بهتر است سخن خود را با این پرسش آغاز کنم که آداب معاشرت چیست و رعایت ادب یا بی ادبی و داشتن یا نداشتن تعادل چه تاثیری در زندگی من دارد؟
در تعریف، میتوانیم بگوییم رعایت آداب تمام چیزها میشود داشتن ادب و عدم رعایت آداب، میشود بیادبی یعنی هر چیزی دارای آدابی است و مجموعهی آداب را به عنوان ادب اطلاق میکنیم. بنابراین ادب یعنی دانستن آداب مختلف در شرایط متفاوت زندگی.
وقتی انسان از مرحلهی حیوانی وارد مرحلهی انسانی میشود، همه چیز تعریف شده است و قانون دارد و این قانون میشود آداب آن چیز.
مثل غذا خوردن و آداب و قوانین آن، شامل ساعت غذا خوردن، میزان و نحوه ی غذا خوردن و حفظ حد تعادل در آن، یا موارد دیگر که رعایت آداب در آنها بسیار مهم است. مواردی نظیر ۱- آداب سخن گفتن ( تسلط بر گفتهها و رعایت ادب و شرایط سخن گفتن و کنترل کلام ) ۲- آداب راه رفتن ۳- نشکستن حریم خصوصی دیگران ۴- وقت شناسی و بدقولی نکردن ۵- دروغ نگفتن ۶- آداب صحبت کردن ( اینکه انسان نمیتواند با همه به یک شکل صحبت کند. مثلا نحوهی صحبت کردن من با معلم خودم یا با قاضی دادگاه با نحوه ی صحبت کردنم با دوست صمیمیام به یک شکل نیست ومتفاوت است و یا مثلا آقایان و خانمها نباید همانطور که با همجنس خود صحبت میکنند با غیر همجنس هم همانطور صحبت کنند و نباید افعال مفرد به کار ببرند بلکه باید با افعال جمع و استفاده از ضمیر شما بجای ضمیر تو و رعایت نهایت احترام صحبت کنند و بسیاری آداب دیگر که باید رعایت شود.
ما در کنگره میگوييم کسی که ادب دارد، تعادل دارد و کسی که ادب ندارد بی تعادل است.
جناب مهندس دژاکام میفرمایند ما در ابتدای شروع کار کنگره در خصوص اعتیاد میگفتیم ترک اعتیاد، ولی بعد گفتیم درمان اعتیاد، و بعد گفتیم رسیدن به تعادل که شامل جهان بینی هم میشود.
پس درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان است و بی تعادلی در تمام اقشار جامعه میتواند در تمام مراتب وجود داشته باشد. حال این تعادل چیست که تا این حد میتواند در تمام امور زندگی موثر و مهم باشد؟
مثلث تعادل شامل سه نوع از تعادل میشود:
۱- تعادل پایدار یعنی حرکت در صراط مستقیم، یعنی حرکت انسان در جهت خواستههای درونی خودش و دریافت انرژی و احساس رضایت از زندگی و احساس آرامش.
و خواست درونی هر موجودی همان صراط مستقیمی است که نیروی مافوق یا خداوند یا قدرت مطلق، انسان را در آن راستا قرار میدهد که بیشترین تکامل را دارد.
اما دو نوع دیگر تعادل نیز وجود دارد که اکثر ما انسانها دچار آنها هستیم.
۲- تعادل ناپایدار که زمانی وجود دارد که انسان با یک تکانه از جایگاه خودش سقوط میکند و درواقع استحکام ندارد و در عذاب و دشواری است مثل کسی که سالها با سقوط آزاد در ترک اعتیاد بوده است و حالا با یک تکانه دوباره به اعتیاد برمیگردد چون نیروی مکمل که همان سیستم خمر و یا سیستم X است در او به وجود نیامده است.
۳- تعادل بی تفاوت که در آن انسان هیچ پیشرفتی ندارد و مثل شنهای روان در بیابان، دور خودش میچرخد و در گمراهی به سر میبرد و هر کسی هر پیشنهادی به او بدهد میپذیرد و هدف و برنامهای برای آیندهی خودش ندارد.
دانستن اینکه من در چه وضعیتی از تعادل هستم این خاصیت را دارد که وقتی من کاری را انجام میدهم ، با اینکه دقت میکنم و تمام تلاش خودم را در جهت انجام هرچه بهتر آن کار میکنم و انرژی صرف میکنم اما میبینم که انرژی و توان لازم در من ایجاد نمیشود، در آن لحظه باید به آن کار شک کنم که شاید در جهت خواست درونی من نیست و یا ممکن است کار اشتباهی باشد و انجام آن کار، من را به تعادل پایدار نمیرساند پس بهتر است بیش از این انرژی خودم را صرف انجام آن نکنم چون ما در زندگی آنقدر فرصت نداریم که همهی کارها را تا انتها انجام دهیم و بعد متوجه اشتباه بودن راهی که رفتهایم بشویم.
در پایان میتوان نتیجه گرفت که ما باید با دانش و آگاهی، دانایی خودمان را بالا ببریم تا به تعادل برسیم چرا که تمام اشتباهات انسان در اثر نادانی است چون کسی به او راه درست را آموزش نداده است.
امید است که با آموزش و تلاش و رعایت آداب هر چیز، به تعادل پایدار و قرار گرفتن در صراط مستقیم برسیم.
منابع:سی دی آداب معاشرت از جناب مهندس
سی دی انواع تعادل از استاد امین
نویسنده: همسفر محدثه از لژیون سوم کمک راهنما همسفر مهین
ویرایش: همسفر مریم از لژیون سوم کمک راهنما همسفر مهین
تنظیم و ارسال: کمک راهنما همسفر سمیه لژیون پنجم
همسفران نمایندگی نجف آباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
1130