جلسه نهم از دوره اول کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی فیروزآباد به استادی اسیستانت همسفر اعظم، نگهبانی همسفر سهیلا و دبیری همسفر بانو با دستور جلسه «بنیان کنگره60» روز دوشنبه ۱۷ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
هفته بنیان است، همه ما میدانیم جشن بنیان یعنی جشن رهایی آقای مهندس. خدمت ایشان عرض تبریک دارم و این رهایی را خدمت خانواده محترمشان، خانم آنی بزرگوار، استاد امین، خانم آنی کماندار راهنمای عزیزم و خانم شانی و خدمت همه شما عزیزان تبریک میگویم. آقای مهندس میگویند: روز رهایی من روز رهایی همه انسانها است که در کنگره۶۰ دارند به رهایی میرسند. خدا را شکر میکنم عضو کنگره۶۰ هستم و خداوند این مسیر و این راه را بهواسطه بزرگترین رنج من یعنی اعتیاد به من نشان داد و باعث شد به خاطر بزرگترین دردم و بیشترین چیزی که از آن رنج میبردم، امروز بهترینها و بیشترین لذتها را تجربه کنم و اجازه خدمت به انسانها را داشته باشم.
شاید بعضی از شما فکر کنید که وقتی یک نفر از یک مسیر دور میآید؛ مثل من خیلی به او سخت میگذرد، خیلی کار خاصی کرده، نه اصلاً اینطوری نیست، مطمئن باشید خیلی حال خوب دریافت میکنم، وقتیکه مسیر را برای رسیدن به این نمایندگی طی میکنم. برای اینکه بتوانم کاری انجام بدهم تا بتوانم یک مهره ارزشمند برای این سیستم باشم. ۱۳ سال پیش وقتی وارد کنگره۶۰ شدم حالم خیلی خراب بود، حوصله هیچ کس را نداشتم؛ ولی امروز اینقدر خداوند انرژی به من داده و اینقدر حال خوب دارم که در هفته ممکن است یکی، دو بار به خاطر خدمتی که در کنگره۶۰ به من دادهاند به مسافرت بروم.
اگر من اعظم امروز اینجا باحال خوب نشستهام و توانستهام انشاءالله مادر خوبی برای فرزندانم باشم و برای مسافرم همسفر خوبی باشم، بعد از ۱۲ سال هنوز در کنگره۶۰ حضور داشته باشم و یاد بگیرم، همه آنها را مدیون آقای مهندس هستم. آقای مهندس سال ۱۳۷۵ سفرشان را شروع کردند و ۱۵ آذرماه ۱۳۷۶ به رهایی رسیدند که این تاریخ را در کنگره۶۰ به نام تاریخ بنیان کنگره۶۰ معین کردند. هر سال این تاریخ را جشن میگیریم.
بنیان یعنی چه؟ چرا این هفته را به نام هفته بنیان نام گذاشتند، مگر در هفته بنیان چه اتفاقی افتاده؟ در همان سال ۱۳۷۶ که من شاید ۱۸ سال داشتم، مشغول درس خواندن بودم، اصلاً نمیدانستم یک روز وارد یک زندگی میشوم که اعتیاد را تجربه میکنم. یک روز همسر یک مصرفکننده میشوم. آن سالها هر کدام از ما هر جایی از این دنیا حضور داشتیم و در حال خاصی بودیم. شاید بعضی از شما که الان جوان هستید آن زمان خیلی بچه بودید؛ ولی بهترین اتفاق زندگیمان آنوقت رخ داد که ما خبر نداشتیم و قرار بود در این مسیر قرار بگیریم و از آموزشهای که کنگره۶۰ به وجود میآورد و مسیری که ایشان آن سال به وجود آوردند، ما سالها بعد طی کنیم و به حال خوب و آرامش برسیم.
آقای مهندس شروع به حرکتی کردند که تابهحال آن مسیر طی نشده بود. اولین بار ایشان این مسیر را طی کردند، ولی با راهنمایی اساتیدشان و با هدایت خداوند این مسیر را طی کردند، جادهای برای ما درست کردند، علامتگذاری کردند تا ما هم بعد از ایشان آن مسیر را طی کنیم. مسیری که در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر آن را با تصویر برای ما نشان دادند. جمعیت احیاء انسانی کنگره۶۰، یک جمعیتی است که انسانها را احیاء و زنده میکند، بنیان این جمعیت آقای مهندس هستند. بنیانگذار نیستند، بنیان هستند. بنیان کنگره۶۰ نهتنها اعتیاد را بلکه امروز بسیاری از بیماریهای لاعلاج را به درمان میرسانند.
آقای مهندس یک خصوصیات خوبی که دارند، بسیار جدی و قانونمند و درعینحال بسیار مهربان هستند؛ یعنی این دو در کنار هم در شخصیت ایشان هست. وقتی جلسه هست من از اصفهان بخواهم تهران بروم ۵ الی ۶ ساعت طول میکشد. اگر 1 دقیقه دیر برسم اجازه ورود به جلسه را نمیدهند، اصلاً مهم نیست من چهقدر راه آمدهام و از شیراز رفتهام یا از بندرعباس، میگویند وقتی بلد نیستی قانون را اجرا کنی، نظم داشته باشی، چه چیزی میخواهی به یاد بقیه بدهی، اینقدر جدی و سختگیر هستند؛ ولی به همین اندازه هم بامحبت هستند.
در لژیون سردار که همینقدر آموزش برای خودتان و برای بخشیدن است؛ برای آقای مهندس هم مهم است، پولتان اصلاً مهم نیست؛ انسانها و آموزش تکتک ما برای آقای مهندس خیلی مهم هست. روزی من اعظم اصلاً بلد نبودم مادر، زن یا بنده خدا باشم. همه چیزهایی که امروز دارم و از آن لذت میبرم و به حال خوب میرسم آقای مهندس به من یاد دادند، با آموزشها، سیدیهایی که همه ما در طول هفته گوش میدهیم.
آقای مهندس برای اولین بار که خواستند کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر را چاپ کنند پول چاپ را نداشتند و فقط یک کارخانه داشتند آن را فروختند و کتاب را چاپ کردند. با این شجاعت و امیدواری این کارها را انجام دادند و مسیر را باز کردند و یکییکی شعب را ایجاد کردند و باعث شدند در فیروزآباد هم یک نمایندگی ایجاد شود و شماها هم بیایید و از این شعبه استفاده کنید.
امروز شما بهعنوان سفر اولی و سفر دومی اینجا نشستهاید و قرار هست سالهای آینده راهنماهای این شعبه باشید و مرزبانها، ایجنت ها و ... از شما دربیاید؛ پس وقتی میخواهید بیایید خیلی جدی بیایید، شما میخواهید کنگره۶۰ برای یک وظیفه مهم بیایید و وارد جزئیات و حاشیه نشوید که از این گردباد به بیرون پرت شوید، سعی کنید خودتان را در مرکز این گردباد قرار بدهید تا انشاءالله به ارج و بالا برسید.

مرزبانان کشیک: مسافر اسماعیل و همسفر مدینه
عکاس: همسفر گلزار مرزبان خبری
تایپیست: همسفر ثریا رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم)
ارسال: راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی فیروزآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
206