English Version
English

نقش تکمیلی جهان بینی در پروسه درمان اعتیاد با اپیوم؛ بخش هفتم

نقش تکمیلی جهان بینی در پروسه درمان اعتیاد با اپیوم؛ بخش هفتم

درک قوانین هستی با توجه به 14 وادی عشق

 

مطابق روش درمان D.S.T برای رسیدن به رهایی، درمان و تعادل، باید مثلث درمان اعتیاد که اضلاع آن جسم، روان و جهان بینی می‌باشند را به‌درستی رسم کنیم؛ و به‌نوعی تک‌تک این اضلاع را طی طریق کنیم.

در اینجاست که به مقوله‌ای به نام جهان بینی کاربردی بر می‌خوریم. جهان بینی عبارت است از: برداشت، دریافت، ادراک و احساس ما نسبت به خودمان و جهان پیرامونمان.

در علم جهان بینی ما با قوانین جاری در هستی آشنا می‌شویم که این قوانین بسان پل‌هایی نیرومند برای رسیدن ما به درجات قابل قبولی از شناخت خود و جهان هستی عمل می‌کنند که نتیجه آن رسیدن به درمان و تعادل می‌باشد.

ما برای شناختن و گذشتن از ترس، ناامیدی، منیت، حسادت، حقارت، جنون، عصیان و ... نیازمند دست یافتن به دانایی و شناخت هستیم و این شناخت بدون آشنایی با قوانین حاکم بر هستی امکان پذیر نمی‌باشد.

با آشنایی و عمل به 14 وادی عشق که توسط مهندس حسین دژاکام به رشته تحریر درآمده است، توانستم به درک بهتری از قوانین هستی برسم و در ادامه زاویه نگاه من نسبت به خودم و جهان پیرامونم تغییر کرد.

 

 

قانون اول:

«با تفکر ساختارها آغاز می‌گردد، بدون تفکر آنچه هست روبه زوال می‌رود»

قانون اول تفکر است و همین باعث شد که من هم به این مهم پی ببرم که می‌توانم تفکر نمایم و همین تفکر کردن باعث پیدایش مجدد من شد تا بهتر بتوانم به وضعیت موجود خود و مبدأ خودم که در اثر استفاده شدید مواد مخدر، درونی آشفته و بیرونی به هم ریخته بود پی ببرم و بدانم که باید از این سرمای شصت درجه زیر صفر عبور نمایم و باید حرکت کنم تا تغییرات لازم را در جسم و روان خود به وجود آورم، اصولاً تمام انسان‌ها زمینه تغییر کردن را دارند.

 

قانون دوم:

«هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد،هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم »

در این قانون نوع نگاه من نسبت به خودم و دنیای پیرامون خودم تغییر کرده و حس کردم که بیهوده نیستم و آموختم همۀ موجودات در طول تکامل خود مسافر هستند و انسان زمانی احساس آرامش و خوشحالی می‌نماید که به هدف تعیین شده خود نزدیک می‌شود.

باید از این گذرگاه سخت عبور نمایم و انسانی کارآزموده و رها شوم و شناخت لازم را در مورد انسان و مواد مخدر کسب نمایم و به حرکت و جنگ نرم خود ادامه دهم و بدانم قدرت مطلق (خداوند) در این سفر مرا یاری خواهد داد.

 

قانون سوم:

«باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان، برای خویشتن خویش فکر نمی‌کند »

در اینجا بود که جستجو آغاز شد و من باید از یک مصرف کنندۀ بی‌مصرف و تهی به یک انسان تأثیر پذیر و حداقل تأثیر گذار روی خودم تبدیل می‌شدم. اصولاً انسان مصرف کننده به‌سختی می‌تواند ارتباط سالم برقرار نماید، حتّی با خودش هم بیگانه می‌شود و آنچه که انجام می‌دهد بر گرفته از افکار افیونی می‌باشد و حس‌های منفی مانند نیروی بازدارنده عمل می‌نماید؛ و سعی می‌کنند که انسان را از حرکت باز بدارند، اما در این قانون پس از طی شدن چند مرحله از سفرم و درمانم با هدایت صحیح راهنمایم و با توجّه به جابجایی حس‌های سالم و مثبت و افکار جدیدی که کسب کرده بودم، تغییر و تحوّل را در جسم خودم حس کردم و این خود روزنۀ امیدی بود که بدانم هنگامی‌که این صافی سیاه بر داشته شود، می‌توان به انوار الهی رسید و به این نتیجه رسیدم که باید زمان مناسب را به جسم خود و سلول‌های تشکیل دهنده شهر وجودی خودم بدهم تا دوباره بازسازی شوند و به چرخۀ حیات خود برگردند پس از این الگو تأثیر مثبت گرفته بودم و نگاه امیدوارانه به خودم هم تأثیر مثبتی بود که در حرکتم مطمئن باشم، اما همیشه انسان باید با مبدأ خود آشنا باشد.

 

قانون چهارم:

«در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنی، سلب مسئولیت از خویشتن است »

به دلیل اطلاعات غلط و نادرستی که از قوانین و نیروی مافوق (خداوند) داشتم به سمت مصرف مواد مخدر و اعتیاد روی آوردم. آن‌قدر به سمت ضد ارزش‌ها حرکت کردم که از خودم هم دور شدم. به همین دلیل انتظارم این بود که تمام اشتباهات من را به یک‌باره ببخشد و من فردی سالم و سلامت بشوم؛ اما این مسئله و این امکان وجود نداشت که؛ با حرکت و تلاش نکردن سلامتی خود را به دست آورم.

در این قانون من با شناخت خود و پی بردن به صور آشکار و صور پنهان و نیروهای خفته درونم، به‌تدریج باورها و شناختم نسبت به خداوند تغییر کرد.

وقتی در این قانون با قدرت اختیار که از طرف خداوند به انسان داده شده آشنا شدم، سعی کردم با توکل به خداوند و تفکر و استفادۀ صحیح از قدرت اختیار، بهترین انتخاب را نمایم و بار مسئولیت خودم را به گردن گرفته و در پی جبران آن‌ها باشم و شایسته است که در جهت جبران گذشته‌ام دیگر به‌صورت احساسی و افراطی عمل ننمایم و در جهت رسیدن به تعادل و تکامل خود از نیروی عقل و تفکر استفاده نمایم و بدانم خداوند نیز حامی و یاری رسان من خواهد بود.

 

قانون پنجم:

«در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست، بلکه،توأم با رفتن و رسیدن، آن را کامل می‌نماید »

به عبارتی فکر خالی کافی نیست، فکر باید به مرحله ظهور برسد و این مهم نیز باعث شد که در عمل، شاهد ظهور تجربیات جدید و پی بردن به نیروهای عظیم درونی شوم و اعتماد به نفس لازم را به جهت حل مشکل به دست آورم و این‌گونه یک حرکت نوین درونی و بیرونی شروع شد.

قانون ششم:

«حکم عقل را در قالب فرمانروای بزرگ کاملاً اجرا نماییم »

چقدر برمن سخت می‌گذشت که در دوران مصرفم می‌گفتند؛ معتادان عقل درست و حسابی ندارند و متهم به بی‌عقلی می‌شدم. یکی از عوامل مؤثر در درمان و رسیدن به تعادل، آرامش و صلح؛ قرار گرفتن در راه درست و مستقیم و اجرای فرامین عقل است. تأثیر این قانون بر روی من باعث شد که بدانم آدم کم عقل و یا بی‌عقلی نیستم، فقط به خاطر رسیدن به خواسته‌های نامعقول خودم، به فرامین عقل خود چندان اهمیتی نمی‌دادم.

حال اگر بتوانم حکم عقل را که همان فرماندۀ درون نام دارد و به‌درستی راه را از چاه، خوب را از بد، زیبایی را از زشتی برایم تعیین می‌کند، در جهان جسم خود پذیرا باشم و به دستورات او توجّه نمایم به صراط مستقیم و آرامش لازم دست خواهم یافت.

 

قانون هفتم:

«رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه و دوم آنچه برداشت می‌نماید »

با توجه به اینکه ترک‌های متعددی داشتم و تمام هزینه‌های ترک را با خواست خودم می‌پذیرفتم و تمام سختی‌ها را تحمل می‌کردم، خود نشانه‌ای از این است که به اشتباه خود پی برده بودم، امّا هیچ‌گاه نتیجه لازم را نمی‌گرفتم و به همین دلیل دیگر از ترک کردن مواد مخدر ناامید و گریزان شده بودم و بیشتر به خود کشی فکر می‌کردم.

تا اینکه در کنگره و با روش درمانی D.S.T به مهم‌ترین و اصلی‌ترین مسئله؛ یعنی یافتن راه درمان اعتیاد، دست پیدا کردم و در این راه احساس امنیت می‌کردم و جالب‌تر این بود که غیرت و اراده و خواست باید در راه درست بکار گرفته شود تا بتوانیم محصولی درست به دست آوریم و مهم این است که بتوان با کسب معرفت و شناخت، چطور باید از نیروهای درون خود در جهت درست کمک گرفت و سلامت جسم و تعادل روان را برقرار کرد و برایم روشن شد که مسئله درمان اعتیاد کاملاً جدی می‌باشد و ترک‌های ناموفق من فقط در حدّ یک شوخی بوده امّا پر هزینه و پر دردسر که فقط نتیجۀ آن تخریب بیشتر برای خود من و خانواده‌ام و جامعه بوده است و در امنیت این راه درمان و این متد الگویی مستند پی به این بردم که یک مصرف کننده‌ام که در اثر استفادۀ مکرر از مواد مخدر ساختارهای مهم جسم را دچار اختلال کرده‌ام و ناخواسته به یک بیمار مصرف کننده تبدیل شده‌ام و برای درمان این بیماری مهلک، با زور و اجبار و من بمیرم تو بمیری مشکل حل نخواهد شد و باید برای درمان خودم به منطق پی ببرم و بایستی باورهای درست و برداشت‌های مفید، جایگزین هر آنچه که به غلط درون من شکل گرفته بود، می‌شد.

اعتیاد به‌تدریج و آهسته و در یک فرآیند زمانی هفت ساله در جسم و روح و افکار من شکل گرفت و زهر خود را ریخت و اکنون برای رهایی از این معضل باید در بهترین راه و فرآیند زمان و طول درمان با صبوری و تفکر و آموزش قدم بردارم تا باز هم تاریخ برایم تکرار نشود و نتیجه نامطلوب نگیرم و بدانم و یاد بگیرم که چگونه می‌شود از این بند اهریمن رها شد و از این گذرگاه سخت عبور کرد.

به‌تدریج اعتماد به نفس لازم را به دست آوردم و در حرکتم با توجه به تجربیاتی که کسب می‌کردم پی بردم که هر آنچه به من آموزش داده می‌شود در زمان خاص خود اتفاق می‌افتد و این بسیار برایم جدید و جالب و باعث انگیزه بیشتر می‌شد که بیشتر به خویشتن خویش فکر کنم.

 

قانون هشتم:

 «با حرکت راه نمایان می‌شود »

رکود بر هیچ موجودی جایز نیست. با توجّه به مقدار مشخص اپیوم و ساعت مصرف اپیوم، دو حرکت بزرگ در من شکل گرفته بود که با قبل بسیار متفاوت بود یکی انضباط در مقدار مصرف و دوم انضباط در ساعت مصرف که به‌صورت خودکار باعث یک حرکت منظم همراه با تفکر، تجربه و آموزش (مثلث دانایی) بود که با یک روش الگویی مناسب آغاز شده بود، در قبل از ورود به کنگره برای مصرف مواد نه هیچ ساعت معینی داشتم و نه هیچ مقدار مشخصی و به‌طور کلی از اوضاع موجود خودم هیچ اطلاع درستی نداشتم که همین موضوع باعث بی‌انضباطی شدیدی، هم در افکارم بود وهم در گفتار وهم در رفتارم و به همین دلیل برای برقراری نظم و انضباط باید از تفکرات افیونی فاصله می‌گرفتم و به تفکرات سالم اتکا می‌کردم.

لازم به بیان است که همین نظم در ساعت مصرف اپیوم و نظم در مقدار اپیوم برای من به‌عنوان یک مصرف کنندۀ بی‌مصرف و بی‌انضباط، بسیار سخت بود ولی الگوی پیشنهادی بسیار مفید فایده واقع شد و نور معرفت وامید این روش و متد و الگو به کالبد یخ زدۀ من آغاز به تابیدن نمود و حرکت، شروع و راه نمایان شد که چگونه باید از نیروهای الهی خفتۀ درون برای آزادی و رهایی خود از شر این آتش ویرانگر سود بجویم و به علت و معلول‌های آن پی ببرم و به عبارتی می‌شود با یک الگوی مناسب به آنچه غیرممکن می‌نماید، امکان بخشید.

در صفحۀ 43 کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر آمده است که چگونه معجزه رخ می‌دهد، واصل پذیرش در مسئولیت‌ها، تخریب‌ها و اعتیاد خودم و جبران آن‌ها مهم‌ترین شهامتی است که من را به خودم متکی می‌کند و در هر قدم و در هر حرکت درست، حمایت و رحمت خداوند را بیشتر از پیش احساس می‌کنم و دیگر، از اگرها و مگرها و توجیهات دست و پا گیر که بسان یک نیروی بازدارنده عمل می‌کردند دور می‌شوم و زنده شدن و احیاء شدن مجدد خود را دوباره شاهد خواهم بود و بزرگ‌ترین معجزه زندگی‌ام را تجربه می‌کنم و سفری را از جهل و ناآگاهی به سمت دانایی و آگاهی شروع می‌کنم و از باورهای غلط و باطل اعم از اینکه اعتیاد درمان ندارد و خود کرده را تدبیر نیست و باید در این آتش ویرانگر بسوزم و بسازم و این جهنم که به دست خودم ساخته‌ام مأوای ابدی من است، به‌تدریج دور شوم و به حقیقت نزدیک‌تر شوم.

 

قانون نهم:

«نقطه تحمل: وقتی نیرویی از کم شروع شودو به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می‌شود »

لازم است یادآوری کنم که در ترک‌های گذشته‌ام، هیچ توجهی به این قانون و نیروی فیزیکی من نمی‌شد. وقتی عملیات ترک مواد مخدر صورت می‌گرفت و مواد مصرفی به یک‌باره قطع می‌شد، درون جسم من آشوب می‌شد و همه چیز از حالت تعادل خارج می‌گشت. در این قانون وقتی که به‌تدریج مواد مصرفی من کم و کمتر می‌شد، در مقابل با به کار افتادن سیستم x بدن (سیستم تولید کننده مواد شبه افیونی) تحمل من در مقابل مصرف نکردن دارو بالا و بالاتر رفت. در طول درمان به روش D.S.T بالا رفتن نقطه تحمل را در درمان کاملاً احساس می‌کردم و در عمل و فرآیند زمان از یک فاز (مرحله) به فاز دیگر راه یافته و نکته مهم این است که این عمل با تکرار منظم موضوع و پارامتر (طول) زمان بدون سختی غیرقابل تحمل، امکان پذیر می‌گردد.

قانون دهم:

 «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است »

امیدواری بسیار سبب قدم‌های محکم می‌شود. از این قانون، امیدواری و اعتماد به نفس من صد چندان شد؛ چرا که فهمیدم انسان مثل آب راکد نیست، بلکه انسان مثل یک رود جاری است و جریان دارد و اگر می‌خواهم از اعتیاد خود رها شوم و به درمان برسم، خداوند این امکان را بخشیده که می‌توان از پایین‌ترین نقطه تاریکی‌ها به‌آرامی و با تفکر حرکت کرد و به نور و روشنایی و رهایی رسید؛ زیرا که انسان می‌تواند تغییر نماید و سرنوشت‌ها با خواست انسان‌ها رقم زده خواهد شد. این قانون یادآوری می‌کند که هم انسان جاری است و هم صفات جاری‌اند؛ و انسان با عملکرد خویش بستری است برای جذب صفات نیک یا بد.

 

قانون یازدهم:

«چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می‌رسند »

«جام‌های خالی و یا نیمه پر عاقبت پر، خواهند شد»

از این قانون آموختم؛ انسان‌هایی که خواسته‌های درونی آن‌ها به حد اعلای خود رسیده باشد، در نهایت به خواسته‌های خود خواهند رسید، مشروط به اینکه درست مثل یک رود خروشان مبدأ، مقصد و هدف آن‌ها مشخص باشد. آموختم که مسیر حرکت، هموار نیست و موانع عظیمی در سر راهم قرار دارد.

امّا نکتۀ مهم در این بود که با تیپر شدن دارو (اپیوم) و تغییرات در تفکرات و عملکرد، انرژی لازم را به دست می‌آورم که با ادامه حرکت سالم به مسیر خود ادامه بدهم

 

قانون دوازدهم:

«در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود »

در این قانون به مهم‌ترین و کلیدی‌ترین مسئلۀ درمان اعتیاد می‌رسیم که همه چیز در فرآیند زمانی خودش ممکن می‌گردد، چه در جهت مثبت و چه در جهت منفی. همان طور که قبلاً اشاره شد در حدود پنج سال زمان برد تا من مصرف کننده شوم و حال باید در درمان این بیماری (اعتیاد)، خود این قانون کلی و اساسی را مد نظر داشته باشم که فرآیند زمانی درمان را طی نمایم تا تغییرات صورت بگیرد. قبلاً به دلیل عدم آگاهی از ساختارهای جسم خود، به این قانون بهای چندانی نمی‌دادم. در اجرای این قانون معجزۀ زمان را در سلامتی و درمان و تعادل خود کاملاً حس می‌کنم. در این قانون، پارامتر زمان و تغییرات به ما می‌آموزد که برای حل مشکل اعتیاد هم باید قوانین مرتبط با درمان را اجرا نمود.

 

قانون سیزدهم:

«پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است »

«ریزش پائیز، زمستان را بستر شکوفایی بهار می‌کند »

«و پایان بهار فصل رسیدن میوه‌هاست »

«و این یعنی در اعتدال است که همه چیز، ساخته و آذین داده می‌شود »

هر قدر که مسیر تکامل با دقت و جدیت طی شود، می‌توان در پایان هر نقطه، انسان خود را آمادۀ حرکت بعدی در سرآغاز خط دیگر کند، از همان پایین‌ترین نقطه تا رسیدن به رنگین کمان.

که زندگی پایان ندارد، تلاش هم پایان ندارد، عشق و عقل و ایمان هم پایانی ندارند. در این سفر بایستی با سه نیروی عشق و عقل و ایمان، خطوط زشت یا آزار دهنده را به خطوط زیبا و آرام بخش تبدیل نمود.

 

قانون چهاردهم:

«آنچه باور است محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است »

«من که می‌گویم کلام خود نیست، بلکه فردی است در جمع بیکران هستی »

«که باورش کار هر کس نیست مگر معنای آن بداند که آن چیست »

«ارابه‌ها را در بیکران به حرکت درآورید که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین می‌گذرد نیازمندند »

«بشکافید آنچه شکافتنی نیست، در دل سنگ بروید و ترکیب‌ها را جدا نمایید »

بعد از طی کردن آموزش‌ها از وادی‌ها و قوانین قبلی، به وادی محبت می‌رسیم که روزنه موجودیت مجدد من بود. از همان ابتدای ورودم به کنگرۀ 60 به جهت درمان، محبت دیگر اعضای کنگره را حس کردم، محبتی که باعث احیاء و زنده شدن من شد، محبتی که؛ نه از روی دلسوزی، بلکه از روی انسان دوستی بود و هست. محبتی که در قبال آن هیچ چیز از من تمنا نمی‌کردند و از درمان و سلامتی من، خوشحال می‌شدند و می‌شوند.

در این قانون به‌تدریج محبت را آموختم و دریافتم که برای رسیدن به حال خوش باید به‌تدریج به نیروهای راستین که خواستار حق و حقیقت هستند ملحق شوم.

در کنگره 60 محبت طور دیگری معنا شد و تأثیر شگرف آن را در تمام لحظاتی که در حال سپری کردن هستم می‌بینم. کسانی که به‌عنوان خدمت گذار در کنگرۀ 60 برای افرادی که خواهان احیاء و پیشرفت و رسیدن به‌سلامتی و صلح و آرامش هستند، می‌کوشند و با اوج گرفتن هر انسانی آن‌ها نیز به اوج و سعادت می‌رسند و همچنان با محبت خدمت می‌کنند و با انجام عمل سالم و آموزش سالم، بستر را برای شکوفا شدنِ هر آنکه خواهان رشد و تکامل است مهیا نموده‌اند.

 و برای آنان هیچ‌گاه شکل و رنگ پوست و نوع گویش، تیپ و قیافه، فقیر و پولدار، کارگر و کارمند و... فرق ندارد چون؛ معنای محبت را می‌دانند. در طول حضورم در کنگره 60، محبت این عزیزان یکی از عوامل درمان شدن من بوده است چرا که و در ادامه نیز؛ در پی رسیدن به تعادل و آرامش، محبت نقش بسزایی دارد؛ زیرا که: «تنها پیوند محبت است که ما را به هم متصل نگاه خواهد داشت »

 

منابع:

کتاب عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر نویسنده: مهندس حسین دژاکام

کتاب 14 وادی عشق نویسنده: مهندس حسین دژاکام

جزوات جهان بینی کاربردی 1 و 2(از نوشتارهای کنگره 60) نویسنده: آقای امین دژاکام

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .