
سلام دوستان، مصطفی هستم، یک مسافر.
خدا را شکر که امروز سعادت داشتم در هفتهی همسفر، یک دلنوشتهای بنویسم.
این هفتهی زیبا را تبریک میگویم در رأس به آقای مهندس و همسفران عزیزشان، و اگر صبر این خانواده نبود، شاید این ساختار شکل نمیگرفت و من هم معلوم نبود الان کجا بودم و این حال خوش را تجربه نمیکردم.
یه خدا قوت میگویم به خانم آنیِ بزرگ و همچنین همهی همسفران کنگرهی ۶۰، بهویژه همسفران شعبهی شهباز، و یه تبریک خیلی ویژه میگویم به همسفر خودم.
خب، من هم مطلبی که میخواهم در مورد همسفر بگویم این است که من در زمان مصرف، همانطور که به خودم تخریبهای زیادی وارد کردم، همسفر و خانواده هم از این قضیه مستثنا نبودند؛ تخریبهای زیادی، مخصوصاً از لحاظ روحی، شاید ناخواسته یا بهخاطر نداشتن آگاهی، به آنها وارد کردم و امروز اعتراف میکنم که خیلی اذیتشان کردم.
پدر و مادرم هم همینطور؛ آنها را هم خیلی اذیت کردم.
دعای هر روزشان این بود که خدا من را هرچه زودتر بگیرد و از دست من راحت شوند.
خوشبختانه خداوند دوستم داشت و به من لطف کرد و کنگره را سرِ راهم قرار داد تا بیایم اینجا آموزش بگیرم و به حال خوب برسم و دارم تلاش میکنم جبران کنم.
یکی از همین جبران کردنها پاکت دادن و دلی از آنها تشکر کردن است.
تغییر و تبدیل و ترخیصی که در کنگره از راهنمای عزیزم آقا مهدی آموزش گرفتم، دارم در خانواده و جامعه اجرا میکنم و روزبهروز حالم دارد بهتر میشود و این تغییرات را خودم دارم حس میکنم، و با جرأت میگویم حاضر نیستم کنگره را با هیچ چیزی عوض کنم.
ممنون از همهی خدمتگزاران کنگرهی ۶۰، شعبهی شهباز.
ممنون که گوش کردید.
تنظیم:مسافر حسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
40