهجو بر مبنای احساسات پاسخ دهیم، بلکه پاسخ ما باید از روی عقل و تفکر باشد.

عملکرد یک راهنما چگونه می‌تواند رهجو را به خدمت مالی در کنگره تشویق و حتی لذت انجام این خدمت را در او افزایش دهد؟
بهترین کار و تشویق رهجویان برای انجام خدمت مالی شرکت راهنما با تمام توان در این امر است و رهجو متوجه می‌شود توان راهنما برای پرداخت به این اندازه بوده، بنابراین حتی اگر رهجو توان پهلوانی داشته باشد حتماً این کار را انجام می‌دهد، زیرا با الگو از راهنمای خود با تمام توان در این امر شرکت می‌کند. مورد دیگر این‌که یک راهنما قطعاً باید دقایقی از لژیون را به آموزش در امور خدمت مالی و نفع آن برای رهجو بپردازد و او را آگاه کند. در کل اگر یک راهنما آموزش‌های دریافتی از جناب مهندس و استاد امین را بدون کم و کاستی به‌درستی انتقال دهد، رهجو متوجه می‌شود که کنگره ۶۰ چگونه مکانی است و در ادامه از خدمت مالی دریغ نخواهد کرد. مگر ممکن است که انسانی هدف کنگره ۶۰ را بداند و جهت بزرگ‌تر شدن سیستم کمک مالی انجام ندهد؟! اما اگر رهجویی با وجود توانایی در پرداخت مبالغ بیشتر کاهلی کند به‌یقین هنوز به درک لازم در مورد کنگره نرسیده، زمانی که راهنما این درک را به رهجو انتقال دهد، بدون این‌که رهجو تحت‌فشار قرار گیرد در این مسیر پررنگ‌تر از قبل حرکت خواهد کرد.

رابطه بین تجربه تاریکی و عشق به خدمت بیشتر در جایگاه کمک راهنمایی تا چه اندازه می‌تواند قوی باشد و آیا می‌توان گفت هر چه میزان تاریکی بیشتری تجربه کرده باشیم در انجام این خدمت موفق‌تر هستیم؟
استاد امین می‌فرمايند؛ انسان به میزان تجربه تاریکی پتانسیل ورود به روشنایی‌ها و عشق به خدمت را دارد، اما این‌که شخص چقدر بتواند از این پتانسیل و توانایی خود استفاده کند در اختیار خود او است، بله به همان میزانی که ما تاریکی را تجربه کردیم این پتانسیل را داریم که به همان میزان روشنایی و عشق به خدمت را تجربه کنیم که بستگی دارد من چگونه از آن توانایی استفاده کنم، ممکن است توانایی ورود به روشنایی‌ها و حتی بیشتر از صد را داشته باشم، ولی فردی وارد کنگره شود و تنها خود را به نقطه صفر برساند و از پتانسیل و توانایی خود استفاده نکند و برود، اما فرد دیگری در کنگره بماند و خود را به روشنایی‌های بیشتری برساند، مطمئناً همه ما که در کنگره هستیم با توجه به خواست و تلاش خود این فرصت به ما داده‌شده که به‌واسطه آموزش‌های راستین و ناب جناب مهندس به روشنایی‌های بیشتری دست پیدا کنیم، شاید فردی در کنگره علاقه به کاشت گندم و دیگری علاقه به کاشت درخت گردو یا نخل دارد، حال اینکه ما کدام هستیم، قطعاً فردی که گندم می‌کارد همان را برداشت می‌کند و فردی که درخت گردو یا خرما کاشته به همان میزان برداشت خواهد کرد.

لطفاً از مهم‌ترین نقطه قوتی که در زمان کمک راهنمایی باعث رشد بیشتر شما و قوی‌تر شدن لژیون شما شد برای ما بگویید؟
شاید پاسخ به این سؤال سخت باشد و فکر کنم از روی منیت است که نقاط قوت خود را در دوره کمک راهنمایی به یادآورم. نمی‌توان گفت که نقاط قوت من بوده، بلکه سعی کردم آن‌ موارد را انجام دهم، زیرا احساس کردم از انجام آن‌ها در کنگره ضرر نمی‌کنم؛ یکی از مهم‌ترین آن‌‌ها فرمان‌برداری و چشم گفتن بود، من به یاد ندارم که فردی به‌عنوان مسئول شعبه، مرزبان یا ایجنت موضوعی از من خواسته باشند و کلمه‌ای به غیر از چشم گفته باشم که این چشم گفتن بسیار مفید و باعث ماندگاری من تا به امروز شد که همین مورد را به رهجویان نیز انتقال دادم. مورد بعدی رعایت قوانین و حرمت‌های کنگره که تمام تلاش خود را بر حفظ حرمت‌ها و قوانین کنگره انجام دادم، ان‌شاءالله که در این زمینه به‌درستی عمل کرده باشم. مطلب دیگری که بسیار روی آن حساس بودم رعایت فاصله میان راهنما و رهجو بود که سعی کردم جایگاه استاد و شاگردی را حفظ کنم. حضور به‌موقع در کنگره که همیشه سعی کردم قبل از رهجویان در کنگره حضورداشته باشم و برای خدمت همواره پیش‌قدم بودم. مورد بعدی که یک مورد درونی بود و به رهجویان نیز منتقل کردم، بحث لذت بردن از حضور در کنگره و نوشتن واو‌به‌واو سی‌دی‌ها بود، واقعاً در این دوره از حضورم در کنگره لذت می‌بردم و این موضوع را رهجویان احساس می‌کردند، زیرا از صحبت‌های آن‌ها می‌شنوم، این‌ها مواردی بود که به ذهن من رسید و فکر می‌کنم تا به امروز در کنگره برای من تأثیرگذار بوده است.

با توجه به کوله‌بار اکنون خود اگر می‌توانستید به عقب برگردید، کدام رفتار یا عملکرد خود را در آن زمان اصلاح می‌کردید؟
با توجه به تجربه‌های خود در جایگاه‌های ایجنتی و اسیستانتی اگر به گذشته برگردم، قطعاً یکی از خواسته‌های قلبی من داشتن لژیون است، البته تفاوتی ندارد که به‌عنوان رهجو یا راهنما در لژیون حضورداشته‌ باشم، اموری را اصلاح خواهم کرد ازجمله این‌که برای رهجویان خود بُعد مسافت را توضیح می‌دهم تا اگر رهجویی در کنار من آموزش گرفته و شال کمک راهنمایی را دریافت کرده، اگر به او بگویند که شهر یا روستایی بیشتر نیاز به کمک راهنما دارد برای آن خدمت پیش‌قدم شود، تصور می‌کنم شاید در این زمینه کمی کوتاهی کردم، زیرا واقعاً افرادی که مسافت‌های طولانی را برای خدمت در کنگره طی می‌کنند، انسان‌های قوی‌تری می‌شوند و یک راهنما از زمانی که رهجو به‌عنوان تازه‌وارد در لژیون او حضور پیدا‌ می‌کند تا زمان ترک لژیون باید در طول مدت‌زمان یک تا چهار سال برای رهجو روشن کند، چراکه این آموزش در کوتاه‌مدت میسر نیست و این نکته مهمی است که سعی می‌کنم بر روی آن بیشتر تکیه کنم. نکته بعدی این‌که هیچ‌گاه برای رهایی رهجو تقلا نکنم و اگر اجازه خدمت دوباره در لژیون را به من دهند، قطعاً با آرامش بیشتری به تزکیه خود می‌پردازم، زمانی که علاقه‌مند به حضور و ماندن در کنگره بودم قطعاً گاهی به‌اشتباه تصور می‌کردم که آیا ممکن است کسی خدمت من را ببیند؟ اما زمانی که خانم کماندار برای خدمت ایجنتی نمایندگی سلمان فارسی با من تماس گرفتند آن زمان دریافتم؛ افرادی که تنها هدف آن‌ها تزکیه و پالایش خودشان است و با تمام وجود برای کاری که توان آن را دارند درکنگره خدمت می‌کنند حتماً دیده می‌شوند، یعنی افرادی که می‌خواهند دیده شوند به چشم نمی‌آیند، اما افرادی که هدف آن‌ها دیده شدن نیست آن‌ها دیده می‌شوند، حال که با تمام وجود به این موضوع ایمان‌ دارم قطعاً سعی می‌کنم که در لژیون با آرامش بیشتری به آموزش خود و رهجو‌ها بپردازم.

طبق صحبت آقای خدامی که گفتند؛ همیشه فکر می‌کردم، این من هستم که در لژیون آموزش می‌دهم درحالی‌که این رابطه متقابل بود. شما این تقابل آموزش را در لژیون چگونه تجربه کردید و بازخورد آن در شما چگونه بود؟
قطعاً همه اعضای کنگره ۶۰ قبول داریم که یک کمک راهنما در لژیون هم آموزش می‌دهد و هم آموزش دریافت می‌کند، اما این امر برای من چگونه اتفاق می‌افتد؟ گاهی با این تصور که امروز از رهجویان خود چه آموزش‌هایی را دریافت می‌کنم و با این هدف و دید‌گاه وارد لژیون شدم، قطعاً دریافت‌های خوبی از رهجو‌ها داشتم، اما با تصور این‌که می‌خواهم مطالبی را به رهجو‌های خود آموزش دهم آن زمان‌ نتوانستم به مشارکت‌های رهجو‌ها به‌خوبی گوش دهم و دریافت‌ مناسبی نداشتم، دقیقاً زمانی که با هدف دریافت آموزش به لژیون می‌رفتم با تمام وجود به مشارکت‌ها گوش می‌دادم و دریافت‌ بهتری داشتم، زیرا واقعاً در بسیاری از موارد رهجو از من جلوتر بود شاید من درزمینهٔ اعتیاد تجربه بیشتری داشتم، اما در بسیاری از زمینه‌ها تجربه‌ رهجو از من بیشتر بود، به‌عنوان‌مثال؛ من بخشیدن را از یکی رهجوها فراگرفتم، ادب و احترام را از رهجو‌ی دیگر، صبر و استقامت و پایداری را از رهجوی دیگری و در حقیقت صفات بسیاری را از رهجوهایم فراگرفتم، بنابراین از همه آن‌ها سپاسگزار هستم که آمدند و هرکدام مطلبی را به من آموزش دادند.
 

بعد از تجربه جایگاه ایجنتی و اسیستانتی شما این جایگاه را از دید بالاتر مورد تجزیه‌وتحلیل قرار دهید، چه نکاتی را می‌توانید برای کمک راهنمایان بگویید که در اجرای رسالت خود به نحو بهتری بتوانند عمل نمایند.
قطعاً افرادی که این مصاحبه را مطالعه می‌کنند شاید تجربه بیشتری نسبت به من دارند و یا از من داناتر باشند و بهتر از من بدانند، اما مطلبی که من به خودم متذکر می‌شوم این است که جایگاه‌های خدمتی یک وسیله و یک فرصت است که برای رشد و آموزش‌ در اختیار من قرار داده‌شده، بنابراین مراقب باشم که این وسیله‌ها را هدف قرار ندهم، چراکه در این صورت عملکرد خوبی نخواهم‌ داشت و نمی‌توانم نام نیک از خود به‌جای بگذارم، با این‌که تلاش کردم، وقت و انرژی صرف کردم، اما به دلیل انتخاب اشتباه نتیجه خوبی نگرفتم و از عملکرد خود راضی نیستم، اما اگر این جایگاه‌ها را به‌عنوان وسیله‌ای برای رشد خود قرار دهم، بهترین نتیجه را از این فرصتی که آقای مهندس در اختیار من قرار دادند، می‌برم. نکته حائز اهمیت دیگر این‌که شاید بعضی از کمک راهنماها در اواخر خدمت خود نگران این موضوع هستند که تعداد کافی کمک راهنما و خدمتگزار تربیت نکردند و شاید از این طریق به حاشیه کشیده شوند، بنابراین باید مراقب این حس‌ها باشد که شاید نتواند خدمت دیگری انجام دهد، اما از این نگرانی به دو صورت می‌توان برداشت کرد، یکی اینکه این نگرانی را به‌عنوان یک تکانه برای بازبینی در رفتار، کردار و گفتار خود قرار دهم که در این صورت می‌توانم با این تغییرات از خودم یک انسان قوی بسازم و مطمئناً با این نگرش به نتایج خوبی می‌رسم، اما گاهی این نگرانی‌ها سبب می‌شود تا به حاشیه بروم و لژیون خود را با لژیون‌های دیگر یا خودم را با راهنماهای دیگر مقایسه کنم و شاید در ادامه به مرحله‌ای برسم که سیستم‌ یا قوانين و یا ایجنت را مقصر بدانم و باعث فرورفتن من در تاریکی‌ شود، این را گفتم که بدانم اگر درست عمل کرده باشم و از عملکرد خود راضی باشم جای نگرانی نیست و اگر این حس نگرانی‌ در من ایجاد شد از آن به نفع آموزش خود استفاده کنم.

به‌عنوان کلام آخر در رابطه با هدف حضور همسفران عزیز و فرایند حرکتی آن‌ها تا رسیدن به جایگاه‌های خدمتی و ابتدای عمل کردن به آموزش‌های جهان‌بینی بفرمایید.
من با تمام وجود به این صحبت ایمان‌ دارم که ما اعضای کنگره تنها با آموزش‌های دریافتی می‌توانیم گره‌های درونی خود را بشناسیم و نیاز داریم که در جایگاه‌های خدمتی مختلف قرار بگیریم تا بتوانیم آن گره‌ها را باز کنیم و از جایی که تا گره‌های درونی خود را باز نکنیم به آرامش نمی‌رسیم، بااین‌وجود تمام اعضای کنگره نیازمند این جایگاه‌های خدمتی هستیم، بنابراین حال که این فرصت را در اختیار داریم و لطف خدا شامل حال ما شده، ان‌شاءالله جایگاه‌های خدمتی را کسب کنیم تا به آرامش دست یابیم. در پایان صمیمانه این هفته عزیز را خدمت اساتید بزرگ کنگره ۶۰، جناب آقای مهندس، سرکار خانم آنی، آقای امین، خانم کماندار و خانم شانی تبریک عرض می‌کنم و هم‌چنین خدمت راهنمایان سفر اول خود؛ همسفر طاهره، همسفر مرجان و خانم کماندار عزیز که مستقیماً توفیق آموزش کنار این عزیزان را داشتم و این هفته را خدمت تمامی کمک راهنمایان کنگره ۶۰ تبریک عرض می‌کنم و از همه عزیزان بابت دریافت آموزش‌ها صمیمانه سپاسگزارم.

تایپ و ویرایش؛ اعضای سایت همسفران
تنظیم و ارسال؛ همسفر خدیجه رهجوی کمک راهنما همسفر مهدیه لژیون ۲۱
نمایندگی همسفران سلمان فارسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .