English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته همسفران

دلنوشته همسفران

همسفر ژاله (لژیون اول):

خانم آنی بزرگ اولین همسفر کنگره۶۰، هفته همسفر بر شما مبارک باد. دستان پر مهرتان را می‌بوسم. من خاک پای شما هستم و امیدوارم همیشه سلامت و سربلند باشید. روز همسفر، روز کسانی است که دیده نمی‌شوند؛ اما ستون‌های اصلی راه هستند. روز دل‌هایی که شکستند؛ اما ایستادند. روز چشم‌هایی که اشک ریختند؛ اما امید را فراموش نکردند. همسفر در کنگره۶۰، یک همراه نیست؛ بلکه یک همراه است، همراهی که از دل تاریکی عبور کرد، نه برای نجات دیگری، بلکه برای نجات خویش و ساختن دوباره خانواده. همسفر کسی است که سال‌ها بار ترس، خشم، شرم و ناامیدی را بر دوش کشید.

در سکوت جنگید، در تنهایی صبر کرد و در لحظه‌هایی که همه چیز فرو می‌ریخت ایستاد تا سقف خانه فرو نریزد. در کنگره۶۰،  همسفر آموخت که ابتدا باید خودش را بسازد تا جهان اطرافش تغییر کند. جشن همسفر روز زنانی است که دیگر قربانی نیستند، بلکه رهجو هستند، جست‌وجو‌گر نور و سازنده تعادل هستند. این روز فقط یک مناسبت نیست یک قدردانی تاریخی است. از عشق‌هایی که آگاه شدند، از صبرهایی که به شعور رسیدند و از زنانی که مسیر زندگی را تغییر دادند .روز همسفر کنگره۶۰، روز شکوفایی آگاهی، روز عزت زن و روز تولد خانواده‌های سالم مبارک باد.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

همسفر زهرا لژیون (اول):

ابتدا این هفته را به سرکار خانم آنی، استاد امین، دختران آقای مهندس و به تمامی همسفران کنگره۶۰ تبریک عرض می‌کنم. نمی‌دانم از کجا شروع کنم برای گفتن از روزهایی که از مسافرم، فرزندانم و بخصوص از خودم ناامید و خسته بودم و فقط خودم را با گریه‌های شبانه آرام می‌کردم؛ چراکه در زندگي خود به تنها چيزي فكر نمي كردم، اعتياد و زندگي كردن با يک فرد مصرف‌كننده بود. به همين خاطر با آرامش تمام وارد زندگي مشترك شدم و از روز اول زندگی مشترک، شکست واقعی را در خودم احساس کردم. روزهایی را سپری می‌کردم که بدون هیچ انگیزه‌ای بودم و همیشه در خلوت خودم با خدای خودم دردودل می‌کردم و از خدا معجزه‌ای می‌خواستم که روزی مسافر من اعتیاد خود را درمان کند و خدا را شکر که این معجزه را زودتر از آن چیزی که فکرش را می‌کردم دیدم. همسفر مسافرم شدم و در این راه پرتلاطم و سختی که داشت، خوشحالم. خوشحال از این حال خوش مسافرم و آرامشی که در من و در خانواده‌ام برقرار شد. من و مسافرم هرچه داریم از برکات کنگره است.
من در این راه چیزهای زیادی یاد گرفتم که در زندگی قبل از کنگره نمی‌دانستم و با خودم عهد بستم تا زمانی که توان دارم زکات حال خوبم را در کنگره بپردازم. زندگی من تیره‌وتار بود که با گذشت زمان رو به روشنایی رسید. در زمان اعتیاد همواره از خدا می‌پرسیدم چرا سهم من از زندگی اعتیاد است؟ اما الان جوابش را پیدا کرده‌ام، چون باید درست زندگی کردن را یاد می‌گرفتم، باید خدا را می شناختم، باید خودم را می‌شناختم، باید خودم را می‌ساختم. خداوند را به خاطر این عمل عظیم هزاران مرتبه شکر می‌کنم و آرزوی قلبی من این است که تمام کسانی که بیرون کنگره هستند و مواد مصرف می‌کنند راه کنگره۶۰، را پیدا کنند. آری ای دوست من فراموش نکن؛ اگر باران نباشد رنگین‌کمانی هم نیست؛ اگر تلخی نباشد شیرینی هم نیست. پس ناامید نشو همین دشواری‌ها است که انسان‌ها را نیرومندتر‌ می‌کند. خدایا هزاران مرتبه شکر شکر به خاطر روزهای خوبی که فقط روزی خیالش از ذهنم عبور می‌کرد؛ ولی امروز برای من تبدیل به واقعیت شد و خوشحالم از اینکه آقای مهندس، روز به این قشنگی را به نام من همسفر گذاشتند.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

