English Version
This Site Is Available In English

صبوری کردن عشق و خدمت در مسیر همسفری

صبوری کردن عشق و خدمت در مسیر همسفری

همسفر مهین:
اولین روزی که وارد کنگره شدم و معنای واقعی همسفر را درک کردم، دیدگاهم نسبت به کنگره تغییر کرد و امید تازه در دلم شکل گرفت. آموختم که همسفر باید با صبر و آرامش، در کنار مسافر خود سفر کند. برای من این مسیر بسیار سخت بود و حالِ روحی خوبی نداشتم. با خود می‌گفتم توان رفت‌وآمد به کنگره را ندارم و نمی‌توانم سی‌دی بنویسم؛ اما آرام‌آرام که سفر خود را آغاز کردم، وارد بهشتی شدم که به من زندگی کردن را آموخت. آن‌جا بود که متوجه شدم تنها جایی که می‌تواند مرا نجات دهد، کنگره است؛ جایی که مرا از تاریکی به سوی روشنایی هدایت می‌کند.  پس از مدتی به این باور رسیدم که ما از جانب خداوند انتخاب شده‌ایم و به ما اذن ورود داده شده است. برای من، بهترین جای دنیا کنگره است؛ چرا که در آن علم و دانش می‌آموزیم و آموزش درست زندگی کردن را فرا می‌گیریم. کنگره برای من مانند خانهٔ پدری است؛ هر زمان که دلم گرفته باشد، با حضور در جلسات به آرامش می‌رسم. در پایان، از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان صمیمانه تشکر و قدردانی می‌کنم و سپاسگزارم که چنین بستر ارزشمندی را در اختیار ما قرار داده‌اند.

 

همسفر صفیه:
پیام دکتر امین، اندوهی که قلب‌ها را در خود محبوس ساخته بود تا مرگشان را آغاز حیات خویش قرار دهد، اکنون خود مغلوبِ قلب‌های بخشنده‌ای شده است؛ قلبِ همسفرانی که بخشش را برای بازپس‌گیری عزیزانشان، به نشانِ محبتی بیکران و عشقی بلاعوض، هدیه کرده‌اند. بنده این هفتهٔ زیبا را ابتدا خدمت اولین همسفر کنگره۶۰، خانم آنی عزیز و خانوادهٔ محترم ایشان، و همچنین به تمامی همسفران گرامی تبریک عرض می‌کنم. همسفر یعنی در سفری، انسانی را همراهی کنی که از نظر روحی و جسمی به تعادل نرسیده است؛ انسانی که تمام وجود و احساساتش یخ زده و در تاریکی گرفتار شده، و تو در این مسیر در کنارش می‌مانی تا او را در خروج از تاریکی‌ها یاری کنی و این سفر را به خیر و سلامتی به پایان برساند. همسفران، بالِ پرواز هستند.

 

همسفر سهیلا:
از این‌که یک همسفر هستم به خودم افتخار می‌کنم و از این‌که فرصتی به من داده شده است تا بتوانم به انسانی کمک کنم و بالِ پروازی برای او باشم، احساس خوشحالی و قدردانی دارم. منِ همسفر، وظایف مشخصی دارم که لازم است آن‌ها را رعایت کنم و دوشادوش مسافرم حرکت نمایم. مسافران سرشار از ناامیدی و یأس هستند و این ما همسفرانیم که با آموزش‌هایی که در کنگره۶۰ فرا گرفته‌ایم، باید با عشق و محبت در کنارشان باشیم تا بتوانند بدون حاشیه و بدون ترس، سفر خود را ادامه دهند.
از بنیان کنگره۶۰ و خانم آنی عزیز که الگوی ما همسفران هستند، کمال تشکر را دارم؛ چرا که اگر صبوری و زحمات ایشان نبود، ما هرگز این جایگاه ارزشمند را تجربه نمی‌کردیم. امیدوارم مسافر من نیز سفر اول خود را با موفقیت به پایان برساند تا من هم بتوانم به افرادی که نیازمند دست یاری هستند و به کنگره می‌آیند، خدمت کنم.

 

همسفر صفورا:
اگر بخواهم دربارهٔ همسفر سخن بگویم، حرف بسیار است؛ اما آن‌چه من از این دستور جلسه برداشت کرده‌ام، اهمیت بودن در کنار مسافری است که سفر خود را از تاریکی‌ها آغاز کرده است؛ به شرط آن‌که همسفر، به فرمودهٔ آقای مهندس، یکی از دو بال پرواز مسافر باشد و او را درک کند. هرچند همسفر مصرف‌کننده نبوده و نمی‌تواند مسافر را به‌طور کامل درک کند؛ اما می‌تواند او را به‌عنوان بیماری که نیاز به مراقبت دارد بپذیرد و در خروج از تاریکی‌ها یاری‌اش دهد. من پیش از ورود به کنگره تصور می‌کردم ترک مواد تنها به اراده بستگی دارد و به همین دلیل مصرف‌کنندگان، از جمله مسافر خودم، را سرزنش می‌کردم؛ اما با آموزش‌های کنگره فهمیدم که شناختی از درمان نداشته‌ام. از همان‌جا حرکت و تغییر را از خودم آغاز کردم و به‌تدریج اشتباهاتم را کاهش دادم و هم‌زمان، مسافرم نیز در پرتو آموزش‌های کنگره شروع به تغییر کرد. امروز من و مسافرم بیش از پیش به ارزش آموزش‌های کنگره پی برده‌ایم؛ آموزش‌هایی که نه‌تنها مسیر درمان و رهایی؛ بلکه شیوهٔ درست زندگی کردن را به ما می‌آموزند. به امید حرکت و تغییر همه انسان‌ها، به‌ویژه مصرف‌کنندگان، در مسیر درست زندگی و رسیدن به سلامتی باشند.

 

همسفر الناز:
ای همسفر! چراغِ خانه‌ای در دلِ شبِ بی‌خبر، تو زندگی را باز می‌کِشی به سویِ بهتر، تو دستِ گرمِ مهربانیِ خدا رویِ زمین، همراهِ عشق، همراهِ نور، همراهِ هر سفر، همسفر به معنای رفیقِ راه است. همسفر یعنی همراهی کردن دیگران در طول مسیر؛ یا اگر ساده‌تر بگوییم، همسفر کسی است که بخشی از مسئولیتِ مسیر و حالِ قافله را بر عهده می‌گیرد. این همراهی تنها حضور فیزیکی نیست؛ بلکه حمایت عاطفی، اجتماعی و حتی معنوی را نیز در بر می‌گیرد. همسفر می‌تواند دوست، خانواده یا حتی همراهی تازه که قرار است با هم راهی دشوار؛ اما امیدبخش را طی کنند. همسفر در مسیر درمان اعتیاد، نقشی فراتر از یک همراه ساده دارد. او کسی است که می‌داند دردِ اعتیاد فقط سهمِ مصرف‌کننده نیست؛ بلکه تمام روابط، آرامش خانه و حتی آیندهٔ اعضای یک خانواده را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. همسفر کسی است که در دلِ آشفتگی‌ها، امید را زنده نگه می‌دارد؛ کسی که می‌آموزد به‌جای جنگیدن با مصرف‌کننده، با تاریکیِ بیماری بجنگد و چراغِ راه باشد. همسفر بودن یعنی صبر کردن، فهمیدن، آموختن و از نو ساختن، یعنی باور داشتن به این‌که تغییر ممکن است، حتی زمانی که همه‌چیز ناامیدکننده به نظر می‌رسد. قدم‌زدن در مسیری که گاهی سخت و سنگلاخی است؛ اما انتهایش روشنایی قرار دارد. همسفر با آموزش، شناخت و با تلاش برای تغییرِ خودش، به فردِ مصرف‌کننده قدرت می‌دهد تا او نیز بتواند برخیزد. گاهی یک نگاه، یک کلمهٔ آرام، یک من کنارتم، می‌تواند امید را دوباره در دلِ یک مصرف‌کننده زنده کند و در نهایت، همسفر بودن یعنی انتخابِ عشق، آن‌گاه که ترس می‌خواهد ناخودآگاه همه‌چیز را ویران کند؛ یعنی پایِ یک زندگی ماندن، نه از روی اجبار؛ بلکه از روی آگاهی و ایمان است. این افتخاری‌ است که نصیبِ هر کسی نمی‌شود. و من… یک همسفرم.

 

 

همسفر سامره:
زمانی که وارد کنگره۶۰ شدم، همسفری دل‌شکسته، آسیب‌دیده، افسرده و به‌نوعی، مرده‌ای متحرک بودم؛ اما با وجود تمام این شرایط، باید ادامه می‌دادم. باید از جا برمی‌خاستم، از انرژی‌های سالم اطرافیانم نیرو می‌گرفتم و حرکت می‌کردم. آموختم که لازم است پا‌به‌پای مسافرم سفر کنم و با ایجاد انرژی سالم در درون خود، به او انرژی بدهم تا مسافرم نیز با دریافت این انرژی، مصمم‌تر مسیر سفرش را ادامه دهد و قدم در راه رهایی بگذارد. من به‌عنوان یک همسفر، وظیفه دارم پا‌به‌پای مسافرم قدم بردارم تا همراه او به رهایی برسم، حالِ خوب را تجربه کنم و این حالِ خوب را به تمام اعضای خانواده‌ام هدیه بدهم.

 

همسفر معصومه:
ابتدا هفتهٔ همسفر را به خانم آنی بزرگوار و خانوادهٔ محترم ایشان، تبریک عرض می‌کنم و از تمامی راهنمایان و خدمتگزاران صادق شعبهٔ صائب تبریزی صمیمانه قدردانی می‌نمایم. در کنگرهٔ۶۰، همسفر به فردی گفته می‌شود که سابقه اعتیاد ندارد و پا‌به‌پای مسافر خود، برای رسیدن به درمان و رهایی تلاش می‌کند. همسفر با حفظ آرامش، حضور منظم در جلسات هفتگی و شرکت در لژیون، مسیر آموزش را طی می‌نماید. من در ابتدای سفر تصور می‌کردم این مسیر تنها مخصوص مسافر است؛ اما به‌تدریج متوجه شدم که منِ همسفر، بیش از مسافرم به این سفر نیاز دارم؛ چرا که حالِ من از حالِ مسافرم نامتعادل‌تر بود. من نیازمند سفری بودم که از تاریکی به روشنایی، از نادانی به دانایی، از ظلمت به نور و در نهایت از حقارت به سرافرازی منتهی می‌شود.

 

همسفر فریبا:
هفته همسفر را در رأس خدمت اولین بانوی همسفر، خانم آنی بزرگ و در ادامه به تمامی همسفران صبور و باگذشت کنگرهٔ۶۰ تبریک عرض می‌کنم. خداوند را شاکرم که در این سن توفیق حضور در کنگره را یافته‌ام و افتخار همسفر بودنِ مسافری پرتلاش و مهربان را دارم تا در کنار یکدیگر به سوی سلامتی و حال خوش گام برداریم. در این هفتهٔ گران‌قدر، از آقای مهندس و سرکار خانم آنی بزرگ صمیمانه قدردانی می‌کنم؛ چراکه اگر صبوری‌ها و زحمات همیشگی این دو بزرگوار نبود، متد DST و سفر نیکوتین نمی‌توانست مشکل‌گشای زندگی من و بسیاری دیگر باشد. برای آقای مهندس، خانوادهٔ محترم ایشان و تمامی خدمتگزاران کنگره۶۰، آرزوی سلامتی، توفیق روزافزون و عمری طولانی و باعزت دارم.

 

همسفر نینا:
هفته همسفر به من یادآوری می‌کند که درمان تنها مربوط به مسافر نیست؛ بلکه منِ همسفر نیز به همان اندازه نیازمند آموزش، آگاهی و تغییر هستم. در کنگره آموختم که به‌جای کنترل کردن، به اصلاح خود بپردازم و به‌جای نگرانی و ترس، با صبر و آگاهی در مسیر درمان همراه باشم. این آموزش‌ها به من کمک کرد مسئولیت حال و مسائل خود را بپذیرم و با آرامش بیشتری در کنار مسافرم حرکت کنم. هفته همسفر فرصتی ارزشمند برای شکرگزاری از این آموزش‌ها و قدردانی از تمامی خدمتگزارانی است که با عشق، تعهد و آگاهی، راه درست زندگی کردن را به ما می‌آموزند. این هفته باشکوه را خدمت خانم آنی بزرگوار و تمامی همسفران صبور و پرتلاش کنگره۶۰ تبریک و تهنیت عرض می‌کنم.

 

رابط خبری لژیون اول: همسفر نینا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر رباب رهجوی راهنما همسفر مریم(لژیون اول) دبیر سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .