.با یک قضاوت اشتباه ما فردی میجوشد، فردی میسوزد و فردی میمیرد. قبل از آنکه زبانت آلودهی کشتن کسی شود حرفهای خام خود را بگذار خوب بپزد
قضاوت رابطه مستقیمی با جهالت دارد. معنی لغوی قضاوت و جهالت به ترتیب حکم دادن و ندانستن است. قضاوت و جهالت کنار هم قرار میگیرند به این دلیل که قضاوتهایی که انجام میشود برحسب ندانستن است. وقتیکه خداوند انسان را خلق کرد به او قدرت اختیار داد، قدرت قضاوت داد که بتواند بر سر دوراهیهای زندگی خود تصمیم بگیرد، اما قضاوت چه وقت و چگونه شروع میشود؟ مشکل اصلی انسانها از ذهن آنهاست؛ دلیل تمام ناآرامیها از ذهن نشاءت میگیرد که همیشه نگران است که مبادا چیزی برخلاف میل او اتفاق بیفتد و همین باعث میشود که دربارهی هر چیزی قضاوت کند. ریشه قضاوت در جهل و نادانی است که طبق مثلث جهالت که سه ضلع آن ترس، منیت و ناامیدی است. فرد بر اساس یکی از این مؤلفهها شروع میکند به نظر دادن و حکم کردن؛ چراکه در کنگره برای هر شروعی و هر آغازی با ۱۴ ثانیه سکوت شروع میکنیم و آنهم از جهل و نادانی خود به خداوند پناه میبریم؛ چون باعث بدبختی بشر جهل و نادانی اوست.
قضاوت اول از یک سوءظن کوچک شروع میشود و بعد به داوری و حکم صادر کردن میرسد و انرژی بسیار زیادی را از ما میگیرد. ما به سه طریق میتوانیم قضاوت کنیم و کلاً در زندگی سه تا قضاوت انجام میدهیم که یکی قضاوت نسبت به خودمان و خانواده هست و یکی قضاوت نسبت به جامعه و اطرافیان و یکی قضاوت در مورد خداوند و پروردگار هست. وقتیکه ما در مورد دیگران قضاوت میکنیم که نه از گذشته و پیشینه آنها خبرداریم و نه از دردها و رنجهایی که در زندگی کشیدهاند و هرروز خودمان را اختصاص میدهیم به قضاوت و نظر دادن راجع به رفتار، کردار وزندگی دیگران یعنی اینکه این کار خوبی است که من هرروز در مورد آن حرف میزنم و صد در صد به کائنات این موج را میدهم که این عمل خوبی هست و ارزشمند است پس من به زندگی خودم دعوتش میکنم و جذبش میکنم و روزی میرسد که من همان میشوم و عین همان شخص، همان رفتارها را که قضاوت میکردم انجام میدهم. در کنگره هم قضاوت در مورد اعضای لژیون و کنگره میتواند باشد، وقتیکه ما میخواهیم دیگران را قضاوت کنیم اگر خودمان را در مقابل یک آینه قرار بدهیم چه میبینیم؟ چه میدانیم، چقدر میدانیم، در کجا و چه جایگاهی قرار داریم؟ اگر خوب دیدی و در آن جایگاه قرار گرفتی و بهجای آن فرد قرار گرفتی میتوانی به خودت اجازه قضاوت در مورد دیگران بدهی؛ چطور خسی را در چشم دیگران میبینی اما خار به این بزرگی را در چشمان خود نمیبینی که این جمله بسیار زیبایی هست که همه ما شنیدیم.
در کنگره راهنما حق قضاوت در مورد رهجوی خودش را دارد اما رهجو بهخصوص سفر اولیها حق قضاوت در مورد خودشان را هم ندارند چراکه از دانایی لازم برخوردار نیستند و در کتاب 60 درجه گفتهشده که نگهبان جسم و روح خود باشید و این کار فقط میتواند با یک تفکر سالم و عقل سالم انجام شود. یک نوع قضاوت دیگر قضاوت در مورد خداوند و پروردگار هست. من چگونه میتوانم خداوند و کائنات را قضاوت کنم؟ در هستی و آفرینش شک میکنم و بهراحتی نظر میدهم؛ من که نمیتوانم ذرهای از هماهنگی بین شب و روز، آبوآتش، باد و خاک و طبیعت، گیاهان و حیوانات را به وجود بیاورم چگونه در خلقت کهکشانها، دریاها، ستارگان، دشتها و کوهها قضاوت میکنم؟ من که بهاندازه سرسوزنی توان خلق و مدیریت هیچکدام را ندارم چگونه خداوند را قضاوت میکنم که چرا برای من اینطور خواست؟ زبان در ناشکری و حکم دادن و قضاوت خداوند میانجامد. روزی پیامبر در یک مکانی نشسته بودند و یکچیزی دیدند و سریع جای خود را تغییر دادند، به ایشان گفتند چه دیدید؟ پیامبر فرمودند: الآن از جایی که تازه آمدم دیگر هیچچیز نمیبینم و اینگونه پیامبر نه دروغی گفتند و نه قضاوتی کردند. یک نوع قضاوت دیگر قضاوت راجع به خودمان است که بهترین نوع قضاوت است و به شرطی که تمرکز و قضاوت روی عیوب و نقایص ما باشد و خودمان قاضی کارهای خودمان باشیم. شبها که میخواهم بخوابم رفتار وزندگی خودم را از صبح تا شب بررسی کنم که آیا امروز در جهت خیر و نیکی و محبت بودم و یا فقط روزمرگی کردم، صبحم را شب کردم آیا زندگی را زندگی کردم، آیا امروزم با دیروزم تفاوت داشت، رفتارهای من در جهت ارزش و صراط مستقیم بود؟ پس ایکاش که خودمان را در جهت رشد قضاوت میکردیم و در مورد خانواده و نزدیکان مثل همسرم، فرزندم و مادرم اگر هم بخواهم قضاوتی کنم در جهت رشد آنها باشد و به پیشرفت آنها کمکی کند و نکته مهم دیگر اینکه من اگر میخواهم افراد نزدیک خود را از روی خیرخواهی قضاوت کنم و در مورد آنها نظر بدهم باید در حدی باشد که در حریم شخصی آنها تجاوز نکنیم. به فرض مثال یک همسفر در سفر اول نباید قضاوت اشتباه راجع به مسافرش داشته باشد اینکه هرروز و شب بگوید گریز زده یا نه؟ آیا خوب سفر میکند یا نه؟ دچار این حسهای منفی نشوند و مطمئن باشد که این حسها را به مسافرش انتقال میدهد و باعث میشود حال او خراب شود و سفر او خراب شود و قضاوت راجع به مسافران را بهتر است به عهده راهنمای خود مسافر بگذارند.
نکته دیگر در رابطه با مورد قضاوت در مورد دیگران این است که همان چیزی که من بد میبینم و سرزنش میکنم و راجع به آن حکم میدهم از جنس آن رفتار و از نوع آن درون من هست چراکه اگر نبود حسی به وجود نمیآمد که من راجع به آن نظر بدهم و قضاوت کنم، پس از هر حرف، حرکت و رفتاری که من بدم میآید صد در صد درون من وجود دارد و شاید الآن هنوز در حد کوچک هست و رشد نکرده و یا اینکه من آن را کشف نکردم و با قضاوت کردن دیگران این اجازه را میدهم که روزی این نکته درون من رشد کند و ظاهر شود و همان قضاوت به زندگی من برگردد. چقدر قضاوت دیگران برای من مهم است؟ چقدر زندگی خودم را تنظیم میکنم که قضاوت نشوم؛ اگر هنوز من مشکل و گرهای دارم اینکه یادم باشد که اگر راهم درست باشد و در جهت خیر باشم و نیتهای من و افعال من در جهت این باشد که به کسی آسیبی نزنم، حق کسی را پایمال نکنم و در جهت ارزشها و درست زندگی کردن باشد پس نباید از قضاوت شدن و اینکه دیگران چه فکری راجع به من میکنند ترس داشته باشم. قضاوت دیگران برای ظاهر و باطن من، رفتوآمد من، حرف زدن و خانوادهام نباید مهم باشد آنها در اشتباه هستند ولیکن این قضاوت در من هیچ تأثیری نباید داشته باشد. اگر آموزش گرفته باشم؛ حال من از قضاوتهای دیگران خراب نمیشود. امر قضاوت کردن را بهتر است به افرادی بسپاریم که دانای کار هستند و در جایگاهی قرار دارند که میتوانند حکم صادر کنند مثل قاضیها که با بررسیهای لازم و تحقیقاتی که میکنند و مدارکی که به دست میآورند میتوانند حکمی صادر کنند و قاضی کل خداوند است و تمام قضاوت بندگان و حکمها به او واگذار میشود و فقط خداوند متعال است که میتواند راجع به بندگان و خلقت نظر بدهد؛ پس قضاوت نکنیم تا مورد قضاوت قرار نگیریم.
خداوندا صدای افکار مرا خاموشکن تا صدای تو را بشنوم. آنقدر غرق قضاوت هستم که فراموش کردم قاضی تویی.
با احترام؛ کمک راهنمای لژیون هشتم همسفر رؤیا «خ»
تایپ؛ همسفر صفورا
- تعداد بازدید از این مطلب :
1103