همسفر سمیه (لژیون ششم):

هفته همسفر فرصتی ارزشمند است، تا با نگاهی آگاهانه‌تر به مسیری که طی کرده‌ایم بازگردیم و خودمان را عمیق‌تر ببینیم. این هفته به ما یادآوری می‌کند که همسفر بودن ،تنها یک همراهی ساده نیست، بلکه سفری درونی برای رشد، آگاهی و پذیرش مسئولیت است. ما همسفر شدیم در روزهایی که دل‌هایمان پر از نگرانی، ترس و ابهام بود و آینده برایمان تصویری روشن نداشت. همسفر بودن یعنی پذیرفتن شرایطی که آسان نبود؛ اما ما را به انسانی صبورتر، مسئول‌تر و آگاه‌تر تبدیل کرد. در این مسیر آموختیم که تغییر دیگران در اختیار ما نیست و تنها نقطه‌ای که می‌توانیم از آن آغاز کنیم، خودمان هستیم. ما یاد گرفتیم که رهایی از رنج با کنترل اطرافیان ممکن نمی‌شود و آرامش از اصلاح نگرش و رفتار خود ما شکل می‌گیرد. همسفر بودن دیدن واقعیت‌ها است. همان‌گونه که هستند و انتخاب آگاهانه مسیر درست، حتی در سخت‌ترین شرایط است. در این راه بارها خسته شدیم؛ اما به جای تسلیم شدن، آموختیم که صبورانه و با تعهد ادامه دهیم.
هفته همسفر یادآور اشک‌هایی است که در سکوت ریخته شد و تجربه‌هایی که ما را پخته‌تر و مقاوم‌تر کرد. این هفته فرصتی است برای قدردانی از خودمان که با وجود فشارهای روحی و احساسی، مسیر رشد و آموزش را رها نکردیم. ما آموختیم که صبر به معنای تحمل خاموش نیست، بلکه انتخاب آگاهانه رفتار سالم در شرایط دشوار است. همسفر بودن به ما یاد داد که مراقبت از خود نشانه خودخواهی نیست، بلکه نشانه بلوغ فکری و احساسی است.
در این مسیر یاد گرفتیم که ارزش و هویت ما وابسته به رفتار دیگران نیست و ما شایسته احترام و آرامش هستیم. هفته همسفر زمانی برای دیدن تغییرات کوچکی که به‌ تدریج درون ما شکل گرفتند و امروز به نتایجی ماندگار رسیده‌اند است. ما در این راه آموختیم که احساسات خود را بشناسیم، آن‌ها را بپذیریم و بدون قضاوت با خود مهربان‌تر باشیم. همسفر بودن یعنی پذیرفتن این حقیقت که مسیر رشد زمان‌بر است و نیاز به صبر، تعهد و استمرار دارد. در این هفته به خودمان افتخار می‌کنیم که آگاهانه انتخاب کردیم در مسیر یادگیری و خودشناسی باقی بمانیم. در مسیر همسفری، همسفران کوچک، بخش مهم و جدانشدنی این راه هستند و حضورشان مسئولیت ما را عمیق‌تر می‌کند. همسفر کوچولوها با نگاه‌های معصوم و دل‌های پاک خود، بازتابی از صداقت و احساس ناب زندگی هستند. آن‌ها بدون نیاز به کلام، با رفتار و نگاه خود، درس‌های بزرگی از عشق، صبر و صداقت به ما می‌آموزند. همسفر بودن برای آ‌ن‌ها تلاش آگاهانه برای ساختن فضایی امن، آرام و سرشار از احترام و محبت است.
ما آموختیم که رفتار و آرامش ما، تأثیری مستقیم و ماندگار بر ذهن و احساس همسفر کوچولوها دارد. آن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که تغییر ما، مسیر آینده آن‌ها را روشن‌تر و سالم‌تر می‌سازد.
در این مسیر فهمیدیم که آرامش درونی ما، پایه امنیت روانی همسفر کوچولوها است. ما یاد گرفتیم که با آگاهی و مسئولیت‌پذیری، الگوی سالم‌تری برای آن‌ها باشیم. آن‌ها انگیزه‌ای هستند برای ادامه مسیر رشد، حتی زمانی که خسته و ناامید می‌شویم. آن‌ها دلیل محکمی هستند برای اینکه بهبود خود را جدی بگیریم و از یادگیری دست نکشیم.
در کنار آن‌ها آموختیم که محبت، توجه و ثبات رفتاری، پایه‌های تربیت سالم را شکل می‌دهد. همسفر بودن برای آن‌ها ایجاد امید، اعتماد و احساس ارزشمندی در دل‌های کوچک اما عمیق آن‌ها است. ما مسئولیم که با رشد و آگاهی خود، آینده‌ای روشن‌تر و امن‌تر برای همسفر کوچولوها بسازیم. هفته همسفر فرصتی است برای بازنگری در نقش خودمان و این‌که امروز چه الگوی بهتری برای آ‌ن‌ها هستیم. آن‌ها به ما یادآوری می‌کنند که تغییر ما تنها برای خودمان نیست، بلکه هدیه‌ای ارزشمند برای نسل آینده است. هفته همسفر جشن آگاهی، صبر و تولد دوباره انسانی است که اکنون با مسئولیت، امید و ایمان بیشتری مسیر زندگی را ادامه می‌دهد.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

همسفر شیدا لژیون (سوم):

هفته همسفر یادآور کسانی است که سال‌ها در سکوت و صبر، کنار مسیر پر پیچ‌وخم زندگی ایستاده‌اند. دل‌‌هایی که بارها شکست خوردند، دل‌‌هایی که گاهی تنها و خسته بودند؛ اما هیچ‌گاه امیدشان را از دست ندادند. همسفر کسی است که وقتی مسافر در تاریکی گرفتار است، با صبر و شکیبایی‌، نور امید را به خانه می‌آورد و عشق را زنده نگه می‌دارد. او کسی است که وقتی دنیا سنگین و پر از سختی می‌شود، با نگاه مهربان و دست پر از محبتش، آرامش می‌بخشد و خانه را امن می‌کند. همسفر ستون بی‌‌صدا و قلب تپنده خانواده است، کسی که نه برای ادعا، نه برای تشویق، بلکه از ته دل، برای آرامش و زندگی بهتر دیگری می‌ایستد.

او می‌آموزد که عشق واقعی بودن برای دیگری، بدون هیچ چشم‌داشتی و بدون توقع و بدون انتظار است. هر لبخند کوچک مسافر، هر روز بهتر شدن حال خانواده، هر لحظه آرامش، ثمره صبر و تلاش همسفر است. همسفر کسی است که حتی وقتی دلش گرفته، خسته و دل‌نگران است دلش پر از امید می‌شود. کسی که با صبر و تلاش، مسیر زندگی مسافر و خانواده را روشن می‌کند، و به همه یادآوری می‌کند که عشق، صبر، وفا و مهربانی بی‌پایان است.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

همسفر مریم لژیون (سوم):

آغاز هفته همسفر را به بانی و بنیان کنگره۶۰، آقای مهندس و خانواده ایشان و همه همسفران بخصوص اولین همسفر کنگره۶۰، خانم آنی بزرگ تبریک عرض می‌کنم. با شوق و اشتیاق می‌توانم بگویم بهترین و شیرین‌ترین سفری که‌ در زندگی تجربه کرده‌ام سفر به بهشت زمینی کنگره۶۰، است. سال‌ها پیش من و مسافرم با اسرار یکی از آشنایان وارد کنگره۶۰، شدیم و من با حالی خراب و چشمانی گریان و وجودی پر از ناامیدی و کینه که خود را باخته بودم و دیگر امیدی به زندگی نداشتم و مسافرم را به حال خودش رها کرده بودم و حرفی نمی‌زدم و خسته شده بودم، ولی می‌دیدم که مسافرم جلو چشمانم ذره‌ذره آب می‌شد و دلم برای او  می‌سوخت و کاری از دست من بر نمی‌آمد.

وقتی وارد کنگره شدم انگار به بهشت وارد شدم. از چشمانم خود‌به‌‌خود اشک سرازیر می‌شد، دیدم یک نفر که شال سبز داشت به طرف آمد و من ر ا بغل کرد. گفتم خدایا اینجا کجاست و او چه کسی است؟ آن روز جشن گلریزان بود خلاصه‌ راهنمای تازه‌‌وارد که همسفر فاطمه‌ بودند یک جوری به درد دل‌های من گوش می‌دادند و من را راهنمایی کرند که باعث شدند در کنگره ماندگار شوم. وقتی لژیون انتخاب کردم یک چند جلسه که گذشت با آموزش‌های ناب همسفر معصومه روز‌به‌روز حالم خوش می‌شد.

همین‌جا بود که به رسالت کنگره۶۰، ایمان آوردم و فهمیدم که کنگره۶۰، تنها برای درمان اعتیاد نیست و تصمیم گرفتم بمانم و به هم‌نوعان خود خدمت کنم. از آن روز به بعد من همراه کنگره هستم و تا زمانی که خداوند اذن و اجازه دهد خواهم بود. من تا زمانی که وارد کنگره نشده بودم فکر می‌کردم من خیلی آدم خوبی هستم و همه تقصیرات را گردن مسافرم می‌انداختم؛ ولی وارد کنگره که شدم ديدم که من از مسافرم بیشتر تخریب داشتم. از مسافرم تشکر می‌کنم که باعث شدند من وارد کنگره شوم و به حال خوب برسم.

تفکر من این بود که‌ زندگی بر من بسیار سخت گرفته است و هستی میان انسان‌ها تبعیض قائل است؛ اما اکنون خدا را سپاس‌گزارم که من‌ را در اين راه قرار داد تا به درک آن برسم که‌ همیشه هستی و طبیعت روی عدالت‌ رفتار می‌کنند و این ما انسان‌ها هستیم که؛ اگر اشتباه کنيم بايد پاسخگو باشیم. مسافر و همسفر هر دو مکمل یکدیگر هستند و سفر آ‌ن‌ها در کنار هم معنا پیدا می‌کند و البته با آموزش‌های که می‌توان پله‌های ترقی را قدم‌به‌قدم با هم طی کنند و بال پرواز برای هم باشند. در آخر این هفته قشنگ را به همه همسفران کنگره۶۰، به خصوص راهنمایان: همسفر معصومه‌، همسفر پروین و همسفر ناهید تشکر و قدردانی می‌کنم که من را در این راه یاری رساند.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

راهنما همسفر سمیه:

«همسفر» چه واژه زیبا و پر معنایی است؛ اگر قدری به معنی این کلمه بیندیشیم. همسفر در یک کلمه دنیای صبر است. سفر شروع کردیم و از عمق تاریکی‌ها به طرف نور، به طرف آرامش، به طرف مهر حرکت کردیم و چه زیبا که یک خانواده با هم همسفر می‌شوند و به یکدیگر کمک کنند تا به خواسته‌های خود برسند و از تاریکی درون و از جهل خود رها شوند. با هم هم‌‌مسیر، هم‌‌کلام، هم‌فکر و هم‌نگاه شدند و دیگر روبه‌روی یک‌دیگر قرار ندارند و شانه به شانه هم حرکت می‌کنند.

