زندگی دفتری از خاطره هاست ... یک نفر در دل شب ، یک نفر در دل خاک ... یک نفر همدم خوشبختی هاست، یک نفر همسفر سختی هاست، چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد... ما همه همسفریم ...
در کنگره۶۰ به اعضای خانواده شخص مسافر که او را در این سفر همراهی میکنند، همسفر گفته میشود و از جایگاه بسیار مهمی برخوردار است؛ چراکه خانواده اولین واحد اجتماعی در جامعه است و سلامت و استحکام آن در جامعه نقش بسزایی دارد. به قول بنیان کنگره۶۰ که میگویند؛ اگر از من بپرسند اعتیاد مهمتر است یا خانواده؟ میگویم خانواده؛ یعنی درمان اعتیاد نباید باعث ضعیف شدن رکن خانوده شود؛ بلکه باید به استحکام هرچهبیشتر آن بیفزاید.
ز دست و دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
در سیدی احساس همسفر چنین بیان میشود که یک ارتباطی بین دیده و دل است. حس بسیار مهم است و تمامی آنچه که خداوند آفریده را در برمیگیرد؛ اگر حس نبود هیچ انتقالی صورت نمیگرفت و بین انسانها دوستی، محبت و مودّت برقرار نمیشد؛ مانند حسِ انسانها به یکدیگر؛
این نکته حائز اهمیت است که ما بدانیم گوهرِ همسفر بودن چیست؟ یک همسفر چه ویژگیهایی را باید داشته باشد؟ گوهر همسفر بودن، محبت است. محبت یا دوست داشتن است؛ و البته که دوست داشتن واقعی. خیلی وقتها ما معنی دوست داشتن را متوجه نمیشویم و فکر میکنیم دوست داشتن؛ یعنی اینکه کسی که خواستهی ما را انجام داد ما را دوست دارد. خیلیها اینگونه تصور میکنند؛ مثلاً میگوید: من عاشق دزدی هستم، عاشق خرابکاری هستم. این کلمه را اشتباهی استفاده میکند؛ درصورتیکه نباید اعمال ضدارزشی را با کلمه دوست داشتن اشتباه گرفت. آیا اینکه من رشوه بگیرم دلیل بر این است که من این کار را دوست دارم، نه، این، دوست داشتن نیست! این خوش آمدن است و درواقع انسان خوشش میآید؛ بعضی کارها را انجام دهد و کارهایی را خوشش نمیآید انجام بدهد.
مسئله همسفربودن، خیلی به احساسِ انسان بستگی دارد؛ زیرا این حسِ ما است که باعث میشود چگونه همسفری باشیم . ارتباط ما با جهان پیرامون با حسهای ماست؛ ما پنج نوع حس داریم و در کتاب خدا هم آمده است سَمعُهُم، اَبصارُهُم و فُوآد یا قُلوبُهُم، سَمع یعنی گوش، اَبصار به معنی چشمها و در اینجا برای چشم، نور و برای گوش صوت و برای درک احساس واقعی جایگاه دل و قلب میباشد.
استاد امین در سیدی نقش همسفر بیان میکنند: در کنگره۶۰، افرادی که دچار بیماری اعتیاد هستند همسفرانی دارند که بلافاصله یا همه چیز را از بین میبَرند و یا سعی میکنند مسافرشان را به رهایی برسانند. در ابتدا افرادی که به عنوان همسفر به کنگره میآیند باید تحت آموزش قرار بگیرند تا ضرری به مسافر نزنند چون آنها تصور میکنند که آمدهاند تا به مسافر خدمت کنند؛ ولی چون آن علم و آگاهی را ندارند شروع به آسیب زدن میکنند.
اگر ما انسانها را دوست داشته باشیم خواستههای معقول آنها را اجابت میکنیم، خواستههای نامعقول را انجام نمیدهیم و روی بدیها تمرکز نمیکنیم. زمانی که روی بدیها متمرکز میشویم چه اتفاقی میافتد؟ وقتی در مورد کسی که دوستش داریم غیبت میکنیم یا اطرافیان در مورد او بدگویی میکنند، روی بدیهای او متمرکز میشویم و احساس ما نسبت به او عوض میشود. همان آدمی را که قبلاً دوست داشتیم دیگر دوست نخواهیم داشت؛ پس در این مسئله اگر شما اشتباه کنید و خواسته نامعقول شخص را اجرا کنید، محبت ضعیف میشود و از بین میرود.
وقتی در کنگره حضور مییابیم به ما میگویند: دوربین را به سمت خودت بگیر؛ یعنی معایب مسافرت را مورد توجه قرار نده؛ چون وقتی محبت باشد معایب دیده نمیشود. محبت بوده و هست؛ ولی آن چیزی که مانع دیده شدن آن میشود چیست؟ برای مثال چیزی میآید و جلوی آب چشمه را میگیرد یا یک سنگ بزرگ در چاه میافتد و دیگر نمیتوانیم از آب آن استفاده کنیم. محبت بین شما وجود دارد؛ ولی انتقال پیدا نمیکند. شما وقتی در نقش همسفر بدیهای مسافر را نمیبینید، محبت شما نسبت به او بیشتر میشود، این انرژی به او منتقل میشود و به درمان میرسد.
یک همسفر باید این قدرت را داشته باشد که وقتی مسافرش از تعادل خارج شد یا به جنون دچار شد، بتواند او را آرام کند، نه اینکه چیزی بگوید که مسافرش به جای شکستن شیشه، رگ خودش را بزند! با منابع و دانشهای کنگره میتوانیم به علمی برسیم که بهواسطهی آن علم، کمکهای اولیه را یاد بگیریم تا افرادی را از لبه پرتگاه نجات دهیم و این ربطی به سنوسال ندارد، باید بتوانیم حافظه خود را مانند بچهها خالی کنیم و چیزهای بهدردنخور را بیرون بیندازیم، آنوقت است که قدرتِ یادگیری ما ۱۰ برابر بچهها میشود.
همچنین وقتی حُبّ و دوست داشتن و عشق به موضوع و مسئله در ما پیدا شد، قدرت یاد گرفتن ما به صورت شگفتانگیزی تغییر خواهد کرد و با حرکت در جهت آن میتوانیم مطالب را سریعتر حفظ کنیم.
در همسفرها نیروی پتانسیلی وجود دارد که اگر همسفر جایگاه خودش را پیدا کند، میتواند نقشِ مهمی داشته باشد، هم در مورد درمان اعتیاد و هم در مورد تغییر افکار و اندیشه مردمِ بیرون، با ارتباط برقرار کردن با آنها. سختترین قسمتِ کار بهوجود آوردن علاقه برای انجام آن کار است که اگر بتوانیم این علاقه را ایجاد کنیم، بقیه مسائل حل میشود.
برای اینکه در نقش همسفر به صلح و آرامش برسیم؛ باید بتوانیم نقشهای مختلف را به انجام برسانیم. کار سختی است که بتوانیم بین این نقشها تعادل برقرار کنیم. نباید یک نقش را فدای نقشهای دیگر کنیم؛ اگر از صبح تا شب در یک اتاق به سر میبریم به این معنی است که تمام نقشها را قربانی یک نقش کردهایم.
شاید یکی از بارزترین مشکلات در سفر دوم برای همسفران عزیز برآورده نشدن نیازهای عاطفی شان است. در این مرحله هم همان آموزشهای سفر اول کاملا پاسخگوست ما باید به همسرانمان آزادی عمل بدهیم و نیازهایمان را به زبان بیاوریم و انتظار نداشته باشیم که آنها غیبگو باشند. در مقابل بدانیم که با همه سختیهای شخصیتی، مردان هم نیازهای عاطفی خاص خودشان را دارند و بخاطر برآورده نشدن نیازهای عاطفیمان مقابله به مثل نکنیم.
یکی از مهمترین و اساسیترین نیازهای عاطفی مردان حس ارزشمندی و احترام گزاری است. مرد ولی و سرپرست همسر و فرزندانش است و احترام به این جایگاه بسیار پراهمیت است.
از دیگر مسائلی که قابل ذکر است، حس شادابی و آرامش همسفر است. زن باید بداند هیچ چیز برای همسرش آزار دهندهتر از افسردگی، بیحالی و ناامیدی همسرش نیست. تا زمان تخریب که همه دغدغه ما رهائی و آرامش بود؛ پس امروز که به این نعمت رسیدهایم قدرش را بدانیم و شاد و سالم و زیبا زندگی کنیم. زیبایی و طراوت زن برای همسرش بسیار اهمیت دارد. همسر خوب یک نعمت الهی است و در ادامه فقط سعادت و نیک بختی منتظر ماست.
در پایان بخاطر این نعمتی که در کنار همهی ما همسفران و مسافران بطور متقابل وجود دارد خدا را هزاران بار شکر.
منابع: سیدیهای نقش همسفر، همسفر ۲، احساس همسفر، جشن همسفر و مطالب آقای علی خدامی در مورد جشن همسفر
نویسنده: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیروان
- تعداد بازدید از این مطلب :
119