
به نام پروردگارم که رحمان و رحیم است
یک روز از روزهای تابستان وقتی دلم از تمام دنیا گرفته بود و جانم در تب و تاب جدا شدن از جسمم بود و غم تمام وجودم را احاطه کرده بود ، نه راه پیش داشتم نه راه پس، خداوند دری را به روی من گشود به اسم کنگره 60.
هیچوقت حال آن روزم را فراموش نمیکنم، استاد حرف میزد و من فقط گریه میکردم، فکر میکردم فقط من در دلم غمی ناگفته دارم و دنیا برایم تمام شده بود... گذشت تا قرار شد راهنما انتخاب کنم، انگار میدانستم چه کسی را باید انتخاب کنم و دنبال همان میگشتم، ناخودآگاه سر لژیونی نشستم، یک فرشته را دیدم که در نگاهش محبت موج میزد و با لبخندش درد نگفته مرا التیام می بخشید، مرا به آغوش کشید و آغوشش برایم امن ترین نقطه جهان بود، چنان آرامشی گرفتم که دلم میخواست همان لحظه زمان به پایان برسد و زندگی من با همان ارامش تمام شود . انگار او کسی بود که خداوند برای نجات من از ظلمت و تاریکی فرستاده بود.
راهنمای عزیزم خانم زهره جانم ...
مثل آموزگاری مهربان الفبای زندگی را برایم سر مشق گرفتی و در گوش من با صدای پر مهرت زمزمه کردی؛ عشق را، محبت را، گذشت را، صبر و مهربانی را... .
درس چگونه زندگی کردن را زیر سایه پر مهر تو آموختم، کلامت آنقدر شیوا و دلنشین بود که تمام ناخوشی هایم را از یاد بردم. خورشید نگاهت آنچنان گرمایی به جان یخ زده ام تاباند که گویی جان تازه به من بخشید. تو نگاهت هم حرف دارد،حرفی که ناامیدی را به امید تبدیل میکند.
سنگ صبور روزهای سختم؛ جسم و جانم را غبار غم گرفته بود، نه چیزی میدیدم نه چیزی را می شنیدم... دنیایی که تو به من هدیه کردی روح تازه ای در من دمید.
با توام ای مهربان تر از مهربان؛ تو که گاهی آموزگاری میشوی تا بیاموزی تمام ندانسته هایم را، گاهی مادری میشوی؛ نگران... که از عمق نگاهم سنگینی غم نشسته بر قلبم را میخوانی. گاهی خواهری میشوی؛ رازدار تمام ناگفته هایم. گاهی هم پدری میشوی؛ با جذبه... تو جنست با فرشته ها هم فرق دارد . تو راهنمایی، راهنمای تاریکی به نور، غم به شادی، نفرت به عشق، راهنمای رسیدن به آرامش. راهنمای راه بهشت؛ با چه کلامی از تو سپاسگزاری کنم؟
عاشقترین مخلوق خداوند..... اين هفته هزاران بار بر تو مبارك
هفته راهنما را به همه راهنماهای کنگره ۶۰ در زمین و سماء تبریک میگويم .
نگارش: همسفر فرزانه (لژیون سوم)
تهيه و تنظيم: همسفر زينب (لژيون سوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
182