در سراسر اعمال بشری جزر و مدی موجود است که اگر آدمی در مجرای آن واقع شود به ساحل سعادت میرسند وگرنه سراسر عمر وی در گودالهای بدبختی و فلاکت سپری خواهد شد.
هرکه هستی با هر شغل و مقامی هر سنی بارها و بارها در مبارزه باعقل و احساساتت شکستخوردهای و قطره اشکی از شادی و یا غم در چشمانت پروراندی؛ و اینک به دنبال آموختن مطالب و یا برای گریز از مشکلات و مسائل به این مکان را آوردهای
بگذار بگویمت که غم و اندوه را کنار بگذار ببین که پروردگارت تو را از باران نعمات سیراب خواهد کرد.
تو نیز غنچه محبت را به دست نسیم بسپار تا آشنایان و همنوعان را از پاکی و لطافت خود سرمست سازی بیا و دریغ نکن از هر آنچه نصیبت شد و به دیگران ارزانی دار و البته میدانم که این کار را هم کردهای و یا میخواهی انجامش دهی.
مگر زندگی چیست که خار غم را بر جان میزنیم و دلهایمان را به ناله وا میداریم. ما آمدیم که رمز عشق و ایمان را به دست آوریم.
بزرگان من و یا همهی ماکسی است و یا کسانی هستند که این نوع گرفتاری (مواد افیونی) را با سعی خود در جامعه بشریت را درک و برای یافتن راه چاره بپا خاست و بسیار رنجها را شاید با همان شیرینی سخنانش را که بیان میکند متحمل شد.
همچنان مرامی را سراغ دارم اویی که به دیگران روشنایی بخشید زمینیان و آسمانیان خرسند هستند
هر کلماتش گلبرگی است که در کنار هم میآراید یک گلستان را، اویی که زندگی واقعی را تجزیهوتحلیل کرد این مرد دست کسانی را که خواهان رهایی هستند را میگیرد و بهسوی زیباییهای معنوی رهنمون میسازد. تمام شعار ما این باید باشد که نباید فضیلت را فدای هوسها و مادیات کنیم. فکری که بزرگ ما مهندس دژاکام برای تهیه دارو و خیلی مسائل دیگری که چشم بصیرت هم میخواهد چراکه نه.
او تجلی اندیشه است که باید مسلط به این قضیه بود.
این پژوهشها تفکرات و اندیشهها که در جهانبینی، وادی، سی دی و الخصوص دارو که رهنمون سیری متفکرانه و گرایشی است برای اصلاح اخلاق اجتماعی که چهبسا ظریفتر و زیباتر از وجودی دیگران هم هست. اگر به مهتاب دقت کرده باشید گاهی هالهای از ابر در کنارش آن را زیباتر میکند. میخواهم بگویم که زندگی گاه هم شفافیت شاید نداشته باشد اما میتوان زیبا هم دیده شود، آن را زیبا تصور کنید تا بتوان با افکار زیبا مشکلات را حل نمود. حال که شیرینی شهد این مسائل را چشیدیم درمیابیم که رنجهای مردی است که از آغاز زندگیاش را گاهی بهغفلت و بیهودگی هرچند گذرانده بود ولی بر قلب پرمحبت و عطوفتش موظف شد تا شاخهای گل بچیند و امروز خرمنی از گل را به ما انسانها ارزانی دارد تا درراه پرپیچوخم زندگی همواره پیرو پاکی و انسانیت باشیم اویی که چون دژی مستحکم طوفان حوادث را به هیچ گرفت تا مرهمی برای خویش و زخمخوردگان و آسیب دیدگان باشد و آبی برای تشنگان که میخواهند از دانستهها سیراب شوند. این احساسات من شاید بازهم اوصافی از چنین انسانی نتواند باشد اما تا جایی که بتوانم خواهم گفت.
حال چند کلمهای از دل بگویم و به قول دوستمان
من گنجینهی حافظهام را که پر از خاطرههای تلخ و رنجآور است را به دنیا و آخرت نمیدهم. مروارید و ستارهای درخشان در افق زندگیام درخشندگی خاص دارد.
این را نیز بدانیم:
برای آسایش بهتر تا میتوانیم باید از تجربههای دیگران استفاده کنیم چهبسا که بیشتر سختیهای زندگی در آنیست که میکوشیم از حقیقت آن بگریزیم.
قاصدکهای شهر من (شهر کنگره ایها)
خبرپراکنی کنید
چند سال پیادهرویهای خالی از عشق را دوره کرده ام
اینک؛ خبرهای نرسیده خوشی در راه است
آدم تنها در بهشت هم باشد به او خوش نمیگذرد و اما کسی که اهل گام برداشتن که باشد اهل تفکرات درست اهل خدمت به حتی محیطی کوچک که یارای کمک هستند هم که باشد حتی اگر در جهنم هم به سر ببرد برای او بهشت است. اصولاً دو نوع کتاب وجود دارد کتابهایی که خواندی است و مورداستفاده قرار میگیرد و کتابهایی که اصلاً نباید آنها را مطالعه نمود. حال مثال کتابی که باید همه از آن بهره ببرند کتاب عشق است. میتوانم این عشق را به زیباییهای زندگیام موصل کنم و بهره ببرم.
میخواهم ازاینپس آتش هوسهای نفسانی و کوسهی نفرت که دامی مانند جهالت و عذابی مانند آن را از زندگیام بزدایم.
حال اگر بدانیم کجا هستیم به کجا میرویم و با چه وسیلهای یکی از مشکلات خود و اجتماع را برطرف کردهایم. معنی حیات را در زیبایی و قدرت مطلق باید جستجو کرد تا هرلحظه از زندگیمان هدف عالیتری داشته باشد.
نویسنده: همسفر سمیرا اقبالی
نگارنده: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
626