در کنگرهی 60 به کسی که تجربهی مصرف مواد مخدر را داشته و اکنون توانسته با علم و دانش کنگرهی 60 و روشDST اعتیاد خود را درمان کند و به رهایی برسد و درنهایت در آزمونهای مربوطه رتبهی موردنظر را کسب نماید راهنما گفته میشود به عبارتی یعنی راهنما یک بلد راه است ، راهی که خود قبلاً آن را رفته والان نیز میتواند دیگران را در این مسیر یاری رساند. و همچنین در قسمت همسفران به کسی که تجربهی زندگی در کنار یک مصرفکننده را دارد و توانسته در این آزمون به موفقیت برسد راهنما گفته میشود ...
به قول جناب مهندس این آزمون، آزمون سادهای نیست و نیاز به آموزشهای مستمر دارد. ازاینرو راهنما کسی است که عشق به خدمت به خلق در وجودش نهادینهشده است. چراکه از دید افرادی که بیرون از در کنگره هستند لزومی ندارد یک نفر اینهمه انرژی ، وقت وزندگی خود را بدون هیچ چشمداشتی صرف دیگران بکند و هیچ درآمدی نداشته باشد. درواقع راهنما کسی است که رهجو را راهنمایی میکند و راه درست رانشانش میدهد و به رهجو میآموزد که تو میتوانی با نیرو و قدرت درونی خود مهار مصرف مواد را به دست بگیری و این یعنی جوانه زدن عزتنفس کشتهشده در یک انسان فروریخته. راهنما زکات رهایی خود را میپردازد ، راهنما پروسهی درمان خود را کامل میکند ، راهنما در جهت تکامل مقام انسانی خود گام برمیدارد،حرکت بهسوی بیکرانی که در فهم نمیگنجد. پس همین او را بس است تا نهایت عشق خود را تقدیم رهجویش کند. برای راهنما رهجویش آیینهی تمام نمای اوست. راهنما خود را درر هجو میبیند و رهجو در راهنما الگوی درمان و صراط مستقیم را میبیند و با احترام و محبت طی طریق میکنند. راهنما صبر ، استقامت و عشق را رهتوشهی خود قرار داده است. رابطهی راهنما و رهجو بر اساس محبت و عقل و ایمان است. رابطهی راهنما و رهجو رابطه استاد و شاگرد است و نه هیچچیز دیگر. راهنما آموزش میدهد، رهجو اطاعت امر میکند ، راهنما راه را نشان میدهد و رهجو در جستجوی راه کندوکاو میکند. رهجو باید خواستار درمان و تشنهی آموزش باشد. راهنما هیچکس را مجبور به درمان و آموزش نمیکند، راهنما خواهش نمیکند. راهنما بذر را در رهجو میبیند و سپس آن را با علم کنگرهی 60 پرورش میدهد و با حرکتهای درست خود نور امید به آن بذر میتاباند و درنهایت رهجویش را میبیند که به درختی تنومند تبدیلشده و اکنون میتواند استادی باشد برای شعلههای آتشی که از خاکستر شدن گریزاناند و به جهت فرمان نوری هستند که خداوندگار میخواهد و دیگر آن آتشی که همهچیز را ویران میکرد تبدیل به نور شده است و چه زیباست آن لحظهای که ثمرهی تلاش ، صبر، عشق و محبت بی شایبهی خود را نظاره میکند و چه زیباست دیدن احیای لحظهبهلحظهی یک انسان . چه زیباست دیدن اتصال حلقههای زنجیر عشق بین انسانها
بهراستیکه چه زیبا گفت استاد سخن حضرت سعدی؛
بنیآدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگرعضوها را نماند قرار
با دیدن آرامش رهجو مسلماً بار سنگین سفر از دوش راهنما زمین گذاشته میشود و لذتی وصفنشدنی در درونش موج میزند. خوشا به حالت ای انسان که قادری چنین لحظههای ناب عشق توأم با انسانیت را تجربه کنی بیجهت نیست که خداوندگار عالم تو را معبود فرشتگانش قرار داده آری تو میتوانی همهی آنچه را که هست تبدیل به بهترین کنی. خوشا به حالت که خداوند این فرصت خدمت را به تو تقدیم کرده است. خوشا به حالت.
و من ؛
گرت جان در قدم ریزم هنوزت عذر میخواهم
که از من خدمتی نیاید چنان لایق که بپسندی
تقدیم به همه راهنماهای عزیز کنگره 60
بهویژه سرکار خانم مرضیه یحیایی و جناب آقای علی یحیایی.
با احترام ؛ همسفر عاطفه نمایندگی سمنان
- تعداد بازدید از این مطلب :
2902