جلسهی یکم از دورهی چهل و پنجمین کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی کاسپین، با دستور جلسهی «وادی یازدهم» با استادی راهنما مسافر صامت، نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر عبدالحمید، روز پنجشنبه مورخ 04/10/۱۴۰۴ رأس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
.jpg)
سخنان استاد:
ابتدا از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و عزیزان لژیون سردار صمیمانه تشکر میکنم. امروز برای ما یک توفیق اجباری بود؛ چرا که همایشی در اینجا برگزار شد، همایش نگهبان، دبیر و خزانهدار منطقه، و جناب زرکش نیز به شعبه الوند تشریف بردند.
در کنگره ۶۰ صحبتهایی در جریان است که انسان را به تفکر عمیق وامیدارد. بهنظر من، هیچ تفکری شکل نمیگیرد مگر آنکه انسان از وادی چهاردهم عبور کرده باشد.
دستور جلسه این هفته، وادی یازدهم است. وادیای که میگوید: «چشمههای جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند.» هستی گاه بهظاهر وارونه عمل میکند؛ گویی هر آنکس را که دوست میداری، از تو میگریزد. قانون جذب میگوید: رها کن! مثل یک خودکار که برای نوشتن، باید از انتها جوهر داشته باشد. درست است که وادی اول، وادی تفکر است، اما گاهی باید از انتها آغاز کرد.
میگویند ظرفهای نیمهخالی، روزی پر میشوند. ما نیز باید جام وجودمان را پر کنیم، جوهر خودکارمان را پر کنیم، تا بتوانیم در زندگی خطی بنویسیم.
در این وادی، از تغییر، تبدیل و ترخیص سخن میرود. تغییر، لحظهای است؛ اما تبدیل، فرآیندیست. مثل دانه گندمی که تا به نان داغ برسد، مسیر آسیاب و نانوایی را طی میکند. مسافر گاه این فرآیند را اشتباه میگیرد. اگر کنگره را تحولی ببینم که مرا از مصرفکننده به درمانیافته میرساند، باید پلههای ۲۱ روزه را طی کنم، خماری را تجربه کنم، و آگاهانه به سمت رهایی حرکت کنم. اگر این مسیر را شانس بدانم، دچار خطا شدهام.
برای هر حرکتی، ابتدا باید مبدأ را شناخت. در کنگره نیز باید بدانم از کجا آمدهام و اکنون کجا ایستادهام.
در کنگره سه لژیون وجود دارد که گفته میشود تحت هدایت نیروهای مافوقاند:
- لژیون عقل: جایی که سفر اولی با ورود به کنگره، نظم و فرمانبرداری را میآموزد و به فرمان عقل نزدیک میشود. این لژیون تحت نظر استاد سیلور است.
- لژیون عشق: مرحله دوم سفر، که راهنماها، مرزبانان و ایجنتها در آن حضور دارند. این لژیون تحت سیطره استاد رعد است.
- لژیون ایمان: که زیر نظر استاد سردار اداره میشود.
اساس کار ما در کنگره، بر سه پایه استوار است: عقل، عشق و ایمان. جناب مهندس میفرمایند: «عقل بدون عشق، تعصب است؛ عشق بدون عقل، شیداییست؛ و ایمان، حلقه اتصال این دو است.»
همه لژیونها گل رهایی دارند، اما گل لژیون سردار، ورود به سفر دوم و دروازه محبت است. مسافر در آغاز سفر، در دام اعتیاد است. در کنگره ۶۰، دارویی به او داده میشود، مست میشود، و چهل سیدی در کولهاش میگذارند. اما این سفر، نیازمند فرمانبرداری و استمرار است.
ما آمدهایم تا خود را پیدا کنیم. اما در جزئیات و کارهای کوچک دچار ایرادیم. آیا مسافر میتواند آنچه در کنگره میآموزد را در زندگی عملی کند؟
نویدی بدهم: جناب مهندس فرمودند «طلوع فجر برای همه اتفاق میافتد.» مثل جراحی که در شرایط سخت، با یاری خداوند عمل را بهخوبی به پایان میرساند و زندگیاش متحول میشود. این نتیجه استمرار در کار است.
امیدوارم با استمرار در مسیر کنگره، طلوع فجر را برای خود رقم بزنیم. انشاءالله خداوند رنج سفر را بر ما آسان گرداند.
.jpg)
رهایی این هفته شعبه کاسپین:
راهنما:مسافر علیرضا
مسافر:بهروز
.jpg)
مرزبان کشیک: مسافر مرتضی
عکاس: مسافر امیر
تایپ: مسافر رسول
تنظیم: مسافر رسول
تهیه شده در سایت مسافران کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
266