جلسه نهم از دوره پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی بندرعباس با استادی راهنما سبحان و نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه "بنیان کنگره 60 " در روز سهشنبه هجدهم آذر ماه 1404 راس ساعت 17:00 آغاز بکار کرد:
خلاصه سخنان استاد:
من لازم میدانم ابتدا از دبیر قبلی جلسه تشکر کنم و به ایشان تبریک عرض کنم. همچنین به دبیر جدید، جناب عباس، تبریک میگویم و برای نگهبان جلسه نیز خدا قوت میطلبم. از اینکه بار دیگر فرصت خدمت در این جایگاه به بنده داده شده است، صمیمانه سپاسگزارم.
در یکی از دستورجلسات، یکی از دیدهبانان مثالی زد و گفت: وقتی میخواهید درباره خورشید صحبت کنید، چه چیزی میتوانید بگویید؟ خورشید سراسر عشق است؛ بر خوب و بد، بر گل و خار، یکسان میتابد. سخن گفتن درباره خورشید سخت است؛ همانطور که سخن گفتن درباره بنیان کنگره نیز دشوار است. امروز نیز دستورجلسه همین موضوع است.
.JPG)
شعبه بندرعباس، از روز نخست با چالشهای فراوانی همراه بود و بسیاری از عزیزان شاهد آن بودهاند. البته پیش از آنکه ما با مسائل برخورد کنیم، قوانین، راهها و دستورهایی از سوی کنگره مشخص شده بود و همین موضوع کمک بزرگی در راهاندازی این شعبه بود. اما وقتی به بنیان کنگره نگاه میکنیم، میبینیم که مهندس دژاکام کاری را آغاز کردند که هیچ الگوی کامل و آمادهای برایش وجود نداشت.
مهندس بارها در صحبتهای خود گفتهاند که کنگره چگونه از دل مسائل سخت شکل گرفت؛ از جلساتی که در سرای محله برگزار میشد و بهاشتباه بچههای کنگره را مسبب مشکلات میدانستند، تا ماجرای پارکها و ورزشگاهها که بارها با مخالفتها و ناملایمات همراه شد. اما با صبر، عشق و پایداری، همه این چالشها به فرصت تبدیل شد؛ تا جایی که بسیاری از مکانها در نهایت به مرکزی برای فعالیت اعضای کنگره تبدیل گردید.
کار بزرگی که در کنگره انجام شده، نتیجه رسیدن مهندس به عشق وادی چهاردهم است. در بیرون، برای هر کار کوچک، حقوق، اضافهکار، توقع و ناراحتی وجود دارد؛ اما در کنگره، انسانها بدون چشمداشت، از کار و زندگی خود میزنند و خدمت میکنند. این آموزشها باعث شد من امروز با هر چالشی در زندگی، محکمتر بایستم و بدانم هر مسئلهای، نتیجه عملکرد گذشته و وسیلهای برای رشد من است.
.JPG)
من خدا را شاکرم که این صندلی و این جایگاه در اختیار من قرار گرفته است. یک روز که جلسه نیامدم، حالم خوب نبود؛ اما به محض ورود به شعبه، احساس کردم باری از دوشم برداشته شد. فهمیدم چقدر نیاز دارم که در این مسیر حضور داشته باشم. باید قدر زمان، جلسات، لژیون و آموزشها را بدانیم. هر جملهای که نشنیده بگذرد، مثل درخت زیبایی است که از کنارش عبور کردهایم و بهره نبردهایم.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، سپاسگزارم.
تایپ، ویراستاری و ارسال: مسافر سجاد رهجوی راهنما مسافر علیرضا
عکس: مسافر علی رهجوی راهنما مسافر بختیار
- تعداد بازدید از این مطلب :
52