به نام قدرت مطلق الله
سیزدهمین جلسه از دورهی هفدهم از سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی زنجان با دستور جلسهی وادی چهاردهم و تاثیر آن روی من با استادی کمک راهنما مسافر صادق، نگهبانی مسافر اصغر و دبیری مسافر علیرضا در روز پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان صادق هستم یک مسافر. در ابتدا من هم پیشاپیش سال نو را خدمت تمام عزیزان تبریک میگویم، امیدوارم تعطیلات خوبی داشته باشید و سال پر بار و پر برکتی برای همه باشد، خیلی خوشحالم که امروز در جمع صمیمی و پر انرژی شما هستم و خدا را شاکرم که بعد از چند ماه دوری از کنگره ۶۰ دوباره در این جایگاه حضور دارم، دو موضوع وجود دارد که باید در مورد آن صحبت کنیم، یکی دستور جلسه که در طول هفته راجع به آن صحبت شده است و دیگری هم تولد یک سال رهایی محمدرضا است، در مورد وادی چهاردهم من چیزی که در کنگره۶۰ یاد گرفتهام این است که پایه و اساس آفرینش بر روی محبت است و همه چیز در وجود خود، محبت را دارد و در وجود هر ذره از هستی محبت نهادینه شده است، من فکر میکنم که هر جزء هستی اگر بخواهد به این محبت برسد باید به درون خود بنگرد و خود را پیدا کند، آقای مهندس همیشه در صحبتهایشان میگویند: بزرگترین معجزه هستی، حیات است و بزرگ ترین معجزه حیات خود حیات است و ما برای اینکه بتوانیم خودمان را پیدا کنیم تا در ادامه به محبت برسیم باید زندگی کنیم و این مسئله یک شبه اتفاق نخواهد افتاد. من سیدی اخیر جناب مهندس را که گوش میکردم خیلی جالب بود که به چیزهای خیلی سادهای اشاره میکردند که ما خیلی به آن توجه نمیکنیم و ساده از کنار آن رد میشویم، ولی اگر مقداری دقت کنیم تازه میفهمیم که اصل قضیه همین زندگی کردن است، به قول جناب مهندس که میگویند: مگر خوردن یک پرس غذای خوب چیز کمی است؟ مگر یک شبانه روز زندگی ساده داشتن چیز کمی است؟ مگر دوست خوب داشتن چیز کمی است؟
بنابراین هر چه هست در طول همین زندگی و در طول همین روزمرگیها است، همین لحظه به لحظه از زندگی که تنها یا در کنار عزیزانمان هستیم، اینجاست که ما باید خودمان را پیدا کنیم تا به محبت برسیم، من فکر میکنم نقشهای برای ما اعضای کنگره۶۰ کشیده شده است تا بتوانیم خودمان را پیدا کنیم و به آن محبت درونی برسیم، همان محبتی که در درون خودمان نهادینه شده است، همان محبتی که با آن آفریده شدهایم و تقشهی رسیدن به محبت در کتاب 14 وادی است، کتاب عشق همانطور که از اسمش پیداست، اگر بتوانیم آن را کاربردی کنیم و به تک تک جملات آن عمل کنیم به وادی چهاردهم که محبت است خواهیم رسید، برای رسیدن به وادی چهاردهم ابتدا باید از وادی اول شروع کنیم و در ادامه با تامل و تفکر به وادی چهاردهم برسیم.
در ادامه کمک راهنما مسافر صادق در رابطه با اولین سال رهایی مسافر محمدرضا فرمودند؛ امروز تولد یکسال رهایی محمدرضا را داریم تمام کسانی که وارد کنگره ۶۰ میشوند از جمله شال دارها و کمک راهنمایان یک روز با حال خراب وارد کنگره شدهاند و چه بسا کسانی الان در سالن هستند که حال خیلی مساعد و خوبی ندارند، محمدرضا هم یک روز با حال پریشان وارد کنگره ۶۰ شد و از همان روز اول فرمانبردار بود و حرف راهنما را کلمه به کلمه انجام میداد، محمدرضا از روز اول به دنبال حال خوب بود و من خدمت کردن را به او پیشنهاد کردم و حرف من را جدی گرفت و از همان سفر اول خدمت کرد و این خدمت را جدی گرفت و رها شد که امروز هم تولد یکسال رهایی ایشان است، این تولد را به خود محمدرضا و خانواده او تبریک میگویم و امیدوارم این لحظههای که در کنگره۶۰ است را از دست ندهد. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید متشکرم.
رهاییهای هفته آخر اسفند ماه 1401 نمایندگی زنجان
رهایی مسافر علی از لژیون سوم به راهنمایی کمک راهنما مسافر سینا
رهایی مسافر مصطفی از لژیون سوم به راهنمایی کمک راهنما مسافر سینا
رهایی مسافر سعید از لژیون پنجم به راهنمایی کمک راهنما مسافر رضا
رهایی مسافر ناصر از لژیون پنجم به راهنمایی کمک راهنما مسافر رضا
رهایی مسافر علی از لژیون نهم به راهنمایی کمک راهنما مسافر حمید
رهایی مسافر احمد از لژیون نهم به راهنمایی کمک راهنما مسافر حمید
رهایی مسافر مرتضی از لژیون دهم به راهنمایی کمک راهنما مسافر اسمعیل
رهایی ویلیام مسافر سعید از لژیون ویلیام به راهنمایی کمک راهنما مسافر سینا
رهایی ویلیام مسافر مختار از لژیون ویلیام به راهنمایی کمک راهنما مسافر اسمعیل
همچنین کمک راهنمای تازه واردین مسافر علی محسنی از لژیون سوم با نوشتن 40 سیدی وارد سفر دوم جهان بینی شدند.
.jpg)
سخنان مسافر محمدرضا در جشن اولین سال رهایی:
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر. خدای خودم را شاکرم که امروز توفیق حضور و نشستن روی این صندلی به من داده شده است. من از روز اول که وارد کنگره ۶۰ شدم، این لحظه را تصور میکردم که روزی بتوانم تولد بگیریم، من با یک حال خیلی خرابی وارد کنگره۶۰ شدم که این حال خراب در ظاهر من نمایان نبود و خیلی از دور و اطرافیان من نمیدانستند که من مصرف کننده مواد مخدر هستم ولی از درون خیلی حال خرابی داشتم، من مطمئن هستم که اگر کنگره۶۰ را پیدا نمیکردم تا الان خودکشی کرده بودم، چون به پوچی رسیده بودم، زمانی که مصرف هم میکردم حالم خراب بود و زمانی که مصرف هم نمیکردم باز هم حالم خوب نبود، اعتیاد من از دانشگاه شروع شد و من هم مثل بعضی از شما قبلا ورزشکار بودم و تصور اینکه یک روز اعتیاد پیدا خواهم کرد را نداشتم، خدا را شکر میکنم که با کنگره ۶۰ آشنا شدم و با راهنمایهای استاد عزیزم آقا صادق توانستم روز به روز بهتر شوم، من دوست دارم بیشتر وقت خودم را برای تشکر کردن از این عزیزان صرف کنم، اول از همه از جناب مهندس تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا من به رهایی و حال خوش برسم، میدانم که چقدر سختیها را در این راه متحمل شدهاند تا کنگره۶۰ به جایی که امروز است برسد و از ایشان و خانوادهی محترم ایشان و تمام کسانی که تلاش کردند تا کنگره۶۰ به جایی که الان قرار دارد، برسد تشکر میکنم.
از استاد عزیزم آقا صادق تشکر میکنم که پذیرای من با آن حال خراب بودند، ایشان همیشه من را تحمل کردند و زمانهایی که من حال ادامه نداشتم به من امید دادند که پایان این راه سلامتی و حال خوش است، در هر جا که من پا در جای پای ایشان گذاشتم دیدم که راه را درست میروم و مسیر من صراط مستقیم است، از استاد عزیزم آقا صادق بابت همهی تلاشهایی که برای به رهایی رسیدن من کشیدند تشکر میکنم و آرزوی بهترینها را برای ایشان دارم. از راهنمای ویلیامم آقا احسان عزیز تشکر میکنم که خیلی برای من زحمت کشیدند، چون مسئلهی سیگار برای من خیلی مشکل بود، ولی با راهنمایی ایشان و کمک ایشان توانستم مسئلهی سیگار را هم حل کنم، از آقا احسان عزیز خیلی چیزها یاد گرفتم و خیلی به من کمک کردند تا سفرم را به آخر برسانم. از راهنمای سفر دومم آقا سعید عزیز تشکر میکنم که در سفر دوم پذیرای من بودند و در این راه به من کمک کردند تا از مسیر دور نشوم و در کنگره ۶۰ بمانم. از ایجنت نمایندگی اقا سینا تشکر میکنم که دلیل اصلی ماندن من در کنگره۶۰ بودند، چون زمانی که من تازهوارد بودم با راهنمایی ایشان بود که من به کنگره ۶۰ ایمان آوردم و تصمیم گرفتم سفرم را شروع کنم. از پدر و مادر عزیزم تشکر میکنم که همیشه پشتیبان و یاور من بودند و حتی زمانی که من از خودم ناامید میشدم آنها به من امید میدادند، از پدر عزیزم تشکر میکنم که چندین ماه به عنوان همسفر در کنار من بود و به کنگره۶۰ میآمد تا به من کمک کند تا به رهایی برسم، یک تشکر ویژه هم از مرزبان محترم آقا وحید عزیز دارم که پیام کنگره ۶۰ را با شجاعت تمام به من رساندند و باعث شدند که من با کنگره ۶۰ آشنا شوم و در آخر از همهی خدمتگزاران شعبه در انتشارات، اوتی، مرزبانی، آبدرخانه و... که کمک کردند تا من به رهایی برسم تشکر میکنم. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید متشکرم.
بخش سایت مسافران نمایندگی زنجان
تایپ: همسفر نیما لژیون ششم
ارسال: مرزبان خبری مسافر مهرداد
- تعداد بازدید از این مطلب :
876