English Version
This Site Is Available In English

همسفر شدم تا مسافرم را یاری کنم

همسفر شدم تا مسافرم را یاری کنم

سفر در کنگره۶۰ به مفهوم سفر از ظلمت به نور یا از مواد مخدر به سلامتی و پاکی عنوان شده و این لقب بسیار زیبایی است. هفته همسفر برای من تلنگری است که می‌خواهد مرا به سال‌های ظلمت و تاریکی‌هایی ببرد که تنها در وسط صحرای محشر مانده بودم و عزای روزهایی را گرفته بودم که چگونه به تنهایی بار زندگی را به دوش بکشم و فرزندم را بزرگ کنم.

چه کسی می‌تواند به معتادی تکیه کند که فقط یک فکر دارد و آن هم رسیدن به مواد است و این خواسته‌ای بود که با تمام وجودش در پی آن بود. هرگز فراموش نمی‌کنم روزی را که در میان آن حجم از غم و اندوه، یکی از دوستانمان مکانی را به ما معرفی کرد به نام کنگره! فراموش نمی‌کنم روزی را که همسرم از من خواست تا به عنوان همسفر او را در این مسیر همراهی کنم.

واژه‌ همسفر برایم آشنا بود؛ زیرا من یک‌بار قبول کرده بودم که در زندگی همسفرش باشم؛ پس بار دیگر هم قبول کردم که به عنوان همسفر مسافرم باشم. اما این سفر برای ما سفری از ظلمت به نور بود. آن روز با دلی شکسته و چشمی گریان به جمع افرادی آمدم که بدون هیچ شناختی، مرا با آغوش باز پذیرفتند و آن‌جا بود که مرا به اسم همسفر صدا زدند. از آن روز، نام من شد یک همسفر و هم‌گام با مسافرم سفرم را شروع کردم و شدم همسفرش!

در کنگره گره‌های ناامیدی من یکی‌یکی باز می‌شدند و دیدم افراد زیادی هستند که مثل من، با افکاری آشفته و نگران، از زخمی که اعتیاد بر پیکره‌ عزیزانشان گذاشته رنج می‌برند. فهمیدم مواد نه‌تنها جسم و روح مسافرم را پوسانده، بلکه تخریب آن روی من چندین برابر بوده است. پس من همسفر شدم تا مسافرم را یاری کنم که برخیزد برای پرواز در آسمان و چشیدن طعم شیرین رهایی!

این سفر را از همان نقطه‌ ۶۰ درجه زیر صفر و از اعماق ظلمت و تاریکی آغاز کردم و با همراهی و هم‌دلی راهنما و دوستان عزیزم توانستم از این نقطه عبور کنم و به روشنایی برسم. زیر سایه‌ معجزه‌ وادی‌ها این راه پر تلاطم را طی کردم تا برسم به امروز و این نقطه‌ای که دیگر آن آدم زودرنج و عصبی و ترسوی دیروز نیستم.

من امروز زبان اعتیاد را آموخته‌ام و دیگر تصور گذشته را از این درد مهلک ندارم؛ زیرا سفر من سفری بود از ظلمت به نور، از نادانی به دانایی، از حقارت به سرافرازی، و از کفر به ایمان و همه‌ این خوشی‌ها و تحمل امروزم را مدیون کنگره و مدیون مسافری هستم که باعث شد این مسیر را تجربه کنم و لقب همسفر به من داده شود.

من دیگر آدم سابق نیستم. دیگر از وجود همسرم که معتاد بوده و از آمدن به کنگره خجالت نمی‌کشم؛ زیرا کنگره به من آموخت که اعتیاد بیماری است و فرد معتاد بیماری است که باید درمان شود.

من حالا با کوله‌باری از عشق، امید، صبر و آگاهی و با نام همسفر، در کنار همسر و پسرم در حال حرکت هستم.

با وجود این‌که هنوز نتوانسته‌ایم طعم شیرین رهایی را بچشیم و از حال خوش آن بهره‌مند شویم، اما با امید به خدا و دانش کنگره می‌دانم که تا رهایی راهی نیست و با تمام وجود به این آیه‌ی قرآن ایمان دارم که می‌فرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» غم مخور، مشکلات و سختی‌ها به این صورت باقی نمی‌مانند.

نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ملیحه (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر ملیحه (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر راحیل رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی رضوی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .