سه سال پيش که وارد کنگره شدم دستور جلسه هفتگی، شیشه و تخریبهای آن بود. وقتی استاد جلسه شروع به صحبت کرد من به پهنای صورتم اشک میریختم چون میدانستم این ماده بسیار مخرب است. همسرم که بسیار انسان باگذشت، صبور و مهربانی بود؛ بهیکباره براثر مصرف شیشه تبدیلشده بود به انسانی وحشتناک و ترسناک. گاهی به چشمانش که نگاه میکردم دیگر او را نمیشناختم. دیگر مهر و محبتی در او نمیدیدم. گاهی مثل یک دیوار، سرد و بیتفاوت رفتار میکرد. علت رفتارهایش را نمیدانستم تا اینکه متوجه شدم شیشه مصرف میکند.
همهچیز بههمریخته بود. تنشهایی که در خانوادهام به وجود آمده بود باعث شده بود بسیار فراموشکار شوم؛ اصلاً نمیتوانستم تمرکز کنم. به دلیل اینکه شغل من حسابداری بود احتیاج به محیط آرام و تمرکز بیشتر داشتم. احساس میکردم دیگر توانایی کار کردن ندارم. تا اینکه لطف خداوند شامل حالم شد و وارد کنگره شدم. در کنگره با دریافت آموزشها، نوشتن سیدیها و مشارکت کردنها حالم مقداری بهتر شد ولی بازهم پرش افکار داشتم تا اینکه با ورزش تیروکمان کنگره آشنا شدم.
با حضور در ورزشگاه تختی شروع به آموزش گرفتن کردم. مدت زیادی از آغاز آموزشم نگذشته بود که احساس کردم تمرکز بیشتری پیداکردهام؛ امیدوارتر از قبل، در جلسات تمرین شرکت میکردم.
اکنون حس میکنم با کمک این ورزش بسیار در کارم صبورتر شدهام و به یک آرامش نسبی دست پیداکردهام. تیراندازی باکمان به من کمک کرد تا دوباره شغلم را به دست بیاورم و با تمرکز بیشتری کارکنم. من سپاسگزار بنیان کنگره و ایجنت، مرزبانان و راهنمایان باشگاه تیراندازی باکمان ورزشگاه تختی هستم که شرایط رسیدن به آرامش را برای من فراهم کردهاند.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی کمک راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم)
ویراستاری: همسفر خندان رهجوی کمک راهنما همسفر کیمیا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر زینب (مرزبان خبری)
باشگاه تیراندازی باکمان کنگره ۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
606