جلسه هشتم از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ نمایندگی الوند با استادی راهنما مسافر مهدی، نگهبانی مسافر روحالله و دبیری مسافر علی با دستور جلسه " هفته راهنما " پنجشنبه 13 اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ شروع به کارکرد.
سخنان استاد:
من هم این هفته زیبا را بهتمامی راهنمایان کنگره 60 در رأس جناب مهندس دژاکام و دیدهبانان های عزیز که زحمت میکشند تا ما در آرامش بتوانیم سفرمان را ادامه بدهیم، تبریک میگویم.
در رابطه با هفته راهنما مطالب زیادی است ولی برای اینکه یک موضوع و مسئلهای را متوجه بشویم باید معنی کلمهاش را درک کنیم، راهنما یعنی چه: راهنما یعنی کسی که راه را نمایان کرده و نشان میدهد به قول مهندس دژاکام راهنما یک انگشت اشاره است که با یک فانوس در جلوی رهجو حرکت میکند و مسیر تاریکی او را روشن کرده تا رهجو بتواند از موانع بهسلامت عبور کند. حدیثی از حضرت امیرالمؤمنین است که میگوید هرکس کلامی به من بیاموزد من را بنده خودش کرده است. در هستی جایگاه راهنما بالا است و شاید مقام او از معلم بالاتر باشد چونکه معلمان از یک سری مزایا برخوردار هستند ولی راهنما از وقت و سرمایه خود در این راه میگذارد تا خدمت گذار افراد دردمند و ترد شده از خانواده و جامعه باشد تا بتواند او را از دنیای تاریک خود خارج کند در قبال این ازخودگذشتگی راهنما وظیفه رهجو چیست؟ مهمترین وظیفه رهجو درست سفر کردن است که نشاندهنده قدردانی از زحمات راهنما است، بعد از رهایی در سفر دوم مهمترین وظیفه یک رهجو این است که بماند و خدمتگزار شود چون اگر این خدمت گذاران در کنگره نبودند الان چراغی روشن نبود تا من بتوانم درمان شده و به این جایگاه برسم اگر هر فرد رهاشده به این باور برسد که کنگره چه خدماتی برای او انجام داده وظیفه خود میداند که او نیز در کنگره حضورداشته باشد تا به دیگران خدمت کند و جا پای راهنمای خود بگذارد.
در سفر اول ما فقط به یکی از مشکلات خودمان که اعتیاد است توجه کرده ولی آیا با مشکلات دیگری که در جامعه با آن روبرو هستیم میدانیم که چگونه برخورد کنیم؟ در سفر دوم با آموزش گرفتن جهانبینی و کاربردی کردن آن میتوانیم به این موارد پرداخته و مشکلات را حل نماییم. وقتی وارد لژیون آقا عطا شدم تمامکارهای یک رهجو را مرتب انجام میدادم و ازنظر خودم شاگرداول بودم، از آقا عطا پرسیدم از من راضی هستید و ایشان گفتند نه؛ پرسیدم من چهکار باید انجام دهم که شما راضی شوید، گفت وقتی شال راهنمایی را گردنت ببینم آن زمان راضی هستم. راهنما یازده ماه برای رهجو زحمت می کشد تا به رهایی برسد و وقتی وارد سفر دوم شدند برای سپاس از زحمات راهنما باید در آزمون قبول شوند.
آقا کوروش تعریف میکردند یک سفر اولی وقتی بخواهد گریز بزنند ممکن است با یک تعارف چایی این کار را انجام دهد، یک سفر دومی ممکن از با یک مصیبت یا اتفاق خانوادگی گریز بزند ولی شیطان اگر بخواهد راهنما را از مسیر منحرف کند باید زحمت بسیاری بکشد و مثلاً تمام خانواده سوار یک مینیبوس باشند تصادف کنند تا بمیرند و بگوید آلان گریز بزن، هرچه جایگاه در کنگره بالاتر رود کار برای شیطان سختتر میشود و وقتی سختتر شود مطمئن هزینه نمیکند. یکجایی نوشته بود که وقتی شیطان سروقتت نمیآید بدان مسیر را اشتباه رفته و دنبالروی شیطان هستی ولی وقتی میبینی مشکلات بر سر راهت است بدان در مسیر درستی قرارگرفته و میخواهد منصرفت کند. آقا عطا همیشه میگفت وقتی سفر دومی میشود تمام نعمتهایی را که خدا برایت در نظر گرفته سرازیر می شود و پشتهم منتظر هستند تا شال راهنمایی را بگیرد و بعد وارد زندگی شوند و واقعا وقتی شال راهنمایی را بگیرید برکات هستی در زندگی جاری میشود. امیدوارم سفر دومیها در ا آزمونی که پیش روداریم تمام تلاششان را بکنند و شاهد قبولی های بالایی باشیم.
مرزبان کشیک: مسافر حمید
تایپ: همسفر محمد
تنظیم: مسافر احد
- تعداد بازدید از این مطلب :
1031