English Version
This Site Is Available In English

خلاصه ای از سی دی قضاوت

خلاصه ای از سی دی قضاوت

عملکردی که در اثر قضاوت به وجود میاید:

توضیح در مورد قوانینی که در هستی وجود دارد:بسیاری از قوانین همان طور که در علم فیزیک و ریاضی جاری هستند می‌توان آن را در مورد صور پنهان انسان استفاده کرد باید بگردیم و جایش را پیدا کنیم وپازل آن را سر جای خودش بگذاریم .

بحثی که در فیزیک تأثیرگذار است بحث نیرواست.تمام کارهایی که انجام می‌شود و قوانین فیزیک در آن جاری است و بر اساس آن پایه‌ریزی می‌شود،بحث نیرو است.نیروهای هستی را از نظر عملکرد و ماهیت آنها به چهار بخش تقسیم کرده‌اند:

1.نیروی جاذبه 2.نیروی جاذبه و دافعه الکتریکی 3_نیروی هسته‌ای قوی 4_نیروی هسته‌ای ضعیف

در جهان‌بینی نیرو معادل حس است و کاری که حس انجام می‌دهد ،در هر موجودی باعث حرکت می‌شود.البته چیزهای دیگری هم هست ولی اگر انسان نسبت به چیزی حس نداشته باشد هیچ حرکتی در مورد آن نمی‌تواند انجام دهد،اگر هم بخواهد انجام دهد باید اول حس آن را به وجود بیاورد،بعد که حس به وجود آمد می‌تواند حرکت کند و در مورد آن ،کاری انجام دهد .این کاری که نیروها انجام می‌دهند یکسری قوانین در آن‌ها حاکم است و نکته مهم اینکه :وقتی بخواهد نیرویی به وجود بیاید چه از جنس دافعه باشد چه از جنس جاذبه ،یا هر وقت بخواهد حسی به وجود بیاید باید حتماً در آن نیروی گرانش و نیروی جاذبه الکتریکی به وجود بیاید و باید دوتا قطب وجود داشته باشد مثل قطب مثبت و قطب مثبت دیگر یا قطب مثبت و منفی.که دو قطب همنام باشند دافعه به وجود میاید اگر غیر همنام باشند جاذبه به وجود میاید .اگر بخواهیم جرم داشته باشیم باید حتماً دوتا توزیع یا دوتا قسمت جرم دار داشته باشیم .مثل خورشید و ماه و زمین ،چون یک جرم تنها نمی‌تواند نیرو را به وجود بیاورد هر چقدر هم که بزرگ و قوی باشد.مفهوم این  حرف این است که "برای اینکه احساس به وجود بیاید هیچ‌وقت یک بستر مناسب کافی نیست "خیلی مسایل دیگر است . خیلی انسان‌ها در بحث جامعه‌شناسی میگویند ،جامعه شرایط بدی دارد یا بستر بدی داشت که باعث شده افرادی تخریب شوند در صورتی که جامعه‌ای که خیلی مناسب باشد فقط یک محیط یا یک بستر است .مثلاً یک جرمی که خیلی بزرگ و قوی باشد در اطراف خودش یک میدان به وجود میاورد ،یک بار الکتریکی قوی که جز یک محیط مناسب برای جذب شدن کار دیگری نمی‌تواند انجام دهد.اگر در یک میدان بار مثبت قوی یک ذره خنثی قرار بدهیم هر قدر هم میدان قوی باشد هیچ اتفاقی در آن نخواهد افتاد.نه جاذبه به وجود میاید نه دافعه .یک آهنربای خیلی قوی را اگر درونش یک قطعه چوب قرار دهیم هیچ اتفاقی نمی‌افتد ،اما اگر بر روی چوب یک ذره آهن وجود داشته باشد به شدت جاذبه به وجود میاید و آهن جذب می‌شود همان یک ذره آهن همان قسمت دوم را به وجود میاورد.

از این اصل برای درمان اعتیاد استفاده می‌شود.در کنگره وقتی درمان اتفاق می‌افتد که در آن مسئله ناخالصی که مربوط به مصرف مواد و اعتیاد است صفر شود و برطرف شود.وقتی که صفر شد شخص بین تمام مصرف‌کنندگان دنیا

قرار بگیرد آن جاذبه و دافعه در کار نیست .برخی از بچه‌ها میگویند اگر تمام دنیا مواد مصرف کنند من از کنارش رد می‌شوم .تا اینجا یک بخش مسئله بود و بخش دوم اینکه :ما حس را احساس می‌کنیم چه حس خوب چه حس بد .ما باید دوتا توزیع بار داشته باشیم .یعنی اگر من احساس خوبی نسبت به یک محیط یا یک فرد پیدا می‌کنم علتش چیست؟

جواب حس است.علتش این است که در آن محیط یا آن فرد یک میدان خوب است.اما در درون من هم یک جو جاذبه و یک جو مکمل وجود دارد که وقتی این دوتا در کنار هم قرار می‌گیرند احساس خوب به وجود میاید یا احساس بد به وجود میاید.اگر آن ویژگی یا طبیعت که من مشاهده می‌کنم و احساس در من به وجود میاید،اگر از آن ویژگی در درون من نباشد هیچ احساسی در من به وجود نخواهد آمد و من هیچ حسی نسبت به آن ندارم پس برای به وجود آمدن حس مکمل و جاذبه آن ویژگی در درون من باشد و این موضوع شامل هم صفات خوب وهم صفات بد می‌باشد.

یعنی من یک فردی را می‌بینم و در من احساس نفرت به وجود میاید و از آن فرد حرصم می‌گیرد و یا از او بدم میاید این موضوع به من چه چیزی را می‌گوید؟این مسئله به من می‌گوید که آن صفت یایان ویژگی که من در آن فرد می‌بینم در درون خود من هم هست اگر نبود من نباید آن را احساس می‌کردم یا اینکه  این حس نمی‌توانست در من به وجود بیاید .خیلی وقت‌ها آدم صفات و ویژگی‌هایی را در یک نفر می‌بیند و از آن‌ها  حالش به هم میخوردولی در این فکر است که من از آن ویژگی وصفت مبری هستم چون از آن صفت خوشم نمی‌اید و من آن صفت را نمی‌پسندم باید با کمال تأسف یا اطمینان گفت :تو خودت هم از آن جنس هستی و آن صفت را در درون خودت داری اگر نداشتی نمی‌توانستی آن صفت را حس کنی چون نیرو به دوتا بخش احتیاج دارد ولی نکته مهم این است که آن صفت یا ویژگی ممکن است در یکی زیادتر باشد و در دیگری کمتر باشد.مثلاً :جاذبه‌ای که بین زمین و خورشید به وجود میاید خورشید از نظر حجمی و جرم یک میلیون و سیصد هزار برابر زمین است و از نظر وزن هم شاید یک میلیون برابر زمین باشد ولی جاذبه‌ای که بین زمین و خورشید به وجود می‌آید یکسان است .قانون سوم نیوتن :نیرویی که زمین به خورشید وارد می‌کند با نیرویی که خورشید به زمین وارد می‌کند یک اندازه است و هیچ فرقی نمی‌کند اما چون خورشید خیلی بزرگتر و گردن کلفت تراز زمین است در آن ویژگی یا صفت که در اینجا جرم است خیلی بزرگ‌تر است ،پس تعیین‌کننده خورشید است و خورشید فرمان می‌دهد که زمین به دور او بچرخد و چون ازنظر آن صفت و ویژگی خورشید احاطه دارد خورشید دور زمین نمی گردد و ثابت است و زمین به دور خورشید می‌گردد.

اگر من ویژگی بدی را در کسی دیدم و آن صفت در من خیلی اندک هم باشد در من آن نیرو به وجود میاید در کنگره میگویند،همه چیز یک صور آشکار دارد و یک صور پنهان.یعنی آن ویژگی ممکن است در من به صورت آشکار باشد یعنی خودم می‌بینم و حسش می‌کنم .از آدم دروغ گو بدم می‌آید اما خودم هم دروغ می‌گویم خودم هم میدانم که دارم دروغ می‌گویم .در فیلم اشک‌ها و لبخندها می‌گوید من قطعه‌ای را از یکی دزدیدم ویکی دیگر آمد از من دزدید،من از آدم دزد حالم به هم می‌خورد،یعنی آن صفت را در خودش می‌دید.اما خیلی وقت‌ها آن صفت یا ویژگی

در من پنهان است و خودم هم از آن اطلاعی ندارم ممکن است در آستانه ظهور باشد و در آستانه تولد باشد آن صفت.

چون در کنگره می‌گوییم هر چیزی برای اینک به وجود بیاید باید بذر آن در زمین مناسب کاشته شود.و آن زمانی که جوانه میزند یک مرحله ،و تا تبدیل به میوه می‌شود یک فاصله زمانی زیادی وجود دارد که این فاصله زمانی قابل توجه است.پس اگر آن صفت و ویژگی در من به صورت پنهان باشد مثل همان هسته می‌باشد که در خاک است و در بستر وجود من هست و دارد خاک را می‌شکافد و کم‌کم بیرون میاید.دیر یا زود آن اتفاق می‌افتد آن بذر جوانه‌زده و میوه میدهد میوه اش همان صفتی است که در دیگران می‌دیدم و ازش خوشم نمی‌آمد ممکن است سه سال بعد خودش را نشان بدهد و تبدیل شوم به یک انسان حسود .همان مثال "که آدم از چیزی بدش بیاید سرش می‌اید "

علتش این است که در درونش تخم آن صفت هست این قانونی است که پذیرشش برای خیلی آدم‌ها سخت است و خیلی آدم‌ها نمی‌پذیرند که همان صفت بد را دارند.قانون اول:اگر صفت خوب یا بدی در کسی مشاهده کردم و در من احساس به وجود آمد آن صفت یا ویژگی در من هست ،آشکار یا پنهان.اگر آن صفت بد و ناگوار باشد و در آن شخص صد تا باشد و در من پنج تا باشد مثل انسانی که کینه جو است یا بی‌رحم و فتنه جو است اگر من نسبت به آن احساس نفرت بکنم این در وجود من هم هست و اگر من با این شخص وارد جنگ شوم بر اساس حسی که در من به وجود آمده (حس کینه و بیزاری)بر اساس این حس وارد نبرد شده‌ام و نیرو بین هر دوتا یکسان است اما کسی که آن صفت را صدتا دارد ومن که پنج تا دارم نیروی او بر پنج قسمت وارد می شود و کسی که بیشتر ضربه می خورد کسی است که خوش جنس تره بیشتر ضربه می خورد چون جنس خرابش کمتره .با آدمی که غیر صراط مستقیم است نباید وارد جنگ شد چون ازاوضربه خواهیم خورد و این جنگ برنده‌ای نخواهد داشت و هر دو طرف بازنده هستند. خیلی از آدم‌های نااهل برای اینکه در مبارزه برنده شوند از همان حس و نیرو استفاده می‌کردند و در انها همان حس را القا می‌کردند.

اینکه حس بد به آن‌ها القا می‌کردند با آنها وارد جنگ می‌شدند.حالا بین من و یک آدم یا یک سیستم این احساس به وجود آمده مثل اینکه بگویم من از عرب‌ها بدم میاید ،اتفاقی که می‌افتد این است1-آن احساس بد رادارم2-بر اساس آن حسی که دارم قضاوت می‌کنم و نتیجه این می‌شود که بر اساس احساسم قضاوت بدی می‌کنم و آن شخص و یا آن سیستم را محکوم می‌کنم .اگر انسان از شخص یا طایفه‌ای بدش بیاید سعی می‌کند نقاط منفی آن فرد را بگردد و پیدا کند که این حس بد خودش را توجیه کند و بگوید اگر من از فلانی بدم می‌اید به خاطر این است که کار زشت انجام می‌دهد.

3-حالا قضاوت می‌کنم و حکم صادر می‌کنم چه اتفاقی می‌افتد؟وقتی که فرد یا مجموعه‌ای را محکوم کردم که شاید قلبی هم باشد و کسی از آن خبر نداشته باشد دوتا اتفاق می‌افتد:1-جنگیدن همیشه با شمشیر و اسلحه نیست جنگیدن اشکال مختلفی دارد و همیشه به صورت رو در رو نیست وقتی که در مورد یک نفر حس بدی دارم و قضاوت می‌کنم و محکومش می‌کنم مثل این است که اینجا نشسته‌ام و دکمه یکسری موشک را می‌زنم و مستقیماً گلوله موشک به آن شخص یا سیستم برخورد می‌کند.آن شخص ممکن است هزاران کیلومتر از من دور باشد اما این نیرو حتماً به آن شخص اصابت می‌کند و فاصله در این مسئله دخالتی ندارد آن شخص یا آن سیستم با من به صورت علنی وارد جنگ می‌شود و نبرد شروع‌شده و من باید منتظر باشم تا او هم موشک‌هایش را به سمت من شلیک کند و این جنگیدن تخریب زیادی هم دارد.خیلی از ماها هستیم که در آن واحد با ده‌ها نفر این جنگ رادارند هرروز و هر شب چه مقدار زیادی نیرو و انرژی  لازم است تا این جنگ ادامه پیدا کند ؟و چه هزینه سنگینی انسان باید بپردازد ؟چون حس‌های بازدارنده از طرف آن شخص به طرف من برمی‌گردد انسان یک سنگینی خاصی احساس می‌کند از همین قانون محکوم کردن و قضاوت کردن نشأت می‌گیرد.

محصول دیگر این جنگ :صفت ناخوشایند مثل یک قاتل حرفه‌ای می‌ماند که طوری قتل را انجام می‌دهد که هیچ مدرکی از خود بجا نمی‌گذارد تا شخص دیگری به عنوان قاتل شناخته و اعدام شود نفس اماره یا بخش منفی و بازدارنده انسان دقیقاً مثل همان قاتل حرفه ایست کارها را طوری انجام می‌دهد که تمام شواهد متوجه یک شخص یا سیستم دیگر است چون وقتی قاتل شناخته نشود و بجایش شخص دیگری اعدام شود معنی آن این است که قاتل با خیال راحت در وجود من نقشه می‌ریزد برای حرکت‌های بعدی و من باید از نقشه‌های او در هراس باشم چون او در کارش استاد است این دوتا اتفاق همزمان می‌افتد .اگر من آن فرایند(قضاوت) را متوقف کنم و دست از محکوم کردن افراد بردارم نتیجه معکوس به دست می‌آید و نتیجه آن می‌شود که آن قاتلی که قبلاً راحت می‌گشت وزندگی می‌کرد شرایط و محیطی مهیا می‌شود که آن بخش از صفت ناخالصی در وجودم پنهان بود رویت کنم و ممکن است سه ماه طول بکشد.مشکل اصلی در مسیر تزکیه و پالایش کردن از بودن در تاریکی نیست مشکل اصلی ندیدن تاریکی است.

چون انسان صفات ناخوشایند و تاریکی را در خودش نمی‌بیند هیچ‌وقت دست به پالایش نمی‌زند .تمام تلاش نفس اماره در این است که رویت نشود چون قاتل از زمانی که شناسایی و رویت شد دیگر نمی‌تواند راحت باشد و در خیابان بگردد باید پنهان شود و دیگر هیچ جایی برایش امن نیست .جایی که انسان ویژگی تاریکی را در خودش دید پنجاه درصد پالایش را روی خودش انجام داده وقتی که به شخصی چیزی میگوییم تکذیب می‌کند ومی گوید من این‌طوری نیستم علتش این است که قسمت تاریکی خودش را نمی‌بیند و در مورد دیگران قضاوت می‌کند و حکم صادر می‌کند وقتی که قضاوت انجام می‌دهیم اتفاقات ناگوار می‌افتد مثلاً قضاوت کرده و میگویم مکانی که کار می‌کنم یا زندگی می‌کنم جای بدی می‌باشد وقتی قضاوت کردم اتفاق بد می‌افتد اگر در موردش قضاوت نکنم ممکن است آن مکان قبلی به مکان خوبی هم تبدیل شود.

نویسنده :همسفر افشار

منبع : وبلاگ همسفر ناهید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .