من با تخریب هفت سال مصرف قلیان وارد لژیون ویلیام وایت شدم. اوایل مصرف قلیان برایم خیلی شیرین و لذتبخش بود، فکر میکردم به یکچیز جادویی دست پیداکردهام و هر وقت کافه میرفتم قلیان مصرف میکردم. قلیان سنگین یا سبک فرقی نمیکرد؛ آن حس و حال و سرگیجه بعدش برایم خیلی لذتبخش بود.
سپس کمکم قلیان راه خود را به خانه و زندگیام باز کرد و من دیگر در خانواده مصرف میکردم و تقریباً هرروز کارم این بود تا اینکه یک سال و نیم پیش حس کردم دیگر آن لذت را از مصرف قلیان به دست نمیآورم و یک اجبار و نیاز درون من به وجود آمده است. هرچه زمان میگذشت مصرف روزانه من بیشتر و بیشتر میشد؛ بهطوریکه از یکبار به دو بار و حتی به سه بار در روز رسید و من هرروز بیشتر از قبل در تاریکی فرومیرفتم و اعتیادم بیشتر و حالم خرابتر میشد.
شش ماه که گذشت، کمکم سردردهای شدید گرفتم. البته فکر میکردم این سردرد به دلیل کرونایی است که گرفتهام. تمام راهها را در پیش گرفتم تا این سردرد درمان شود؛ دکتر، عطاری، حجامت و هر راهی که هرکسی پیشنهاد میداد؛ اما جواب نمیداد تا اینکه وارد کنگره شدم.
خداوند را شکرگزارم که در کنگره شرایطی مهیا شده تا همسفرانی که مصرفکننده سیگار و قلیان هستند وارد لژیون ویلیام وایت بشوند و به درمان برسند. خدا را شکر میکنم که کمکراهنمای من، خودش مسافر نیکوتین بود و با آگاهی و آموزشی که به من داد، من توانستم تاریکی خودم را ببینم و بپذیرم که باید خودم را درمان کنم. من اصلاً نمیپذیرفتم که یک مصرفکننده هستم؛ اما با آموزشهای کنگره این تاریکی را در وجود خودم دیدم و فهمیدم که همچون مسافرم، من هم احتیاج به درمان و کمک دارم تا به تعادل برسم.
سه ماه بعد از همسفر شدنم، سفر نیکوتین را آغاز کردم. هرچند خیلی دوست داشتم زودتر وارد لژیون ویلیام وایت بشوم؛ اما باید قوانین کنگره را رعایت میکردم. خیلی بیتاب ورود بودم چون کمکم خودم فهمیده بودم که قلیان کشیدن باعث سردرد و عصبی بودن من میشود و حال درونی من خیلی خراب است و من به خاطر این تاریکی از خودم دور شده بودم و خود را به آغوش جهل و اعتیاد به قلیان سپرده بودم. کمکم چشمانم باز شد و دوباره خودم را دیدم و سفرم را آغاز کردم.
در ماه اولی که آدامس نیکوتین میخوردم خیلی حالم خوب شده بود و دوباره وجودم پر از انرژی مثبت شده بود و از این کار خوبی که در حال انجام دادن آن بودم بسیار خوشحال بودم. هرروز که از سفرم میگذرد حسهایم بازتر و حالم بهتر و بهتر میشود. دوباره حال خوش و شادی را حس میکنم و خودم را دوباره پیداکردهام. خدا را شکر میکنم که کنگره راه سلامتی و شاد بودن را به من نشان داد.
از ایجنت محترم و مرزبانهای عزیز که با عشق و محبت شرایط را برای ما مهیا میکنند که ما سفر کنیم و در امنیت و آرامش آموزش بگیریم بسیار تشکر میکنم. از راهنمای عزیزم خانم سمیه تشکر و قدردانی میکنم که ایشان چراغ راهم بودند و مسیر درست را به من نشان دادند و از جوهر و نور درونیشان به من بخشیدند تا من در مسیر درمانی راه پیدا کنم و هرروز حال خوش را تجربه کنم. سپاسگزارم از ایشان که زحمت میکشند تا ما را به حال خوش، آرامش، درمان و دانایی برسانند.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی کمکراهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ویراستار: همسفر فهیمه رهجوی کمک راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر حمیده رهجوی کمک راهنما همسفر راضیه (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی ابوریحان
- تعداد بازدید از این مطلب :
855