اگر مسافر زمین می‌خورد همسفر کمک می‌کند تا دوباره بلند شود؛ اگر مسافر اشک بریزد، همسفر اشک چشمش را پاک می‌کند؛ اگر مسافر ناامید شود، همسفر امید می‌شود. حالا فقط مصرف‌کننده نیست که مسافر شده است، یک همسفر هم سفری شروع کرده که از نادانی خود به دانایی، از قهر به مهر و از ترس به شجاعت برسد. هر دو مسافر و همسفر برای همدیگر با آموزش‌های کنگره چه زیبا هم‌قدم شدند و پله به پله پیش می‌روند و در این مسیر از سختی‌ها هیچ هراسی ندارند، چرا که ایمان دارند که خواستن، برخواستن، رفتن و رسیدن است.

رسیدن به چیزی که درگذشته برایمان آرزو بود. لقب همسفر به ما داده شد، تا ارزش خودمان را بفهمیم و درک کنیم که برای چه چیزی پا به هستی گذاشته‌ایم و کنار چه کسی ایستاده‌ایم و حال، همسفر شده‌ایم و مقصد کجا است؟ نور، آرامش، آسایش، تفکر درست، درک درست ازهستی، عشق، محبت و در نهایت قرار گرفتن در صراط مستقیم و دوری از ضدارزش‌ها است. خداوندا شکر که درهای بهشت کنگره۶۰، را برای ما باز کردی تا لذت درست زیستن را بچشیم. هفته همسفر پر شگون و مبارک باد.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

همسفر سمیرا (لژیون پنجم):

دوستان می‌خواهم چند کلمه‌ای با شما همسفران سخن بگویم. من سختی‌های زیادی کشیده‌ام و بارها بغض گلویم را فشرده و سال‌ها به خاطر حفظ آبرو و فرزندانم نیش و کنایه‌های زیادی شنیده‌ام. دوست داشتم زندگی من در آرامش باشد و بچه‌هایم شاهد بحث‌های من و مسافرم نباشند و دچار استرس نشوند؛ اما نشد. از زندگی ناامید بودم؛ ولی باید هرچیزی به وقتش اتفاق بیفتد. زمانی که کاملاً ناامید بودم از طریق خواهرم با کنگره۶۰، آشنا شدم. یک روز خودم، تنها با پای پیاده و با چشمانی اشک‌بار راه افتادم و به کنگره رسیدم. توان رفتن به داخل سالن را نداشتم. در حیاط نشستم که راهنمای تازه‌واردین با آغوش باز به سراغم آمد. من را چنان بغل کرد که بغضم ترکید، گویی، غم از دلم برداشته شد و آرامش گرفتم. بعد از من مسافرم وارد کنگره شد. سعی کردم به عنوان همسفر تکیه‌گاه و پناه مسافرم باشم. مسافران به ما و همراهی ما نیاز دارند. خدا را هزاران بار شکر که زندگی ما رو به آرامش است.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

همسفر عاطفه (لژیون پنجم):

خداوندا برای انجام این عمل عظیم شکر شکر‌ شکر. من هم به نوبه خودم این هفته قشنگ و پر از حال و اتفاق‌های خوب را به اولین همسفران کنگره۶۰، خانم آنی، خانم شانی و همه همسفران تبریک می‌گویم. از همسفر گفتن چه خوب است. نزدیک به دو سال و نیم می‌شود که من در کنگره حضور دارم و خاطره اولین باری که برای دیدن و شناختن به کنگره آمدم را می‌خواهم برای شما تعریف کنم. چون در دنیای تاریکی‌ها و ناامیدی‌ها بودم و با حال روحی خراب و پر از اضطراب و ناراحتی  وارد کنگره۶۰، قیدار شدم.

همه چیز را خوب یادم نمی‌آید راهنما همسفر سپیده استاد نشسته بودند و حرف‌هایی می‌زدند که من فقط گریه می‌کردم، چون حسرت در آرامش زندگی کردن و کنار مسافر خندیدن را داشتم. چشمانم پر از اشک بود و حال خرابی داشتم و افسرده بودم. ناامیدی تمام وجودم را فرا گرفته بود. از یک طرف آشنایی به کنگره نداشتم، پسرم تازه بدنیا آمده بود و نذر و نیاز می‌کردم که مسافرم یک بار نگاهش کند. برای زردی او وقت دکتر گرفته بودیم که خداوند راه کنگره را نشانم داد و گفت: همسفر من صدایت را شنیدم، ناله‌هایت را شنیدم و راه را نشانت می‌دهم، انتخاب کن و بمان، چون اعتیاد مسافرم خواسته و ناخواسته آزار و اذیت‌هایی را برای خانواده داشت.

من معنی همسفر را نمی‌دانستم، وقتی نگهبان نوشتار را می خواند و می‌گفت همسفر تو بر مرکبی نشسته‌‌ای که گر چه دیر به مقصد می‌رسی؛ اما سالم و کامیاب خواهی رسید، خیلی به دلم نشست. به هرحال بدون منت می‌گویم مسافر عزیزم تشکر می‌کنم که من را لایق همسفر بودن دانستی و من را همراه خود به کنگره آوردی؛ چون من روش درست زندگی کردن را نمی‌دانستم و غرق در ضد‌ارزش‌ها بودم. به خودم افتخار می‌کنم که من هم جزو همسفران هستم و به آرامش درونی رسیدم. معشوق به سامان شد تا باد چنین بادا، کفرم همه ایمان شد تا باد چنین بادا.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

همسفر فرزانه (لژیون پنجم):

نمی‌دانم از کجا شروع کنم، از روزهایی که در تاریکی و ناامیدی بودم و فکر می‌کردم مسافرم، همیشه در تاریکی خواهد ماند و راه درمانی ندارد. همیشه در خلوت و سر نماز با خداوند دردودل می‌کردم و از او راه  چاره می‌خواستم و همیشه در ماه مبارک رمضان در کلاس قرآن از ته قلبم، با چشمانی که از اشک پر شده بود و با زبانی که روزه است درخواست یک راه برای مسافرم از خداوند برای خارج شدن از تاریکی را داشتم.

همیشه حسرت زندگی سالم دیگران را داشتم و از خدای خود گله می‌کردم؛ اما طولی نکشید که مسافرم راه کنگره را برای دومین بار انتخاب کرد و من نیز به واسطه او وارد کنگره شدم و من همسفر مسافرم شدم. من در این راه توانستم خیلی چیزهای زیادی از همه همسفران دیگر و خدمت‌گزاران، کتاب‌ها، سی‌دی‌ها و راهنمای خود یاد بگیرم و با همه‌ این‌ها به حس و حال خوب برسم که با گذشت زمان بتوانم به روشنایی برسم، چون اگر باران نباشد رنگین کمانی نیست؛ اگر تلخی نباشد شیرینی هم نیست و همین، دشواری‌ها انسان را نیرومند می‌کند.

خدا را هزاران مرتبه شکر که در کنار مسافرم هستم و می‌توانم با آموزش‌های ناب کنگره کمک‌ حال او باشم، زیرا کنگره راه و رسم درست زندگی کردن را به من آموخت. من امروز خوشحال‌ترین هستم، چراکه آرامشی وصف‌ناپذیر وارد زندگی من شده است و دیدگاه من نسبت به زندگی و اطرافیان خود تغییر کرده است و من همه این‌ها را مدیون آقای مهندس و کنگره، هستم. باید بگویم به عنوان یک همسفر هیچ منتی بر سر مسافرم ندارم، چون خودم بیشتر از ایشان به این آموزش‌ها احتیاج داشتم تا بتوانم در این راه پر از شور و عشق حمایت‌کننده و پشتوانه باشم. من به واسطه مسافرم توانستم با این مکان مقدس آشنا شوم و بتوانم به عنوان یک همسفر در کنار او باشم.

🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

نویسندگان: همسفران نمایندگی قیدار
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قیدار

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .