جلسه دوازدهم از دوره هفتاد و یکم سری کارگاههای آموزشی عمومی ویژه مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی شادآباد به استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر مجید با دستور جلسه (تخریبهای شیشه و درمان آن با متد DST) روز شنبه مورخ 1397/04/16 رأس ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم مسافر
ما امروز باید هم در مورد دستور جلسه صحبت کنیم که کوتاه صحبت میکنم و هم در مورد تولد جلال عزیز که امروز سومین سال رهاییاش رو میخواهیم جشن بگیریم.
یک روزی سفری را ما آغاز کردیم در وادی اعتیاد، سفر اعتیاد خیلی سختتر است نسبت به سفر در درمان اعتیاد، خود منبعد از چند سال مصرف کردن تریاک کمکم به سمت مصرف شیره کشیده شدم و بعد از مدتی هم مصرف کراک را شروع کردم، من با مصرف چهار یا پنج گرم شیره زمانی که چند پک کراک کشیدم دیدیم که بسیار راحتتر از شیره است و به خودم گفتم که من در این چند سال خودم را علاف کرده بودم و اینهمه زمان برای مصرف کردن شیره در روز میگذاشتم ولی کراک اینها را برای من کوتاه کرده بود و بهسرعت مصرف و به حالت نشئگی میرسیدم؛ یعنی چند ساعت وقتیکه برای مصرف کردن شیره میگذاشتم را در چند دقیقه با مصرف کراک جبران میکردم، بعد هم گفتیم با مصرف چند پک میشود بهراحتی ترک کرد با مقدار کمی که کراک مصرف میکردم، بعد چهارتا پک ما تبدیل شد به مصرف روزی یک گرم کراک کشیدن و بعدازآن دیدم که نشئگی کراک بهسرعت میپرد و باید یکم شیره هم با آن مصرف کرد که تداوم نشئگی در بدن داشته باشد و مصرف ما شد شیره و کراک، بعدازآن به پیشنهاد یکی از دوستان برای اینکه از شیره و کراک جدا بشوم و دیگر مصرف نکنم باید شیشه را مصرف کنم و به گفته دوستان شیشه هیچگونه اعتیادی ندارد، من اولش ترسیدم که شیشه مصرف کنم ولی بعد دیدم که یکی دیگر از دوستان هم این صحبت را کرد و گفت شیشه هیچ اعتیادی ندارد و با مصرف آن میشود شیره و کراک را کنار گذاشت، من تصمیم گرفتم که مصرف کنم و وقتی مصرف کردم یک احساس بسیار عجیبی داشتم و یک لذت عجیبی به من دست داد و این موضوع باعث جذب من بهطرف مصرف شیشه شد و بعد از مدتی که من درگیر شیشه شدم یک روزبه خودم آمدم و دیدم که من هم شیره مصرف میکنم و هم شیشه و وقتیکه شیشه مصرف میکردم شبها خوابم نمیبرد و برای اینکه شب بتوانم بخوابم تا صبح سرکار بتوانم بروم روی آوردم به مصرف قرص و بعد از مدتی تعداد قرصها هم اضافه شد و دچار وضعیت بسیار بدی شدم چون همه کار میکردم و همهچیز مصرف میکردم.
بعد از آن به دکتر مراجعه کردم برای اینکه بتوانم راهی پیدا کنم برای مصرف نکردن این موادها و قرصها ولی دکتر دوباره به من چند نوع قرص دیگر تجویز کرد و با مصرف بسیار بالای قرص دوباره برگشتم سر جای اول که بودم، یک مصرفکننده با مصرف قرصهای مختلف و چند نوع مواد مخدر شده بودم. یک روزی به خودم آمدم و دیدم که هیچچیزی از بدن و روح و روان من باقی نمانده و به این مرحله رسیده بودم که هر روز صبح از خواب که بیدار میشدم تشنج میکردم و دیگر دندان سالمی دردهان نداشتم چون یکی از تخریبهای شیشه شکستن دندانها است و ترک خوردن دندانها یکچیز طبیعی است و خیلی چیزهای دیگر که حس میکردم که در وجود من هیچچیز سالمی در بدن من نمانده است.
نورن هایی که در جسم ما وجود دارد برای انتقال اطلاعات بدن هستند و مواد مخدر اینها را بسیار تخریب میکنند، حالتهایی به ما دست میدهد که بسیار بد است مثل ترس، ناامیدی، تمایل به گریه کردن، شکاک شدن، شنیدن صداهایی در گوش خودمان است. در هر کوچهای به دنبال کمی نور امید میگشتم و از خداوند میخواستم که دری باز شود تا بتوانم راهی پیدا کنم برای بیرون آمدن از این تاریکیهایی که گرفتارش شده بودم، درزمانی رحمت خداوند شامل حال من شد و دری برای من باز شد درزمانی که از همهجا ناامید شده بودم و دیگر راه بهجایی نداشتم و این بود که با کنگره آشنا شدم و توانستم به کمک کنگره 60 از اینهمه گرفتاری رهایی پیدا کنم و اعتیاد خودم را در کنگره 60 درمان کنم.
در مورد جلال عزیز جزو رهجوهایی بود که اصلاً اذیت نکرد و فقط کافی بود که به او حرفی را میزدی و راهنمایی به او میکردی و راهکاری میدادی جلال فرمان را اجرا میکرد و فقط در مسیر حرکت میکرد و در مرحله امتحانات هم به درجه کمک راهنمایی رسید و من امروز را به جلال و همسفر ایشان و کمک راهنمای همسفر ایشان تبریک میگویم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
اعلام سفر مسافر:
آنتی ایکس تریاک، متادون، به روش DST با داروی OT مدت سفر اول 11 ماه، ورزش در کنگره شنا و فوتبال نام راهنما آقای مهدی حیدری، رهایی سه سال و چهار ماه و در ادامه سفر درمان نیکوتین داشتم، آنتی ایکس سیگار به روش DST با آدامس نیکوتین نام راهنما آقای حیدری مدت 10 ماه سفر کردم و رهایی دو سال و 10 روز.
آرزوی مسافر:
آرزو میکنم که دوستان و عزیزانی که سفرشان طولانی شده است از این دور خود چرخیدن دستبردارند و سر به راه شوند.
خلاصه سخنان مسافر:
ابتدای خدای خودم را شاکرم که امروز در این جایگاه هستم. به آقایان مهدی حیدری، آقای خان و آقای خانکی و آقای حجازی و خانم رموزی خیرمقدم عرض میکنم. طبق رسم کنگره این است که از گذشته و زمان مصرف صحبت میشود ولی برای من یادآوری گذشته ناراحتی ندارد، ولی لازم است که یادآوری شود، یک عصر بود که وارد خانه شدم و مادرم سیگار را در جیب من پیدا کرد و همانجا حرکت من با شیب ملایم به سمت تاریکیها شروع شد. ابتدا شیب ملایمی داشت و محسوس نبود ولی حرکت ادامه داشت.
مهمترین پیامدی که اعتیاد برای من داشت، دور شدن از محبت واقعی خانواده بود. دنیای ناامیدی و اضطراب و یاس پیامد اعتیاد بود و متأسفانه تخریبهای زیادی به جسم و روان خودم وارد کردم. بازهم یک عصر اواخر اسفندماه بود و بهاصطلاح URD کرده بودم و هشت ماه نیز طاقت آورده بودم و این مدت دوران بسیار بدی بود، حتی تا کما هم رفتم ولی با سرسختی تحمل کرده بودم، در عین ناامیدی یکی از دوستان رو دیدم و ایشان مرا به کنگره آورد. این حرکت و نقطه جدیدی آغاز شد، با تخریب بالای متادون وارد کنگره شدم ولی امید به درمان در همان روز اول در درون من دمیده شد و با تمام مشکلات یک سفر خوبی به سرانجام رساندم. آنچه راهنمای عزیزم فرمودند من انجام دادم و کار سختی نبود. بعد رهایی من دوران و مشکلات جدیدی برایم پیش آمد، ایشان ایجنت شعبه ویره شدهاند و برایم سخت بود. بعد از آن در امتحان کمک راهنمایی شرکت کردم و قبول شدم و حالا در خدمت شما عزیزان هستم. از آقای حیدری بسیار سپاسگزارم که مرا به زندگی برگردانند. از آقای مهندس و خانواده محترمشان نیز سپاسگزارم که این بستر را فراهم نمودند تا من بتوانم رها شوم. من قبل از درمان فکر میکردم که زندگی پر از خوشبختی و سعادت داشتند جزء محالات است ولی با درمان در کنگره به این نتیجه رسیدم که خوشبختی در کنار من است و من باید آن را ببینم. تشکر فراوان از همسر عزیزم دارم و با ورود ایشان به کنگره سفر من تغییر کرد. از خانم منیره تشکر ویژه دارم و از گروه مرزبانی و ایجنت عزیز نیز کمال تشکر را دارم. از آقای سبزهای بهصورت خاص سپاسگزاری میکنم و از زحمات ایشان قدردانی میکنم. از کلیه خدمتگزاران نمایندگی تشکر میکنم و از آقای خان تشکر میکنم که تشریف آوردند، با دیدن ایشان بنده انرژی فراوانی میگیرم. در لژیون آقای خانکی هم آموزشهای زیادی یاد گرفتم. این سفر عشق است و مطمئن هستم که در انتهای سفر باید تغییر کنیم و تبدیل خواهیم شد. امیدوارم شاهد رهایی همه مسافران سفر اول باشیم.
آرزوی همسفر:
آرزو میکنم که همه عزیزانی که در این جشن شرکت کردهاند به خواسته قلبی خودشان برسند.
خلاصه سخنان همسفر:
سلام دوستان مونا هستم یک همسفر.
در ابتدا خدای خودم را شکر میکنم که یکبار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم. از ای جنت و مرزبان محترم شعبه تشکر میکنم و از آقای خان تشکر میکنم که در این تولد شرکت نمودند از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را برایمان فراهم نمودند تا درمان شویم و بیشتر خودمان را بشناسیم. درواقع کنگره آدرس خودمان را به خودمان میدهد، چون همه ما تخریبهای زیادی به دلیل اعتیاد مسافرانمان داشتیم ولی این باور را در کنگره یاد گرفتم که باید ابتدا خودمان را بشناسیم و خودمان را باور کنیم. شاید همه ما روزی این فکر را میکردیم که اعتیاد درمانناپذیر است، ولی در کنگره یاد گرفتم که بدون توقع محبت کنیم. همه ما همسفران باید به این باور برسیم که میتوانیم به مسافرمان کمک کنیم و با این باور به نتیجه خواهیم رسید. از راهنمای سفر اول خانم پریناز تشکر میکنم، از صبوری و محبت ایشان تشکر میکنم. از آقای حیدری تشکر میکنم که آرامش را به زندگی ما برگرداند، از خانم منیره تشکر میکنم که در سفر دوم آموزشهای خوبی از ایشان یاد گرفتم، از مسافرم تشکر میکنم که شش ماه تلاش نمود تا مرا متقاعد کند که به کنگره بیایند. از همه شما تشکر میکنم و امیدوارم که همه شما به خواسته قلبی خودتان برسید.
سخنان کمک راهنما همسفر:
سلام دوستان منیره هستم یک همسفر.
من هم این تولد بسیار زیبا را خدمت آقای مهندس و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم، خدمت آقای حیدری، آقای خانکی و آقای خان تبریک عرض میکنم. به مونای عزیزم تبریک عرض میکنم و به همسرشان آقای جلال تبریک عرض میکنم. مونای عزیز در سفر دوم وارد لژیون من شد و روزی که وارد لژیون من شد یک فرد یخزده بود و این نظر من بود، مشارکت، خدمت نداشت؛ اما پس از دو ماه شاهد تغییراتش بودیم. برایم سؤال بود که چرا در سفر اول یکسری تغییرات در مونا اتفاق نیفتاده است؟ که دلیل این موضوع را خانم پریناز گفتند. زمانی که وارد لژیون من شد، خیلی خوب حرکت کرد و انگار زمان آن همان موقع بوده است، خیلی خوشحال هستم که مونا تغییرات زیادی دارد و یک خواست زیبا و مشترکی با همسرشان دارند که امروز از خداوند میخواهم که به خواستهشان برسند. قطعاً میدانم که مونا در امتحان کمک راهنمایی قبول میشود، دفتر سی دی بهترین دفتر سی دی لژیون است و به ایشان تبریک عرض میکنم، همیشه کامل و بسیار مرتب و منظم مینویسد و اینکه فرمان آقای مهندس را اجر میکند، در زندگیاش موفق خواهد شد و من این تولد را تبریک عرض میکنم و آرزوی موفقیت برای همه عزیزان را دارم.
تهیه گزارش و تایپ: مسافر مهدی
ویراستاری و تنظیم: مسافر توحید
عکاس: مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
238